بزرگداشت دکتر مفتح- جایگاه عالم 93/09/24

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: بزرگداشت دکتر مفتح- جایگاه عالم                                                   تاریخ: 93/09/24

مکان: قم

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

قال امیر المومنین (ع): «إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً وَفَّقَهُ‏ لِإِنْفَاذِ أَجَلِهِ‏ فِي أَحْسَنِ عَمَلِه‏»[1]

قبل از آغاز سخن ایام و مناسبت­های حزن و اندوه آل­الله و رحلت جانگداز نبی گرامی اسلام و سبط اکبر امام مجتبی و هشمین امام و پیشوا وجود مقدس آقا علی ابن موسی الرضا (ع) را خدمت همه شما اساتید، فرهیختگان، دانشجویان عزیز صمیمانه عرض تسلیت دارم.

جلسه بسیار ارزشمندی است و به مناسبت شهادت عالمی عامل، دانشمندی برجسته، سخنوری چیره دست، استادی فرزانه، مجاهدی خستگی ناپذیر، منادی وحدت حوزه و دانشگاه، شهید جاوید آیت الله دکتر مفتح، تشکیل یافته است.

من از برادر بسیار عزیز و بزرگوارم حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر امام و همه شما دانشجویان که امروز میزبان این جلسه هستید، از بیت شریف و همه دست اندرکاران لازم می­دانم تقدیر و تشکر کنم.

نکته اول: شهید آیت الله مفتح از یک سو یک عالم و از سوی دیگر است یک شهید است. می­خواهیم مروری داشته باشیم به آموزه­های دینی خود که جایگاه عالم و شهید چه جایگاهی است.

نکته دوم: ویژگی­های این عالم فرزانه در طول دوران حیات پربارش چه بوده است؟

نکته سوم: این شهید عزیز در راهوحدت حوزه و دانشگاه به شهادت رسید، ما باید ببینیم مقصود از این وحدت چه بود و امروز رسالت حوزویان و دانشگاهیان در رابطه با وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟

در رابطه با مسئله جایگاه عالم انسان با تعبیرات بهت آوری روبه رو و مواجه می­شود. قرآن گاهی نور و ظلمت را با هم مقایسه می­کند و گاهی اعمی و بصیر را با هم مقایسه می­کند، که اساساً قابل مقایسه نیستند و گاهی عالم و جاهل را مقایسه می­کند. « هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لايَعْلَمُون‏»[2] بین دو مقوله عالم و جاهل فرسنگ ها فاصله است. رسول گرامی اسلام (ص) می­فرماید:« أَكْرَمَ‏ الْعِبَادِ إِلَى‏ اللَّهِ‏ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ الْعُلَمَاء».[3]

گرامی­ترین انسان­ها و بندگان خدا در نزد خدای متعال بعد از سلسله انبیای الهی، عالمان دین هستند. در کلام نورانی مولاامیرالمؤمنین (ع) آمده است: « زِيَارَةُ الْعُلَمَاءِ أَحَبُ‏ إِلَى‏ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ سَبْعِينَ طَوَافاً حَوْلَ الْبَيْت‏».[4] زیارت علماء در نزد خدا محبوب­تر از هفتاد طواف دور کعبه است.

«أَنَ‏ اللَّهَ‏ يُطَاعُ‏ بِالْعِلْمِ‏ وَ يُعْبَدُ بِالْعِلْمِ وَ خَيْرُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْعِلْم‏».[5] در مکتب اسلام از علم و دانش تمجید شده است. پرستش در سایه علم است. کسی که دنبال سعادت دنیا و آخرت است باید در فضای علمی گام نهد. این تعبیراتی است از هزاران تعبیرات دیگر، که در این مجال و فرصت اندک نمی­گنجد.

لذا شهید عزیز ما که ظاهراً امسال، سی و پنجمین سالگرد شهادت اوست از زمره این آدمان است. در تعبیری از رسول گرامی اسلام (ص) دیدم که « حُضُورَ مَجْلِسِ‏ عَالِمٍ‏ أَفْضَلُ‏ مِنْ حُضُورِ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ مِنْ عِيَادَةِ أَلْفِ مَرِيضٍ وَ مِنْ قِيَامِ أَلْفِ لَيْلَةٍ وَ مِنْ صِيَامِ أَلْفِ يَوْم‏».[6]

یعنی در یک جلسه­ای که یک عالم نشسته است، فقط حضور پیدا کردن در آن مجلس از مشایعت و تشییع هزار انسان مؤمن،عیادت هزار مریض، شب را تا به صبح به عبادت سپری کردن، روزه ی هزار روز گرفتن، افضل است. شما ببینید که چقدر ثواب برای تشییع یک انسانی که از این دار دنیا رفته است در روایات ما آمده است. گاهی انسان به عیادت یک مریض می­رود و کلی تعریف می­کند که امروز ما توفیق پیدا کردیم و به عیادت رفتیم، ولی همراهی با عالم نه تنها با آن برابری نمی­کند بلکه می­گوید افضل از این اعمال است.

این توصیفات برای چه عالمی است؟ این همه تعریف، تمجید، تکریم و احترام هم در کتاب الهی و هم در کلمات نورانی پیامبر و اهل بیت، چند مشخصه درباره اینچنین عالمان بیان شده است که من معتقد هستم همه این مشخصات در این شهید بود.

1. خداترسی: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»[7]. ویژگی بارز یک عالم، خداترسی است و آن عالمی در نزد خدا عظمت دارد که دارای ویژگی « يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء » باشد.

2. مرزبانی.

ویژگی دیگر عالمان دین مرزبانی است یعنی از مرزهای فکری و اعتقادی و باورها پاسداری کردن و مرزبانی کردن. یعنی اگر در یک محیطی وارد شدند و احساس کردند که مرزهای اعتقادی مورد تهدید است در آن جا مقاومت و پاسداری کنند. «عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ‏ فِي الثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيس‏».[8] یک مرزبان جغرافیایی داریم و یک مرزبان اعتقادی، شهید عزیز ما مرزبان اعتقادی است که اگر مرزبانان اعتقادی نباشند، تا از باورها مرزبانی کنند مرزبانان جغرافیایی و مرزبانان کشور هم نخواهند بود. باید فکر، نگاه، رویکرد و جهت گیری ساخته شود تا انسان به این باور برسد که زمان هجمه دشمن از مرزها پاسداری کند.

3. بدعت ستیزی.

 عالمانی این چنین تکریم می­شوند که بدعت­ستیز هستند. یعنی اگر در جامعه باب خرافه و بدعت باز شد و هر کسی تفسیری از دین کرد و به دلخواه خود تفسیر کرد، این عالمان هستند که قدم در میدان بدعت ستیزی می­گذارند و با بدعت ها، خرافات و پدیده­های نو و بی حساب و کتاب که وارد دین شده است با آن مبارزه می­کنند؛ حتی به قیمت اینکه جان و آبروی آن­ها در معرض خطر قرار گیرد. «إِذَا ظَهَرَتِ‏ الْبِدْعَةُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَه‏»[9] اگر بدعتی در جامعه پدیدار شد عالم باید سینه سپر کند و بایستد و نترسد. عالمی این همه مورد تکریم است که نفع او به جامعه برسد و خیرخواه جامعه باشد. امام باقر می­فرماید: « عَالِمٌ‏ يُنْتَفَعُ‏ بِعِلْمِهِ‏ أَفْضَلُ‏ مِنْ‏ سَبْعِينَ‏ أَلْفَ عَابِد».[10] اگر عالمی تأثیرگذار در جامعه باشد و خیر او به جامعه برسد از هفتاد هزار عابد که تنها به عبادت بسنده می­کند و تأثیر در جامعه ندارند و خیر او به جامعه نمی­رسد، بالاتر است.

 یک تعبیری در رابطه با فقیه و عالم دیدم که می­فرماید:«أَلَا إِنَ‏ الْفَقِيهَ‏ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَيْرَه‏»[11] آیا می­دانید دانشمند و عالم چه کسی است؟ کسی است که خیر او به همه مردم برسد و همه مردم احساس کنند که از وجود این عالم بهره می­برند و استفاده می­کنند.

«وَالَّذينَجاهَدُوافينالَنَهْدِيَنَّهُمْسُبُلَنا»[12]. عالم در سختی­ها و بحران­ها و آن جایی که همه احساس ترس می­کنند،باید بایستد و لذا من همین جا این نکته را اشاره کنم که رمز ماندگاری و جاودانه بودن عالمان دینبه خاطر سه ویژگی است. اگر امروز از این شهید وهم­دوره­ای های این چنین یاد می­شود به خاطر همین سه ویژگی است.

هدف اگر متعالی و برای خدا شد و نه برای منفعت، این انسان و این حرکت ماندگار است. قرآن تعبیر جالبی دارد:«فَأَمَّاالزَّبَدُفَيَذْهَبُجُفاءًوَأَمَّامايَنْفَعُالنَّاسَفَيَمْكُثُفِيالْأَرْضِ»[13]. کف روی آب با حباب ها می­رود اما آنچه می­ماند آبی است که به حال مردم نفع و فایده دارد.

ویژگی دوم و رمز ماندگاری این عالمان ما این است که ویژگی محیط و شرایط خاص را به خوبی درک کرده­اند و زمان شناس بوده­اند.درک درستی از محیط پیرامون خود داشته­اند، انسان­هایی که حقیقت­ها را خوب می­توانند ببینند و بجا و به موقع می­توانند تشخیص بدهند، این افراد ماندگار هستند. روح حق­خواهی و روح عدالت طلبی، این­ها انسان را ماندگار می­کند و این شهید عزیز ما این شکل بود. همان­طور که فرزند ارزشمند ایشان فرمودند که خوب تشخیص می­داد و پای این تشخیص می­ایستاد. معروفی می­گویند چراغ را در روزِ روشن آوردن خاصیتی ندارد، در شب­های مهتابی چراغ روشن کردن فایده کمتری دارد، اما زمانی که شب دیجور و ظلمانی است، اگر یک چراغ سوسو هم کند آن کسی که راه بیابان را گم کرده است راه را پیدا می­کند.

در شرایط خفقان انسان­ها را دستگیر می­کنند، شکنجه و تبعید می­کنند و آسایش و آرامش را از انسان و خانواده او سلب می­کنند. ماه­ها چهره بچه را نباید ببیند. در این فضا به میدان آمدن کار ساده­ای نیست و شهید عزیز ما این چنین بود. در قم از آموزش و پرورش او را اخراج  و تبعید می کنند، به زندان می­برند و شکنجه می­دهند. از این مسجد بیرون می­کنند ولی به مسجد دیگر می­رود. یعنی وظیفه، مدام برای یک انسان تداعی می­کند که وظیفه تعطیل پذیر نیست. این شخصیت عالمی است که درس آیت الله العظمی بروجردی، امام، علامه طباطبایی و بزرگان دیگر رفته است و از خرمن علم آن­ها استفاده کرده است و به مرتبه عالی اجتهاد رسیده است ولی احساس می­کند که هدف متعالی­تری دارد. تنها حوزه و تدریس در حوزه کافی نیست. باید در سنگر دانشگاه قدم بگذارد و تا مرحله تحصیلات عالیه در دانشگاه پیش می­رود و بعد احساس می­کند یک عالم جامع شده است. هم حوزه را می­شناسد و هم دانشگاه را می­شناسد، حرف او هم در حوزه و هم در دانشگاه تأثیرگذار است و بعد که توسط آیت الله شهید مطهری دعوت می­شود به دانشکده الهیات برای تدریس، او احساس می­کند فضای دانشکده یک فضای عادی نیست. اسم دانشکده،الهیات است ولی افکاری که در آن­جا است، افکار الهیاتی نیست، مارکسیست­ها و دیگران برنامه دارند.

« ادْعُ‏ إِلى‏ سَبيلِ‏ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة»[14] نکته­ای که من در سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب در سالگرد ایشان دیدم نکته جالبی بود و آن نکته راجع به شهید این بود که ایشان تلاش می­کردقبل از اینکه خودشان مطرح شوند، همیشه دیگران را مطرح کند. این افراد ماندگار هستند و برای خدا کار می­کنند.

 نکته سوم آگاهی و بصیرت است.

انسان­های بصیر، دوست و دشمن را می­شناسند و این افراد خوب می­توانند تأثیرگذار در جامعه باشند و ایشان شهید هم شد و بر کرامت او افزوده شد. «فَوْقَ‏ كُلِ‏ ذِي‏ بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِر»[15] می­فرماید بالاتر از هر خوبی، خوبی وجود دارد تا جایی که انسان به شهادت برسد و اگر انسان به شهادت برسد بالاتر از آن خوبی دیگر وجود ندارد. این کلام خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص) است.

ایشان امام را به موقع شناخت و از روزی که امام را شناخت از این مسیر یک لحظه عدول نکرد. زمانی که امام چه در خارج و چه در داخل کشور هستند ایشان مدافع امام هستند و سنگر به سنگر در کنار امام هستند. در مسجد جاوید شخصیت­های بزرگ و طراز اول را دعوت می­کند و جمعیت­های سنگینی را به مسجد جذب و جلب می­کند. مسجد را تعطیل می­کنند و ایشان را زندان می­کنند و دو سال زندان می­برند. حرف­هایی به خصوص برای نسل جدید ما کمی روشن نیست، من خواهش می­کنم عزیزانمان به موزه زندان ساواک بروند و ببینند که چه اتفاقاتی افتاده است و این انقلاب به راحتی امروز به دست من و شما نرسیده است.

 ما سر سفره­ای آماده نشسته­ایم، خون دل­ها، در به دری­ها، تحمل مشکلات، از زندان و دوران سختی که آزاد می­شود در کنار حسینیه ارشاد در مسجد قبا مشغول می­شود؛ که یادآورد مسجد قبای نبی گرامی اسلام است، دوباره آن­جا برنامه­ریزی می­کند و آن راهپیمایی عظیم و نماز عید فطر قیطریه را برنامه­ریزی می­کند که نه تنها بُعد کشوری پیدا کرد بلکه بعد جهانی پیدا کرد. آن جمعیت زیر اسلحه­ها و سر­نیزه­های دشمن به نماز ایستادند. در سال پنجاه و هفت دوباره اعلام شد ولی دشمن در عین حال که ادعای فضای باز سیاسی کرده بود، آن منطقه را محاصره کردند و جمعیت به سمت جنوب تهران آمد و ایشان در مسیر راه آن­چنان مورد اذیت قرار گرفت که با قنداق تفنگ و سر­نیزه او را مجروح کردند و به ساختمان و منزلی نزدیک بردند و جمله ماندگاری از ایشان ماند که شخص مهم نیست بلکه هدف مهم است و به راهپیمایی خود ادامه دهید.

 این داستان مربوط به شانزدهم شهریور است و روز هفدهم شهریور آن فضا ایجاد شد و در کشور و قتل عام کردند.این شهید زمانی که بعد از پیروزی انقلاب که امام پیروزمندانه برگشتند، رئیس کمیته استقبال امام شد و در کنار شهید مطهری و دیگران، سرپرستی این دانشکده را به ایشان دادند. ایشان معتقد بود که در این دانشکده باید گفتمان دینی و اخلاقی در فضای بین حوزه و دانشگاه به عنوان یک مرکز مهم دینی گسترش دهد. ایشان معتقد بود که دیدگاه­های مختلف در این دانشکده باید طرح و بررسی شود، نگاه ایشان محدود نبود به چند واحد درسی، که در این­جا گذرانده شود بلکه این دانشکده باید یک مرکز گفتگو گفتمان اساسی باشد.

انشاءالله امیدوارم که این راه و مسیر توسط شما دانشجویان عزیز و بزرگوار و توسط شما اساتید محترم و ریاست محترم دانشکده ادامه پیدا کند.، مبارزات این شهید در راستای اهداف امام بود که از دهه سی بود. آن روز امام احساس می­کرد که اگر دو قشر حوزه و دانشگاه با هم کار نکنند و همدل و همراه نباشند کشور نمی­تواند به آن رشد و تعالی لازم برسد.

 چرا این وحدت ضرورت دارد؟

به سه دلیل،

1. ما معتقد هستیم که باید به سمت تمدن اسلامی حرکت کنیم و تجربه نشان داده است که بار سترگ و تمدن بر دوش نخبگان جامعه است. هر نوع گسست و پیوست در میان نخبگان جامعه می­تواند در صورت گسست به شکست، و در صورت پیوست به موفقیت تبدیل شود.اگر دو نهاد مهم حوزه و دانشگاه که در جامعه ما به عنوان نخبگان جامعه هستند، دست به دست هم بدهند، جامعه را به رشد و تعالی می­رساند.

2. با مرور یک سیر تاریخی به خصوص در این صد سال اخیر می­بینیم نهضت­ها و حرکت­های ارزشمندی که رخ داده است در سایه همدلی و همراهی این دو نهاد مقدس یا افراد و چهره­های شاخص این دو نهاد است. نهضت مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت ، پیروزی انقلاب اسلامی، محل تحصن روحانیون برای آمدن امام جلوی دانشگاه تهران بود، یعنی حوزویان احساس کردند که باید در دانشگاه تحصن کنند تا دانشجو و طلبه، استاد دانشگاه و استاد حوزه قلبشان برای هم بتپد تا قلب تپنده این ملت به سلامت به ایران برگردد. امام زمانی آمد که هم حوزویان و هم دانشگاهیان به استقبال امام رفتند و بعد از پیروزی انقلاب هم ما شاهد هستیم که حوزویان در کنار دانشگاهیان و دانشگاهیان در کنار حوزویان هستند.

 گاهی من می­شنوم که ما هنوز به آن هدف مطلوب نرسیده­ایم و تا آن هدف مطلوب خیلی فاصله است؛ میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است اینکه عده­ای بذر یأس و نامیدی می­پاشند و می­گویند که بین حوزه و دانشگاه چیزی اتفاق نیفتاده است.

من عرض می­کنم گام­های بسیار بزرگی برداشته شده است و حرکت های بسیار خوبی شده است. آن وحدتی که مورد نظر ما بود این بود که دانشجویان ما و حوزویان یک هدف را دنبال می­کنند و آن هدف متعالی، احیای اسلام ناب محمدی است.

دانشمند ما را در رابطه با جریان هسته­ای ببینید که آن­ها برای چه چیزی شبانه روز تلاش می­کنند جز برای تعالی این کشور و اسلام؟ همان هدفی را تعقیب می­کنند که امام تعقیب می­کرد یعنی عزت اسلام و کشور و در مقابل زورگویان و ظالمان ایستادند. امروز هم دانشجو و هم استاد دانشگاه و حوزویان در یک صف این هدف مقدس را دنبال می­کنند.

 وحدت در عمل و همکاری، باید تحقق پیدا کند که بخش زیادی ازآن در حال انجام است؛ منتها من یک جمله عرض کنم که ما نباید از القای دشمنان غافل باشیم که این یک نکته کلیدی است.

 سرور عزیز ما جناب آقای دکتر امام به این نکته به زیبایی اشاره کردند. اکنون بیش از س و پنج سال از پیروزی انقلاب گذشته، امام آمد، امروز هم سایه رهبر فرزانه انقلاب بر سر ماست و هم دولتی مستقر است و کشور به خوبی اداره می­شود اما گوشه و کنار گاهی انسان احساس می­کند که عده­ای این پیوند و همدلی را نمی­خواهند و به سود آنان و دیگران که می­خواهند از پشت مرزها بر کشور مسلط بشوند، نیست. گاهی اقداماتی می­کنند اما در مقابل این سیل خروشان و این جمعیت انبوهِ مشتاق به وحدت، به نظر بنده کارایی ندارد.

از تشکیل این جلسه با شکوه تقدیر و تشکر داریم ولی کمی غفلت کرده­ایم انشاءالله سال آینده جلسه­ای با شکوه تر در حوزه علمیه قم برگزار خواهیم کرد.

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص181.

[2]. «زمر»: 9.

[3]. بحار الأنوار،ج‏89 ، ص18.

[4]. بحار الأنوار، ج‏1، ص205.

[5]. روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج‏1، ص12.

[6]. بحار الأنوار،ج‏1، ص204.

[7]. «فاطر»: 28.

[8]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص385.

[9]. المحاسن ؛ ج‏1، ص231.

[10]. الكافي، ج‏1، ص33.

[11]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏1 ؛ ص17.

[12]. «عنکبوت»: 69.

[13]. «رعد»: 17.

[14]. «النحل»: 125.

[15]. الكافي، ج‏2، ص348.

Please publish modules in offcanvas position.