عدم منجِّسیتِ متنجِّس مطلقا 92/03/11

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: کیفیت تنجّس متنجّسات                    تاریخ: 11 خرداد 1392

موضوع جزئی: عدم منجِّسیتِ متنجِّس مطلقا            مصادف با: 21 رجب1434 سال: چهارم          جلسه: 96

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

سخن در این بود که آیا متنجِّس، منجِّس است یا نه؟ در این مسئله دو قول وجود داشت: قول اول این بود که متنجِّس، منجِّس است مطلقا؛ اعم از اینکه مایع باشد یا جامد، بی واسطه باشد یا با واسطه، ما ادله این قول را عرض کردیم. قول دوم این بود که متنجِّس، منجِّس نیست مطلقا، ما در این زمینه به ادله‏ ای تمسک کردیم و مهمترین دلیل، روایاتی است که در این باره وارد شده، تا کنون چند روایت را ذکر کردیم و از آنها پاسخ دادیم که این روایات نمی‏تواند مدعای قائلین به قول دوم را ثابت کند. در جلسه گذشته روایت سماعة را ذکر کردیم؛ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (ع) إِنِّي أَبُولُ ثُمَّ أَتَمَسَّحُ بِالْأَحْجَارِ فَيَجِي‌ءُ مِنِّي الْبَلَلُ مَا يُفْسِدُ سَرَاوِيلِي قَالَ (ع): لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ»[1]؛ سماعه می‏گوید: به امام کاظم (ع) گفتم: من بول می‏کنم و مجرای بول را به وسیله سنگ تمیز می‏کنم، سپس رطوبتی از من خارج می‏شود که لباس من را مرطوب می‏کند، حکممسئله چیست؟ حضرت (ع) فرمودند: اشکالی ندارد. گفته شد اگر متنجِّس، منجِّس بود حضرت (ع) نباید می‏فرمود: «لیس به بأس» و اینکه حضرت (ع) این جمله را فرموده دال بر این است که متنجِّس، منجِّس نیست چون رطوبتی که خارج می‏شود از مخرج بول عبور می‏کند و مخرج بول به وسیله بول، متنجِّس شده و اگر متنجِّس، منجِّس می‏بود حضرت نباید می‏فرمود: «لیس به بأسٌ». البته گفتیم این روایت باید مقید به قیدی باشد تا بتوان به آن استدلال کرد و آن اینکه خروج رطوبت باید بعد از استبراء باشد.

ما به این روایت دو اشکال وارد کردیم؛ یکی اشکال سندی و دیگری اشکال دلالی. در اشکال سندی گفتیم چون حکم بن مسکین ضعیف است لذا سند این روایت مشکل دارد و بزرگان ما به این روایت ترتیب اثر نداده‏اند و گفته‏اند مدح و وثاقتی از این شخص به عمل نیامده هر چند ممکن است جرح نشده باشد اما ممدوح هم نیست و مجرد عدم جرح، در اعتبار روایت کافی نیست و دال بر احراز وثاقت نیست بلکه در اعتماد به روایت، وثاقت و مدح لازم است.

از نظر دلالت هم نمی‏توان به این روایت استناد کرد و گفت: متنجِّس، منجِّس نیست چون ممکن است امام (ع) در مقام تقیه بوده و در نتیجه با مسح احجار مسئله طهارت محل بول را مطرح کرده باشند که اگر طهارت مخرج بول مطرح شده باشد خود به خود این رطوبتی که خارج می‏شود از متنجِّس عبور نمی‏کند و اگر از متنجِّس عبور نکرد موضوعاً از محل بحث ما خارج است و در نتیجه شما نمی‏توانید بگویید این رطوبت از موضع متنجِّس عبور کرده و متنجِّس، منجِّس نیست و به خاطر همین است که امام (ع) فرموده: «لیس به بأسٌ» کما اینکه بعضی از اعاظم مثل فیض کاشانی (ره) و بعضی دیگر معتقدند به مجرد ازاله نجاست، طهارت محقق می‏شود و نیاز به شستن نیست، یعنی به مجرد اینکه شما عین نجاست را زائل کنید در تحقق طهارت کفایت می‏کند، لذا این روایت بر تقیه حمل می‏شود؛ زیرا فقط بر اساس مذهب عامه چنین معنی و احتمالی درست است یعنی عامه معتقدند همان گونه که احجار پاک کننده محل غائط هستند محل بول را هم پاک می‏کنند و بر فرض تنزّل، روایت مجمل می‏ماند؛ چون در روایت دو احتمال وجود دارد، یعنی اگر قاطعانه هم احتمال دوم را نپذیریم حداقل راه برای احتمال دوم وجود دارد، یعنی همان گونه که احتمال دارد منظور این روایت این باشد که بگوییم مجرای بول، نجس است و رطوبتی که بعداً خارج شده، از محل نجس عبور کرده و امام (ع) فرموده‏ اند: «لیس به بأسٌ» تا اثبات کننده مدعا باشد که متنجِّس، منجِّس نیست، احتمال دومی هم در این روایت وجود دارد و آن اینکه همان گونه که سنگ، محل غائط را پاک می‏کند پاک کننده مجرای بول هم هست و اصلاً نجاستی وجود ندارد تا بحث کنیم رطوبتی که بعداً خارج می‏شود منجِّس است یا نه؟ لذا با توجه به اینکه در این روایت دو احتمال داده می‏شود روایت مجمل است و نمی‏توان به آن استناد کرد.   

روایت سوم: عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ بَالَ فِي مَوْضِعٍ لَيْسَ فِيهِ مَاءٌ، فَمَسَحَ ذَكَرَهُ بِحَجَرٍ وَ قَدْ عَرِقَ ذَكَرُهُ وَ فَخِذَاهُ، قَالَ (ع): يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَ فَخِذَيْهِ وَ سَأَلْتُهُ عَمَّنْ مَسَحَ ذَكَرَهُ بِيَدِهِ ثُمَّ عَرِقَتْ يَدُهُ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ يَغْسِلُ ثَوْبَهُ قَالَ لَا‌«[2]؛ عیص بن قاسم می‏گوید: از امام صادق (ع) درباره مردی سؤال کردم که در جایی که آب وجود ندارد بول کرده و آلتش را با سنگ تمیز کرده و سپس آلت و ران‏های او عرق کرده، حضرت (ع) فرمودند: باید آلت و ران‏های خود را بشوید. راوی می‏گوید: سپس سؤال کردم درباره کسی که به آلت خود دست می‏زند و بعد از آن دستش عرق می‏کند و دستی که عرق کرده به لباسش اصابت می‏کند آیا باید لباسش را بشوید؟ حضرت (ع) فرمودند: نه لازم نیست لباس را بشوید.

اینکه حضرت (ع) در صدر روایت فرموده‏ اند: «یغسل ذکره و فخذیه» دال بر این است که متنجِّس، منجِّس است، یعنی چون مخرج بول متنجِّس بوده و به ران‏ها اصابت کرده، ران‏ها هم نجس شده است.

اما اینکه امام (ع) در ذیل روایت فرموده‏ اند: شستن لباسی که دستِ متنجِّسِ عرق کرده به آن اصابت کرده لازم نیست دال بر این است که متنجِّس، منجِّس نیست. شاهد ما برای استناد به این روایت بر قول دوم (عدم منجِّسیتِ متنجِّس مطلقا)، ذیل روایت است، قائلین به قول دوم این روایت را شاهد بر مدعای خود گرفته و گفته‏ اند متنجِّس، منجِّس نیست مطلقا؛ زیرا امام (ع) شستن لباسی را که دستِ متنجِّسِ عرق کرده به آن اصابت کرده نفی کرده و فرموده لازم نیست این لباس شسته شود، پس با اینکه دست متنجِّس، به لباس اصابت کرده حضرت (ع) فرموده ‏اند: شستن لباس لازم نیست و این کلام دال بر عدم منجِّسیتِ متنجِّس است.

کلام مرحوم آقای خویی (ره) در رد استدلال به این روایت:

مرحوم آقای خویی (ره) در مقام رد این استدلال برآمده و فرموده ذیل این روایت ربطی به ما نحن فیه (منجِّسیت یا عدم منجِّسیتِ متنجِّس) ندارد، ایشان می‏ فرماید: در روایتی که ذکر شد مسح موضِع بولِ از ذَکَر فرض نشده، یعنی فرض نشده که شخص به موضِع خروج بول دست زده تا گفته شود این دست عرق کرده به موضِع خروج بول اصابت کرده و سپس با لباس اصابت کرده در عین حال امام (ع) فرموده: لازم نیست آن لباس شسته شود، پس شما از کجای این روایت استفاده می‏کنید که دست به مخرج بول اصابت کرده است بلکه روایت می‏گوید: شخص آلت تناسلی را مسح کرده و سپس آن دست عرق کرده و به لباس اصابت کرده، لذا مسح آلت تناسلی اعم از مخرج بول و غیر آن است و دلالت ندارد بر این که دست حتماً با مخرج بول ملاقات کرده باشد. پس در ذیل روایت، مسح موضِع بول از آلت تناسلی به وسیله دست فرض نشده تا گفته شود دست به خاطر مسح مخرج بول، متنجِّس شده و سپس عرق کرده و به لباس هم اصابت کرده و اگر متنجِّس، منجِّس بود باید امام (ع) به شستن لباس حکم می‏فرمود و اینکه حضرت (ع) فرموده‏ اند شستن لباس لازم نیست دال بر این است که متنجِّس، منجِّس نیست و شاید علت سؤال سائل از امام (ع) این باشد که سائل توهم کرده مطلق مسح ذَکر (آلت تناسلی) اعم از اینکه موضع بول باشد یا غیر آن، این ویژگی را به دنبال دارد که باعث تنجّسِ دست می‏شود و اگر دست به چیزی اصابت کرد و دارای رطوبت مسریه هم باشد، باعث نجاست آن شیء خواهد شد. کما اینکه اهل سنت فتوا داده‏ اند به اینکه اگر کسی وضوء داشت و سپس به آلت تناسلی خود دست بزند وضویش باطل می‏شود.

نظر مختار

به نظر ما این احتمال در علت سؤال سائل خیلی بعید است، یعنی بعید است که راوی از امام (ع) سؤال کرده باشد که اگر دست به آلت تناسلی اصابت کرد و سپس عرق کرد و به لباس اصابت کرد، لباس نجس می‏شود یا نه؟ زیرا مخالف ظاهر روایت است؛ چون ظاهر روایت که بحث مسح ذَکَر (آلت تناسلی) را با دست مطرح می‏کند مسحِ خصوص مخرج بول است نه مطلق الذَّکَر، پس حق این است که گفته شود اگر دست به موضِع بول- نه مطلق آلت تناسلی- اصابت کند و سپس عرق کند و به لباس اصابت کند آیا آن لباس باید شسته شود یا نه؟ کما اینکه صدر روایت دال بر مسح موضعِ خروج بول است و صدر روایت قرینه برای ذیل است، یعنی سؤال مطرح شده در ذیل روایت هم مربوط به موضِع خروج بول است نه مطلق آلت تناسلی. لذا ظاهراً استدلال قائلین به قول دوم (عدم منجِّسیتِ متنجِّس مطلقا) به این روایت تمام است. بنابراین صدر روایت قرینه است بر منجِّسیتِ متنجِّس.

اشکالی که در اینجا وجود دارد این است که اگر خواستیم از ذیل روایت چنین برداشتی بکنیم تناقض صدر و ذیل روایت چگونه بر طرف می‏شود؟ چون حضرت (ع) در صدر روایت می‏فرماید: «یغسل ذَکَره و فخذیه» که دال بر منجِّسیتِ متنجِّس است ولی در ذیل روایت سخنی از شستن نیست لذا دال بر عدم منجِّسیتِ متنجِّس است و این تناقضی است که بین صدر و ذیل روایت وجود دارد. لذا چون علاجی برای رفع این تناقض وجود ندارد روایت مجمل می‏شود و رجوع به روایت مجمل، برای اثبات مدعا جایز نیست.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. وسائل الشیعة، ج1، ص283، باب 13 من ابواب نواقض وضوء، ح4.

[2]. همان، کتاب الطهارة، باب 31 من ابواب خلوت، ح2.

Please publish modules in offcanvas position.