طهارت مکانی که نمازگزار پیشانی را بر آن می‏گذارد92/07/15

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسة                                                                      تاریخ: 15  مهر 1392

موضوع جزئی: طهارت مکانی که نمازگزار پیشانی را بر آن می‏گذارد                                      مصادف با: 1 ذی‏الحجه1434 سال: پنجم                                                                                                                                جلسه: 11

 

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسئله 142: «إذا وضع جبهته على محل بعضه طاهر و بعضه نجس صح إذا كان الطاهر بمقدار الواجب فلا يضر كون البعض الآخر نجسا و إن كان الأحوط طهارة جميع ما يقع عليه»[1]؛ مرحوم سید (ره) می‏فرماید: اگر نماز گزار پیشانی خود را بر جایی بگذارد که بعضی از آن پاک و بعض دیگر نجس است در صورتی که مقداری که طاهر است به مقدار واجب سجده باشد- مقداری که در صحت سجده شرط است- سجده بر آن موضع صحیح است، پس اینکه مقداری از موضع سجده نجس باشد مشکلی ایجاد نمی‏کند گرچه احوط این است که همه مکانی که نمازگزار پیشانی خود را بر آن می‏گذارد پاک باشد، منظور از این احتیاط، احتیاط استحبابی است چون «الاحتیاط علی کل حال حسنٌ».

فروض مسئله:

سؤالی که به ذهن می‏آید این است که آیا طهارت شرط سجود است یا شرط مسجد و جایی است که پیشانی بر آن قرار می‏گیرد؟ اگر طهارت شرط برای سجود باشد یک حکم دارد و اگر طهارت را شرط مسجد و جایی که پیشانی بر آن قرار می‏گیرد باشد حکم دیگری دارد لذا این مسئله دو فرض دارد:

فرض اول: طهارت شرط سجود است.

اگر طهارت را شرط برای سجود بدانیم کما اینکه مرحوم سید (ره) قائل به این مبنا است؛ معنایش این است که اگر نمازگزار پیشانی را بر محلی گذاشت که بعضی از آن پاک و بعض دیگر نجس است در این صورت اگر مقداری که طاهر است به اندازه‏ای باشد که در صحت سجده شرط است، مشکلی ایجاد نمی‏کند، پس در صورتی که مبنا این باشد که طهارت، شرط سجود است نجاست قسمت‏های دیگر مشکلی ایجاد نمی‏کند چون در این فرض که طهارت شرط سجود دانسته شده سجده بر شیء پاک صدق می‏کند.

فرض دوم: طهارت شرط مسجد است.

اگر طهارت شرط برای سجود نباشد بلکه شرط برای موضع جبهه باشد؛ یعنی پیشانی هر جا که قرار می‏گیرد باید کل آن پاک باشد، در این صورت اگر بعضی از آن محلی که نمازگزار پیشانی خود را بر آن می‏گذارد نجس باشد صدق نمی‏کند که گفته شود کل آن پاک است؛ چون بعضی نجس و بعضی از آن پاک است لذا در این صورت نمازی که خوانده باطل است چون همه محل سجده پاک نبوده بلکه قسمتی از آن نجس بوده است. بنابراین اگر طهارت را از شرائط مسجد جبهه؛ یعنی محل پیشانی قرار دادیم در این فرض سجده بر محلی که بعضی از آن پاک و بعضی از آن نجس است صحیح نیست؛ زیرا آن مجموعه که مرکب از پاک و نجس است خارجاً و عرفاً یک چیز حساب می‏شود و صدق می‏کند که گفته شود موضع جبهه نجس است؛ مثل اینکه اگر گوشه‏ای از لباس انسان نجس شود گفته می‏شود لباس او نجس شده است، در ما نحن فیه هم هر چند قسمتی از محل سجده نجس است اما همین کفایت می‏کند برای اینکه گفته شود نمازگزار بر موضع نجس سجده کرده و سجده بر موضع نجس باعث بطلان نماز می‏شود.

حق در مسئله:

به نظر می‏رسد حق با مرحوم سید (ره) باشد، یعنی طهارت شرط سجود است و طهارت در محل سجده آن هم بیش از مقدار واجب، معتبر نیست؛ چون قدر متیقن از صحیحه که سابقاً به آن اشاره شد که دال بر این بود که موضع سجده باید پاک باشد و همچنین اطلاق کلمات علماء و مَعقد اجماعات، اعتبار طهارت در مقدار واجب از مسجدِ جبهه می‏باشد و ما دلیلی بر اعتبار بیش از آن نداریم لذا اگر شک کردیم که آیا بیش از این هم لازم است یا نه به اصول عملیه متسمک می‏شویم و نسبت به مقدار زائد از واجب، اصالة البرائة عن الزائد جاری می‏کنیم لذا طهارت نسبت به زائد از مقدار واجب برای ما لازم نیست.

دلیل:

دلیل بر این مطلب این است که اگر محل سجده به اندازه یک وجب شد و یکی از اطراف آن نجس بود، حال اگر شما بر آن قسمتی که پاک است سجده کنید هیچ فقیهی فتوا نمی‏دهد به اینکه بر نجس سجده کرده‏اید.

مرحوم سید (ره) در ادامه مسئله 242 می‏فرماید: «و يكفي كون السطح الظاهر من المسجد طاهرا و إن كان باطنه أو سطحه الآخر أو ما تحته نجسا فلو وضع التربة على محل نجس و كانت طاهرة و لو سطحها الظاهر صحت الصلاة»[2]؛ پاک بودن سطح ظاهر از محل سجده کفایت می‏کند هر چند باطن آن یا زیر آن نجس باشد، پس اگر نمازگزار مهر خود را در محل نجس قرار داد ولی خود مهر پاک باشد هر چند سطح ظاهریِ مهر پاک باشد ( باطن یا زیر آن یا بعضی از آن نجس باشد) کفایت می‏کند و نماز او صحیح است.

دلیل این مطلب این است که ما دلیلی جز به مقدار واجبی که سجده بر آن واقع می‏شود نداریم. ما وقتی به ادله مراجعه می‏کنیم تنها طهارت محل سجده و آنچه پیشانی به آن اصابت می‏کند معتبر دانسته شده و در این جهت طهارت خصوص سطح ظاهرِ چیزی که بر آن سجده می‏شود کفایت می‏کند اما اینکه باطن آن هم پاک باشد شرط نیست.

صحیحه ابن محبوب هم که سابقاً ذکر آن گذشت دال بر همین مطلب است که منظور از «یسجد علیه» که در روایت آمده محل سجده می‏باشد.

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ؟ فَكَتَبَ (ع) إِلَيَّ بِخَطِّهِ إِنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ»[3]؛ حسن بن محبوب می‏گوید: از امام رضا (ع) از گچی سؤال کردم که به وسیله عذره و استخوان‏های حیوانات مرده بر روی آن آتش بر افروخته شده و این گچ به وسیله این آتش پخته می‏شود، سپس با این گچ محل سجده را گچ‏کاری و سفیدکاری می‏کنند، آیا می‏شود بر آن مکان سجده کرد؟ حضرت (ع) برای من با خط مبارک خود نوشتند: آب و آتش این گچ را پاک کرده‏اند.

فصل فی احکام المسجد

مسئله 243: «يجب إزالة النجاسة عن المساجد داخلها و سقفها و سطحها و الطرف الداخل من جدرانها بل و الطرف الخارج على الأحوط إلا أن لا يجعلها الواقف جزء من المسجد بل لو لم يجعل مكانا مخصوصا منها جزء لا يلحقه الحكم و وجوب الإزالة فوري فلا يجوز التأخير بمقدار ينافي الفور العرفي و يحرم تنجيسها أيضا بل لا يجوز إدخال عين النجاسة فيها و إن لم تكن منجسة إذا كانت موجبة لهتك حرمتها بل مطلقا على الأحوط و أما إدخال المتنجس فلا بأس به ما لم يستلزم الهتك»[4]؛ ازاله نجاست از مساجد واجب است اعم از آنکه داخل مسجد، سقف مسجد، سطح مسجد، سمت داخل دیوار آن و حتی سمت خارجی دیوار آن نجس باشد.

ادله وجوب ازاله نجاست از مسجد:

دلیل اول: اجماع

اولین دلیلی که بزرگان اقامه کرده‏اند اجماع است، می‏گویند اجماع قطعی بر این مسئله داریم که ازاله نجاست از مسجد واجب است، بعلاوه ارتکاز متشرعه هم از مسجد به عنوان یک مکان عبادی همین است که مکان عبادی را به خاطر قداست و عظمتی که دارد نمی‏شود با حالت نجاست نگه داشت. البته ما ارتکاز متشرعه را دلیل مستقلی محسوب نمی‏کنیم بلکه به کمک اجماع این مسئله را ثابت می‏کنیم، این اجماع از بزرگانی مثل شیخ طوسی، ابن ادریس و شهید اول نقل شده است.

 شیخ می‏فرماید: «لا خلاف فی انّ المساجد یجب عن تجنب النجاسات»[5]. همچنین ابن ادریس می‏فرماید: «لا خلاف ایضاً بین الأمّة کافّة إنّ المساجد یجب أن تنزه و تجنب عنه النجاسات»[6]، شهید اول هم می‏فرماید: «یحرم ادخال النجاسة الیها و ازالتها فیها قاله الاصحاب»[7].

بررسی دلیل اول:

از ظاهر کلمات صاحب مدارک و صاحب حدائق بدست می‏آید که اجماع ادعا شده از طرف بزرگانی مثل مرحوم شیخ، ابن ادریس و شهید اول مورد قبول نیست، صاحب مدارک می‏فرماید: «و قد قطع الأصحاب بوجوب إزالة النجاسة عن المساجد على الفور كفاية، لعموم الخطاب، و فيه توقف»[8]، صاحب حدائق هم با صاحب مدارک موافقت کرده است.[9]

حال باید ببینیم آیا مخالفت صاحب مدارک و صاحب حدائق با اجماع ادعا شده از طرف شیخ و امثال ایشان مضر به این اجماع است یا نه؟ همچنین آیا این اجماع به عنوان یک دلیل مستقل مورد لحاظ قرار می‏گیرد یا نه؟

بررسی کلام صاحب مدارک و صاحب حدائق:

اکثر علماء گفته‏اند مخالفت صاحب مدارک و صاحب حدائق نظر شاذ محسوب می‏شود لذا به اجماع ادعا شده که می‏گوید همه علماء قائل به ازاله نجاست از مساجد هستند، لطمه‏ای وارد نمی‏کند.

البته صاحب حدائق برای اثبات مدعای خود به موثقه عمار تمسک کرده، حال باید ببینیم آیا این روایت می‏تواند مؤید کلام صاحب حدائق باشد که می‏گوید: ازاله نجاست از مسجد لازم نیست بلکه تنجیس مسجد هم جایز است، یا نه؟

عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّمَّلِ يَكُونُ بِالرَّجُلِ فَيَنْفَجِرُ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ؟ قَالَ: يَمْسَحُهُ وَ يَمْسَحُ يَدَهُ بِالْحَائِطِ أَوْ بِالْأَرْضِ وَ لَا يَقْطَعِ الصَّلَاةَ»[10]؛ عمار از امام صادق (ع) در مورد مردی سؤال می‏کند که دملی در بدن اوست و می‏ترکد در حالی که آن شخص نماز می‏خواند، حضرت (ع) فرمودند: دستش را به دملی که ترکیده بکشد سپس آن را به دیوار یا زمین بکشد و نمازش را قطع نکند. صاحب حدائق می‏فرماید: اطلاق روایت، مسجد را هم شامل می‏شود؛ یعنی حتی اگر شخص در مسجد نماز بخواند و دملی که در بدن او هست بترکد باید دستش را بر آن بکشد و سپس دست را به دیوار یا زمین بکشد و نمازش را قطع نکند در حالی که اگر ازاله نجاست از مسجد واجب و تنجیس آن جایز نبود امام (ع) چنین دستوری نمی‏دادند، پس اینکه حضرت (ع) فرموده‏اند: دستت را به دیوار یا زمین بکش حاکی از این است که تنجیس مسجد جایز است و ازاله نجاست از آن لازم نیست.

پاسخ این است که یا اساساً خونین نیست تا نجس باشد و اگر هم خونین باشد خون دمل و امثال آن معفو است و این گونه خون‏ها استثناء شده است بنابراین این روایت نمی‏تواند دلیل بر این باشد که صاحب حدائق بگوید تنجیس مسجد اشکالی ندارد.

مدرکی بودن اجماع:

اما مشکلی که این اجماع دارد این است که اجماع نباید مدرکی باشد، یعنی ما ادله‏ای داریم که وجوب ازاله نجاست از مساجد را بیان می‏کند لذا محتمل است که مستند این بزرگان بر ادعای اجماع، همین ادله‏ای باشد که وجوب ازاله نجاست از مساجد را بیان می‏کند، بنابراین اجماع بما هو اجماعٌ و به عنوان یک دلیل مستقل از اعتبار می‏افتد لذا می‏گویند اعتبار اجماع به دلیلی است که مدرک اجماع قرار گرفته است و اگر روایاتی که به عنوان دلیل وجوب ازاله نجاست از مساجد به آنها استناد شده تمام باشد نوبت به اجماع نمی‏رسد. بنابراین مخالفت صاحب حدائق و صاحب مدارک با اجماع ادعا شده از طرف بزرگان صدمه‏ای به این اجماع نمی‏زند ولی مشکل این است که خود این اجماع دچار مشکل است و آن اینکه اجماع مدرکی است و نمی‏توان به عنوان یک دلیل مستقل به آن استناد کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. العروة الوثقی، ج1، ص84.

[2]. همان.

[3]. وسائل الشیعة، ج3، ص527، کتاب الطهارة، باب 81 من ابواب النجاسات، حدیث1.

[4]. العروة الوثقی، ج1، ص84.

[5]. خلاف، ج1، ص180.

[6]. سرائر، ج1، ص163.

[7]. ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج3، ص128.

[8]. مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام؛ ج‌2، ص306.

[9].  الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌5، ص293.

[10]. وسائل الشیعة، ج3، ص435، کتاب الطهارة، باب22 من ابواب النجاسات، حدیث8.

Please publish modules in offcanvas position.