بسمه تعالی مشروح خطبه های نماز جمعه حضرت آیت الله حسینی بوشهری مورخ 91/05/06 خطبه شماره 48 |
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله نحمده وَ نستعینه وَ نستغفره وَ نَستهدیه وَ نؤمن به و نَتوکلُ علیه و نعوذ بالله مِن شُرور انفُسنا و مِن سیئاتِ اعمالنا وَ نشهدُ ان لا اله الا الله وَحده لا شریکَ لَه وَ نُصلی و نُسلم علی حبیبه و نجیبه وَ خیرته فی خلقه حافظ سرِهِ وَ مُبلغ رسالاته بَشیر نعمته و نذیر نقمته سیدنا وَ نبینا حَبیب اله العالَمین اَبِی القاسِم مُحمَد وَ علی آلهِ الطیبینَ الطاهِرینَ المعصومینَ المکرمینَ الهداة المَهدیین وَ لَعن الدائم علی ائدائِهِم اَجمَعین مِن اَلان الی قیامِ یُوم الدین.
اَلسلامُ عَلَیکَ یا حجةَ الله. السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه و رحمة الله و برکاته».
عباد الله اوصیکم وَ نفسی بتقوی الله
قالَ امیر المومنین علی ابن ابی طالبٍ علیه اَفضَلُ صلوة المسلین: « أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي هُوَ وَلِيُّ ثَوَابِكُمْ- وَ إِلَيْهِ مَرَدُّكُمْ وَ مَآبُكُمْ فَبَادِرُوا بِذَلِكَ قَبْلَ الْمَوْتِ- الَّذِي لَا يُنْجِيكُمْ مِنْهُ حِصْنٌ مَنِيعٌ وَ لَا هَرْبٌ سَرِيعٌ»[1] بندگان خدا، خودم و شما را به تقوای الهی سفارش میکنم. کلام نورانی امیرالمومنین در رابطه با تقوی این است. فرمود: بندگان خدا تقوی الهی را پیشه کنید، خدایی که ثواب اعمال شما به دست اوست. بازگشت شما هم به سوی اوست. قبل از اینکه مرگ فرا برسد. مرگی که هیچ دژ مستحکمی و هیچ فرار شتابانی مانع از آن نیست. هیچ فرار شتابانی مانع از مرگ نیست. پس قبل از این که مرگ فرا برسد از امروزتان برای آن روز توشه بردارید.
در خطبهی اول معمولاً سخن ما پیرامون سیرهی نورانی خاندان نبوت و سیرهی نورانی اهل بیت بوده است. دهم این ماه مصادف است با رحلت بزرگ بانوی جهان اسلام حضرت خدیجهی کبری سلام الله علیهاست. کمتر پیش آمده بود که در مجامع عمومی دربارهی شخصیت این بزرگ بانو سخنی گفته باشم. امروز احساس کردم از آن جا که این شخصیت برای نبی اسلام بسیار ارزشمند بوده و بعد از رحلت او چون به فاصله سه روز رحلت ابوطاب اتفاق افتاد پیامبر آن سال را به نام عام الحزن یعنی سال غم و مصیبت نامگذاری کرد. این جایگاه خدیجهی کبری است. خدیجهی کبری سلام الله علیها تعبیری پیغمبر در رابطه با او دارند. می فرمایند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اخْتَارَ مِنَ النِّسَاءِ أَرْبَعاً مَرْيَمَ وَ آسِيَةَ وَ خَدِيجَةَ وَ فَاطِمَةَ»[2] این چهار زن برگزیدگان خدای متعالاند. هم مریم و هم آسیه و هم خدیجه و هم فاطمه. یکی از همسران رسول الله نقل میکند. میگوید: پیامبر همیشه به یاد خدیجه بود، استغفار میکرد برای خدیجه، از او یاد میکرد. من حسد بردم، گفتم خداوند بهترین را جایگزین او کرده است، یعنی خود او. پیغمبر فرمود: چه میگویی؟ این جملهی پیغمبر است در وصف خدیجهی کبری. «خَديجَةُ وَ أيْنَ مِثْلُ خَديجَةَ» کجا مثل خدیجه پیدا میشود؟ «صَدَّقَتْني حِينَ كَذَّبَني النَّاسُ وَ وَازَرَتْني عَلي دينِ اللهِ وَ أعانَتْني بِمالِها»[3] آن روزی که همه به ما پشت کردند، تکذیب کردند، از سر دشمنی وارد شدند خدیجه در کنار من قرار گرفت. دین مرا خدیجه کمک کرد به من برای رونق آن. تمام کمک مالیاش را خدیجه یکجا به پای من ریخت. آیا میشود کسی را با خدیجه مقایسه کرد؟ مطلب دیگری که در رابطه با خدیجه ی کبری سلام الله علیهاست بصیرت و آگاهی اوست. که به تعبیر یکی از مورخین جملهی جالبی در رابطه با خدیجه دارد. «کانَت خدیجةُ اِمراةً عاقلةً شریفه»[4] خدیجه زنی عاقل، شریف و بزرگوار بود و ما این را هنگامی که پیشنهاد ازدواج به پیامبر میدهد از جملات و واژههایی که به کار برده به خوبی میتوانیم عظمت خدیجه را بشناسیم. و این پیام، پیام روشنی است برای جامعهی امروز ما، برای دخترانی که گاهی دچار عشق مجازی میشوند، بدون معرفت و شناخت و بدون اینکه نگاه ارزشی به قضایا داشته باشند در وادی ازدواج وارد میشوند و بعد معلوم نمیشود پایان کار کجاست. جملاتی که حضرت خدیجه خطاب به پیامبر به کار برده خیلی جالب است. یَابنَ عم، پسر عموی من. چون قرابتی بین پیامبر و خدیجه وجود داشته، از یک قبیله و یک طایفه اند. « «انى رغبت فيك لقرابتك منى و شرفك فى قومك و امانتك عندهم و حسن خلقك و صدق حديثك»[5]. خیلی زیباست. میگوید: علت این که من به تو دل بستم و میخواهم با تو ازدواج کنم یک) به خاطر خویشاوندی است. دو) به خاطر شرافت و امانتداری توست. نگاهها ارزشی است. خوب دقت کنید مال و ثروت در اینجا مطرح نیست. به خاطر اخلاق نیک توست، به خاطر راستگویی توست. اینها معیارهای انتخابی شوهر است. در جامعهی ما کلام خدیجه باید الگو بشود. شوهر راستگو، شوهر امانتدار، شوهر برخوردار از حسن خلق اینها ملاک انتخاب شریک برای زندگی است. ویژگی دیگر خدیجهی کبری سلام الله علیها ایمان و اسلام پایدار خدیجه به پیامبر هست. امیر المومنین تعبیر جالبی دارد. میگوید در روزهای تنهایی پیغمبر، ما سه نفر بودیم. « لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه واله وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا»[6] در اسلام خانهی واحدی وجود نداشت. جز خانهی واحدی که درش پیغمبر بود به عنوان یک مسلمان، خدیجه بود به عنوان یک مسلمان و بعد میفرماید من که سومین آنها بودم. هم علی جایگاه خودش را در این جمله بیان میکند و هم جایگاه خدیجهی کبری سلام الله علیها را بیان میکند. یک خانهی اسلام و سه نفر زیر این سقف قرار گرفتهاند و مسلمانند در آن جامعه. خدیجهی کبری در عین حال که مفلس و داراییهای فراوانی داشت که ورقة بن نوفل بعد از اینکه این داراییها را خدیجه تقدیم پیغمبر کرد آمد بین زمزم و مقام ابراهیم، با صدای بلند اعلام کرد: « اَیُها العَرب» بدانید این نکته را خدیجه آن چه داشت، من شاهد میگیرم شما را، غلامان و کنیزان و املاک و هدایا و همهی آن چه را که داشت همه را یکجا به محمد داد و پیامبر هم از او پذیرفت، شما را گواه میگیرم. این خدیجه با همهی آن امکانات موقعی که مواجه با پیغمبر میشود این جمله را مطرح میکند، این هم درس آموز است برای جامعهی امروز ما که هنر زن و شوهر صمیمی با هم زندگی کردن است چه زن مال و دارایی داشته باشد، چه شوهر. این جملهی کوتاه را باید با طلا نوشت. به پیامبر خطاب میکند: « البیتُ بیتُک وَ انا اَمَتُک»[7] خانه خانهی توست. یعنی همهی آنچه که من به تو دادم مال توست، تازه خانه هم مال توست. وَ انا اَمَتُک. و من به عنوان یک کنیز در اختیار تو هستم. این درسی است برای دختران جامعهی ما که امروز ازدواج میکنند، فخر فروشی نکنند، دچار غرور منفی نشوند، کنار شوهر صمیمی زندگی کنند، مال و اموال پدر و مادر را هم به رخ نکشند. تازه خدیجه خودش دارای این همه امکانات بود. خدیجهای که در رفاه و آسایش زندگی میکرد. خدیجه هم حامی رسالت بود و هم محب امامت. خیلی جالب هست! شاید کمتر این مسئله را شنیده باشید. حامی رسالت است. میبینیم خدیجهی کبری در سختترین شرایط، در محاصرهی اقتصادی شعب ابیطالب کنار پیغمبر است. یعنی رفاه را رها کرده، آسایش را رها کرده با یک نگاه ارزشی مشکلات را تحمل میکند. یعنی موقعی که پای ارزشها به میان میآید، پای هدفهای مقدس به میان میآید انسانهای هدفمند و ارزشی مشکلات را به جان میخرند و تحمل میکنند و در راه رسیدن به هدف ایستادگی میکنند. چراغ سبز به دشمن نشان نمیدهند تا دشمن احساس کند عجب در این برنامه پیروز شده است. خدیجه در شعب ابی طالب چراغ سبز به دشمن نشان نمیدهد و این نشانهی عظمت خدیجه است و این چهار زنی که آن همه توصیف و تعریف ازآنها شده انسان موقعی که نگاه میکند میبیند به خاطر اطاعت از پیشوای زمانشان و رهبر زمانشان است. آسیه در کنار موسی، مریم در کنار عیسی و پایههای رسالت عیسی را بنیان نهاد. و فاطمه در کنار امیر المومنین و خدیجه در کنار رسول الله و جالب این است که من این مطلب را بگویم علاوه بر این که حامی رسول الله است و زخم زبانهایی که به پیغمبر میزنند، سنگ باران میکنند پیغمبر را و او مدارا میکند زخمهای پیغمبر را. اما موقعی که پیامبر اکرم و نبی اکرم این جمله را خطاب کرد. جمله، جملهی جالبی است: « یا بَنی عبدالمطلب ان هذا اَخی وَ وَصیی وَ خَلیفتی فیکُم»[8]. این جمله را خطاب به آنها، بعد به صورت ویژه خطاب به حضرت خدیجه کبری پیغمبر فرمود. خیلی جالب است! «یَا خَدِیجَةُ هَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاكِ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِی »این را خطاب به خدیجه کرد. این جانشین من هست. این مولای توست خدیجه. خدیجه چه زیبا حمایت از امام میکند. ولایت مداریشو نشان میدهد. « قَالَتْ صَدَقْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ » درسته. «قَدْ بَایَعْتُهُ عَلَى مَا قُلْتَ »از همین امروز من با علی بیعت کردم بر اساس آنچه تو فرمان دادی . یک زن حامی رسالت، محب ولایت و ولایت مدار. « أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً عَلِیماً»[9]. خوب سخن در این عرصه فراوان است، ولی جملهی پایانی من در این بخش این است که آن چنان جایگاه خدیجه اوج گرفته که موقعی که زخمهای پیغمبر را دارد مداوا میکند پیغمبر به او میفرماید: خداوند به تو سلام رسانده است. پاسخ خدیجه زیباست. میفرماید: «وَاللهُ هُوَ سلام وَ مِنهُ سلام وَ علی جبراییل سلام وَ عَلیکَ یا رسول الله السلام و رحمت الله وَ برکاته»[10].
دعای پایانی خطبه اول
«ان الله یامُرُ بالعَدلِ وَ الاِحسان وَ ایتاءِ بالقُربی وَ ینهی عَنِ الفَحشاء وَ المُنکَر وَ البغی یَعظکُم لعلَکُم تَذَکَرون» پروردگارا ما را در مسیر اهل بیت قرار بده. حضرت امام راحل را با انبیاء و اولیاء الهی محشور گردان. به سکّاندار کشتی انقلابمان، رهبر فرزانهی انقلابمان عزت روز افزون مرحمت فرما. به مراجع بزرگوارمان صحت و سلامت عنایت فرما. شهدای عزیزمان را با شهدای کربلا محشور گردان. به جانبازانمان، به رزمندگانمان، به آزادگانمان عزت عنایت فرما. به بانوانمان عفت و به جوانانمان غیرت دینی عنایت فرما. به بیمارانمان شفا، به نیازمندانمان رفع گرفتاری، به زائران و مجاوران حسن عاقبت مرحمت فرما. در فرج مولایمان تعجیل بفرما.
«انّ احسن الحدیث و ابلغ موعظه کتابُ الله العزیز».
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قُل اعوذُ برب الناس *ملِک الناس * اِله الناس * من شرالوسواس الخناس* الذی یوسوسَ فی الصدور الناس* مِنَ الجنة و َالناس
صدق الله العلی العظیم.
خطبه دوم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین، بارئ الخلائق اجمعین، ثم الصّلوة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب إله العالمین ابالقاسم مُحمد و علی آله الطیبین الطاهرین، اللهم صل و سلم علی سیدنا امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه افضَلُ صلوة المسلین و علی فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین و علی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه و علی، علی بن الحسین سید العابدین و الامام العارفین و علی محمد بن علی الباقر و علی جعفر بن محمد ابن الصادق و علی موسی بن جعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا المرتضی و علی محمد بن علیٍ الجواد و علی علی بن محمد الهادی و علی الحسن بن علی العسکری و علی حجت القائم المَهدی ، حججک علی عبادک، و امناءک فی بلادک بهم نتولی و من اعدائهم، نتبرّاَ الی یوم القیامه» السلام علیک یا فاطمه یا بنت موسی بن جعفر اشفعی لنا فی الجنه فان لک عند الله شانا من الشان .
عباد الله اوصیکم و نفسی بتقوی الله
قالَ امیرالمؤمنین: « إنّ من فارق التّقوى أغرى باللّذّات و الشّهوات و وقع فى تيه السّيّئات و لزمه كثير التّبعات»[11]. بندگان خدا در این خطبهی دوم هم شما را به تقوای الهی سفارش میکنم. سخنی امیرالمومنین دارند شنیدنی است. می فرماید: بندگان خدا شما را به تقوی سفارش میکنم، کسی که از تقوی فاصله بگیرد فریفتهی شهوتها و لذتها میشود. یعنی آدم یا جایش در مسیر تقویست یا جایش تو مسیر لذتها و شهوات است. آدمی که با تقوی نبود در مسیر لذتها و شهوات است. و انسان در سرگردانی گناهان مبتلا میشود. غرق در گناه میشود و تبعات دیگری دامن گیر انسان میشود.
در خطبهی دوم به مناسبتها و نکاتی اشاره میکنم. اولین مناسبت ماه مبارک رمضان است. چند روز سپری شده است، اول به خودم میگویم، نمیدانیم قدر این ماه را دانستهایم یا مثل روزهای عادی با آن برخورد کردهایم؟ ماه رمضان ماه نزول قرآن است. با قرآن انس بگیریم. کلامی وجود مقدس پیامبر دارند. میفرمایند: «یا اَحَبَّ اَحَدُکُم اَن یُحَدِثَ رَبَّه فَلیَقراءِ القرآن». اگر میخواهید با خدا حرف بزنید قرآن بخوانید، دوست دارید با خدا حرف بزنید قرآن بخوانید. کی دوست ندارد با خدا حرف نزند؟ پس بنابراین قرآنهای ما تو اتاقها و طاقچهها نباید گرد و غبار بخورد. تعبیری وجود مقدس امام مجتبی دارند میفرمایند: ماه رمضان ماه مسابقه بین بندگان خداست. « إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضَانَ مِضْمَاراً لِخَلْقِهِ فَيَسْتَبِقُونَ فِيهِ بِطَاعَتِهِ إِلَى مَرْضَاتِه»[12] مومنین در ماه رمضان مشغول مسابقه اند. این مسابقات دنیایی را میبینید که هر که تلاش میکند جلو بیفتد، برنده بشود، جایزه بگیرد. ما هم در ماه رمضان باید تو این مسابقه نفر اول اعلام بشویم. در سایهی اطاعت رضایت خدا را به دست بیاوریم. ماه آمرزش گناهان است. پروندهمان سنگین است، سبک کنیم. روز آخر ماه رمضان، روز عید فطر فرشتگان همراهمان که به پروندهمان نگاه میکنند بگویند: «الحمد الله». این توبهها، این درک فضیلت شب قدر، سبک شد این پرونده. از این فرصتها استفاده کنیم. امام سجاد، ما که امام سجاد نمیشویم. از گوینده تا شنونده. تعبیر این است که ««كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهما السلام إِذَا كَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ» . وجود مقدس امام سجاد موقعی که ماه رمضان میآمد« لَمْ يَتَكَلَّمْ إِلَّا بِالدُّعَاءِ وَ التَّسْبِيحِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّكْبِيرِ »[13] من یادم نرفته حضرت امام قدس الله نفس الزکیه، مسئولین میگفتند ماه رمضان ملاقات میرفتند و بازدید و امثال و ذلک. میگفتند امام میفرمود: نخیر، من کار دارم. به ایشان فرمودند چه کاری؟ فرمودند: کاری بالاتر از روزه، کاری بالاتر از عبادت، کاری بالاتر از دعا؟ لذا در طول ماه رمضان، جز در موارد خیلی استثنایی کل برنامههای امام تعطیل بود. چون کار پیدا شده، دیگر کار دیگری جایگزین نمیشود.
مناسبت دوم، روز ششم مرداد برابر با هفتم رمضان روز نماز جمعه است. خوب به حمد الله حضور مردم ما در سراسر کشور مایهی عزت جامعهی اسلامی است. من یک جمله فقط عرض میکنم. اینجا پایگاه دین خداست. این جا پایگاه انقلاب است، سعی کنید جای شما در این پایگاه دین و انقلاب خالی نماند.
مناسبت بعدی روز یازده مرداد، سالگرد شهادت مرحوم آیت الله شیخ فضل الله نوری است. پروندهی این عالم، این مجتهد زیباست. عالمی است که نشان داد در مقابل توطئهی بیگانگان سکوت نمیکند. بالای دار میرود حرف خودش را مطرح میکند. اگر یک مسیری در جامعهی ایجاد شده که سرنوشت کشور را، دین را و شریعت را به سمت دیگری میبرد و امر دائر است بین ماندن و بین مرگ، مرگ را انتخاب میکند. این هویت یک عالم زمان شناس است. شیخ فضل الله نوری مرگ را انتخاب کرد تا ننگ انتخاب نکند. بین مرگ و ننگ، مردان خدا مرگ را انتخاب میکنند.
در این هفتهایی که در آن قرار داریم دیدار بسیار مهمی بین مسئولان نظام با رهبر فرزانهی انقلاب بود. هر ساله این دیدار و ملاقات انجام میگیرد و نقطه نظرات رهبر فرزانهی انقلاب چراغ راه هم مردم است و هم مسئولان. خیلی سخن طولانی است. شما از صدا و سیما و رسانهها کم وبیش شنیدهاید. من به چند نکتهی کلیدی اشاره میکنم. جان مایهی کلام رهبری در این جمله خلاصه میشود که: آرمانگرایی و واقعیتبینی قابل ترکیب اند. میشود انسان هم آرمانگرا باشد، هم واقعیت بین. منتهی باید مواظب باشیم برای ما واقعیت سازی نکنند. گاهی خواستههای نفسانیمان واقعیتهایی را برامون درست کند و گاهی امپراطوری رسانهایی برای ما واقعیت درست کند. آنجا که پای واقعیت است آرمانها میتوانند سازگاری داشته باشند. استقلال سیاسی، استقلال سیاسی، عزت اینها هم میتواند آرمان یک ملت باشد، هم میتواند یک واقعیت باشد. نکتهی دیگری که رهبر فرزانهی انقلاب به آن اشاره کردند این است که ما اگر به توانمندیهامون تکیه کنیم ظرفیت بسیار بالایی داریم. مواظب باشیم دشمن خودش را بزرگ جلوه ندهد و ما را کوچک. واقعیات نظام جمهوری اسلامی تو این سی و سه سال ما رشد کردیم، تعارف هم ندارد. البته دشمن هم در این که طراحی میکند، در این که نقشه میکشد، در این که بحران اقتصادی درست میکند یک واقعیت است. ولی من به شما مردمی که در اینجا هستید و به مردمی که صدای مرا میشنوید. همان حرفهای دوران دفاع مقدس میخواهم بزنم. اجازه هست. و آن حرف این است. تو اون هشت سال خم به ابرو نیاوردیم، نه تنها خم به ابرو نیاوردیم فرزندانمون را هم فرستادیم به جبهه. و فرزندانمون به شهادت رسیدند. خانوادهی یک شهید داریم تا پنج شش شهید. «هَنی اَنَکُم». امروز دشمن با این فشار اقتصادی میخواهد روی بازار ما اثر بگذارد، روی ذهنیت مردم ما اثر بگذارد که بین انقلاب و بین مردم فاصله ایجاد بکند. تو ذهن کسی خطور بکند عجب چرا این انقلاب را پذیرفتیم؟ این مشکلات داشت! شنیدید خدیجهی کبری با اون همه امکانات چه کرد؟ در شعب ابی طالب کنار پیغمبر ماند. امروز دشمن طراحی دارد میکند، سخن رهبری این بود. من وظیفهام این هست این سخن را با بیان خودم منتقل کنم. سخن رهبری این بود که میخواهند مردم را از نظام جدا کنند. آن چنان مشکلات را برای مردم درست کنند که مردم یک ذهنیت پیدا کنند. حرف بنده و عرض بنده این است ما هر کداممون در منزل، در خیابان، در کارخانه، در محل کار باید به منزلهی یک سرباز مدافع انقلاب و نظام باشیم و جلوی نفوذ فکر و اندیشه و ارادهی دشمن را بگیریم. مردم تصور نکنید روحانیت شما، خطبای جمعهی شما از گرانی مردم بی اطلاعند. ما تو متن جامعه ایم. اما سخن این اسن تعبیری مقام رهبری داشتند در یک جلسهی دیگری، ما در دقیقهی 90 قرار داریم، هم دوستان به ما نگاه میکنند و هم دشمنان. اگر تو این دقیقهی 90 محکم ایستادیم چراغ سبز به دشمن نشان ندادیم از این گردنه هم مثل سی و سه سال گذشته از این گردنهها عبور خواهیم کرد. این یک واقعیت انکار ناپذیر است. اما اگر کمی سست شدیم، شهدایمان یادمون رفت، جبهه یادمون رفت، انقلاب یادمون رفت، این مسائل زندگی روزمره اصل شد برای ما دشمن روز خوشحالی اوست. این را باید توجه داشته باشیم. اما معنای این حرفهای من این نیست که دولت و مسئولین مسئولیت ندارند، نه اونها مسئولیت خودشان را باید عمل کنند، تلاش کنند، دغدغهی جدی مردم را داشته باشند و ما میخواهیم مردم در رفاه در آسایش باشند و کوچکترین مشکل نداشته باشند. اما حرکت بزرگ، کار بزرگ، یک روز مرزهای جغرافیایی ما شلمچه بود و مهران و قصر شیرین بود. امروز مرز ما امریکای لاتین است و تبعاً دشمن چنین مرزی را برای ما نمیپذیرد.
نکتهی دیگری را که میخواهم عرض بکنم در اینجا و نکتهی مهمی است راجع به مسئلهی انفجاراتی است که در روز دوشنبهی خونین در عراق پیش آمد. سوال اینه که این همه توطئه برای چی؟ چند جهت دارد. دولت عراق دولت مستقلی است. نمیخواهد باج به کسی بدهد. اینها این دفعه هم کردها را نشانه گرفته اند. هم شیعیان را نشانه گرفتند و هم اهل سنت را نشانه گرفتند. اینها میخواستند تو توطئهایی که در سوریه دارند عراق را کاملاً درگیر کنند و دولت عراق اعلام کرد ما وارد این بازی نمیشویم. لذا اینها اهدافشان، کینههایشان را سر مردم عراق دارند خالی میکنند، ولی من اعلام میکنم از زبان مردم عراق میتوانم اعلام کنم، مردمی که همهی ناملایمات را میتوانند تحمل بکنند. هرچه این فشارها و این ترورها بیشتر بشود رابطهی مردم و مسئولین بیشتر میشود و دشمن را ناکام خواهند گذاشت.
مسئلهی دیگر راجع به مسئلهی میانمار هست. حادثهی تلخ، حادثهی که قلب هر انسان مسلمان و حتی غیر مسلمانی را هم به درد میآورد. صحنهها تکان دهنده است. گاهی سیمای جمهوری اسلامی بعضی صحنهها را سانسور می کند. از قتل فجیع مسلمانان، زن و کودک. دولت میانمار میگوید اینها مهاجرند. ارتش به کمک کسانی که جنایت آفریدند شتافته ولی متاسفانه مجامع بین المللی مثل همیشه سکوت میکنند. اگر چهار تا اسراییلی تو فلان نقطهی دنیا کشته شوند، نشست، قطعنامه، محکومیت ولی گویا مسلمانان انسان نیستند! اما بدانید اینها عقده برای مردم دنیا خواهد شد و روزی این مجامع شما را در هم خواهند پیچید و ساختار جدیدی را بنا خواهند نمود.
و نکتهی آخر راجع به سوریه است. انفجار، طراحی، شورش، اشغال شهر، به چه جرم؟ به جرم همراهی با مقاومت! جناب سید حسن نصراله در نطق یکی دو هفتهی قبلش اعلام کرد که این سلاحهایی را که ما به سمت اسراییل فرستادیم بخش قابل توجهیش را سوریه به ما داده است. یعنی خواست به فلسطینی ها بگوید نکند توی این غوغا طرف دشمنان سوریه را بگیرید. سوریه پایگاه مقاومت است. خواست به عربهایی که هنوز درگیر تبلیغات دشمنان نشدند و تحت تاثیر دشمنان قرار نگرفته اند بگویند سوریه یک جایگاه قوی در بعد مقاومت دارد کنار حزب الله است و کنار مردم غزه است. نکند تو این فضای غبار آلود شما هم در این فتنه داخل بشوید. این پیام را به کل دنیا و به کل عرب و به کل جهان اسلام سید حسن نصراله ابلاغ کرد. سوریه با ماست. بنابراین بشار اسد اگر مورد تهدیده به خاطر همراهی با مقاومته. البته ما همیشه گفتهایم، الان هم میگوییم اصلاحات باید انجام بگیرد، مشکلات مردم باید حل بشود ولی معنایش این نیست که کشور مورد هجمه قرار بگیرد. ان شاء الله امیدوارم تمام مسلمانان عالم و تمام کسانی که به پای اسلام ایستادهاند خداوند متعال زمینهی نصرت آنان را فراهم سازد.
دعای پایانی خطبه دوم
«اللهم الغفر للمونین وَ المومنات وَ المسلمین وَ المسلمات الاحیاءَ منهم وَ الاموات . ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرة الحسنه وقنا عذاب النار».
پروردگارا به امام راحلمان روح و رضوان عنایت بفرما. به مقام معظم رهبر عزیز انقلابمان عزت روز افزون مرحمت فرما. به مردم خوب ما، عزیزما، بزرگوار ما شکیبایی، بردباری، ایستادگی، مقاومت عنایت فرما. توطئههای دشمنان به خودشان برگردان. به مراجع بزرگوار تقلیدمان سلامت مرحمت فرما. به رزمندگان، پیروزی به آزادگان، عزت و به جانبازان سلامت مرحمت فرما. در فرج آقایمان، مولایمان، صاحب اصلی مان حضرت بقیة الله تعجیل بفرما.
«ان احسن الحدیث و ابلغ الموعظه کتابُ الله العزیز».
اعوذ بالله مِنَ الشیطان الرجیم.
بسم الله الَرحمن الرَّحیم.
اِنا اَعطیناکَ الکوثر، فَصَل لِربک وَالنحَر، اَن شانئک هُوَ الابتر.
صدق الله العلی العظیم.
[1] . مجلسى ، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج86، ص: 234
[2] . اصفهانى، مجلسى دوم، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج96، ص: 383
[3] . سفينة البحار، ج1، باب خاء، ص 380
[4] . تاريخ خميس، ج 1، ص 263
[5] . اسدالغابة، ج 5، ص 434.
[6] . نهج البلاغه/300
[7] . بحارالانوار ج 17 ص 309
[8] . محمد بن جریر الطبری، تاریخ الامم والملوك ،ج 2، ص 217 . علامه امینی، الغدیر، ج 3، ص 394 و 395.
[9] . بحارالأنوار ج : 18 ص :234.
[10] . مجلسي، محمدتقي؛ بحار الانوار ، بيروت ، مؤسسه الوفاء ،1404ه. ق ، ج16،ص7.
[11] . غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص241
[12] . بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج75 ؛ ص110
[13] . كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - دار الحديث)، ج7، ص: 440