درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری موضوع کلی: احکام النجاسة تاریخ: 20 مهر 1393 موضوع جزئی: فصلٌ فی ما یعفی عنه فی الصلاة- خونِ کمتر از درهم مصادف با: 17 ذی الحجه 1435 سال: ششم جلسه: 18 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته:
سخن در این بود که اگر خونی در بدن یا لباس یا هر دو به صورت متفرق و پراکنده وجود داشته باشد که مجموع آن خونهای متفرق به اندازه درهم باشد، آیا این خونها معفو است یا نه؟ در این رابطه سه قول وجود داشت:
قول اول: عدم العفو مطلقا و هذا هو القول المشهور.
قول دوم: قولِ به عفو مطلقا.
قول سوم: قولِ به تفصیل بین متفاحش و غیر متفاحش که اگر نقطههای خون متفاحش باشند معفو نیست ولی اگر متفاحش نباشند معفو است.
عرض کردیم از روایات وارد شده در این زمینه برداشتهای متفاوتی صورت گرفته است که به بعضی از آن روایات اشاره کردیم. بحث درباره روایت ابن ابی یعفور بود که عرض کردیم در عبارت «و لا یعید صلاته الا ان یکون مقدار الدرهم مجتمعاً» چهار احتمال وجود دارد که ذکر آن گذشت.
قول مختار: ما از بین احتمالات چهارگانهای که در عبارت فوق داده شد، احتمال دوم را میپذیریم که ضمیر مستتر در یکون که به دم بر میگردد اسم برای «یکون» و «مقدارَ الدرهم» خبرِ «یکون» و «مجتمعاً» حال برای «مقدارَ الدرهم» باشد، یعنی «الا ان یکون الدم مقدار الدرهم حال کونه مجتمعاً»؛ معنای این سخن این میشود که رسیدن نقطههای خون به مقدار درهم بر فرض اجتماع، مانع از صلاة است اعم از اینکه اجتماع، فعلی باشد یا تقدیری. بنابراین وقتی گفته شود اگر مقدار خونهای متفرق، علی تقدیر الاجتماع به اندازه درهم باشد معفو نخواهد بود و مانع از نماز است به طریق اولی اگر اجتماعِ فعلی داشته باشند مانع خواهند بود.
دلیل قول مختار:
استثناء یا متصل است یا منفصل و اصل در استثناء این است که متصل باشد. لذا اگر «مجتمعاً» در عبارت «و لا یعید صلاته الا ان یکون مقدار الدرهم مجتمعاً» به معنای اجتماعِ فعلی گرفته شود در این صورت استثناء در اینجا استثناءِ منفصل خواهد بود؛ مثلاً اگر گفته شود «ما جائنی القوم الا حماراً»، استثناء در اینجا استثناءِ منفصل است چون حمار، حیوان ناهق است لذا استثناء «حمار» از قوم که حیوان ناطق را در بر میگیرد- فصلِ «حمار» و «انسان» متفاوت است چون «حمار» حیوان ناهق است و «انسان» حیوان ناطق- استثناء منفصل میباشد، در ما نحن فیه هم مستثنی منه «نُقط الدم» است، حال اگر «مجتمعاً» را علی تقدیر الاجتماع گرفتیم منظور این است که اگر همان نُقَط الدم بر فرض اجتماع به اندازه درهم برسد معفو نخواهد بود و بین مستثنی و مستثنی منه تفاوتی وجود نخواهد داشت و استثناءِ متصل خواهد بود اما اگر «مجتمعاً» به معنای اجتماعِ فعلی باشد نه تقدیری در این صورت استثناء، استثناء منفصل خواهد بود؛ چون بین مستثنی (نُقَط الدم) و مستثنی منه (مجتمعاً علی فرض الاجتماع الفعلی) تفاوت وجود دارد در حالی که اصل در استثناء این است که استثناءِ متصل باشد لذا با توجه به اینکه از بین احتمالات چهارگانهای که مطرح شد، احتمال اول، سوم و چهارم در دایره استثناءِ منفصل قرار میگیرند و فقط احتمال دوم در دایره استثناءِ متصل قرار میگیرد و اصل در استثناء هم استثناءِ متصل است لذا ما احتمال دوم را اختیار میکنیم.
بعلاوه آنچه برای بیان مانعیت، مورد نظر شارع است جنس دم به عنوان دم است، یعنی اگر خونی که در لباس یا بدن یا هر دو وجود دارد به اندازه درهم باشد مانع از نماز خواهد بود، اما اینکه خون، گاهی مجتمع باشد و گاهی متفرق، از حالات دم است نه از ذات آن، لذا اصل دم بودن مورد نظر است و فرق نمیکند آن دم متفرق باشد یا مجتمع. بنابراین اگر چیزی (مجتمعاً او متفرقاً) از حالات چیزی (دم) محسوب شد در مانعیت دخالت نخواهد داشت.
ان قلت: ممکن است کسی سخن ما را نپذیرد و بگوید آنچه شما گفتید نمیتواند دلیل بر اثبات احتمال دوم باشد.
قلنا: در پاسخ میگوییم لااقل آنچه ما گفتیم محتمل است و وقتی چیزی محتمل بود آنچه شما به عنوان دلیل ذکر کردید از اعتبار ساقط میشود لذا نمیتوان به آن تکیه کرد لذا بعد از اسقاط دلیل، میگوییم قدر متیقن در مسئله این است که اگر یک نقطه خون وجود داشته باشد که مقدار آن به اندازه درهم باشد معفو نیست و مانع از نماز است و مشکوک در مسئله این است که اگر خون متفرق بود و مجموع نقطههای خون به اندازه درهم باشد آیا معفو است یا نه؟ عرض میکنیم نسبت به متیقن بحثی نیست و نسبت به مشکوک هم به دلیل عام مراجعه میکنیم و دلیل میگوید: اگر مقدارِ خون به اندازه درهم باشد مانع از نماز است و عام هم اجتماعِ فعلی را شامل میشود و هم اجتماعِ تقدیری را لذا اگر مقدار خونهای متفرق، بر فرض اجتماع به اندازه درهم باشد (اجتماع تقدیری) معفو نخواهد بود و مانع از نماز میباشد.
روایت چهارم: مرسله ابن درّاج
عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُمَا قَالا: «لَا بَأْسَ بِأَنْ يُصَلِّيَ الرَّجُلُ فِي الثَّوْبِ- وَ فِيهِ الدَّمُ مُتَفَرِّقاً شِبْهَ النَّضْحِ- وَ إِنْ كَانَ قَدْ رَآهُ صَاحِبُهُ قَبْلَ ذَلِكَ فَلَا بَأْسَ بِهِ- مَا لَمْ يَكُنْ مُجْتَمِعاً قَدْرَ الدِّرْهَمِ»[1]؛ جمیل بن درّاج از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نقل میکند که این دو بزرگوار فرمودند: اشکالی ندارد انسان در لباسی نماز بخواند که خونهای پراکنده در آن وجود دارد، مثل اینکه خون به لباسش پاشیده شده باشد، هر چند شخص قبلاً هم آن خون را دیده باشد، البته در صورتی که مقدار این خونها به اندازه درهم نباشد. «مجتمعاً» در اینجا حال است و «قدرَ الدرهم» خبر برای «لم یکن» است؛ یعنی مادامی که خون متفرق و پراکنده مجتمعاً (اجتماع تقدیری) به قدر درهم نباشد معفو است.
اشکال:
این روایت مرسله است لذا سنداً ضعیف است و قابل استناد نیست مگر اینکه گفته شود چون مشهور به این روایت عمل کردهاند عمل مشهور جابر ضعفِ سند آن است.
سؤال: اگر کسی لباسهای متعدد داشت و در هر کدام از این لباسها خون کمتر از درهم وجود داشت که مجموع آن خونها به اندازه درهم باشد- مبنای ما این شد که اگر مجموع خونهای متفرق و پراکنده به اندازه درهم باشد معفو نیست و مانع از نماز است- آیا این خونها معفو است و مانع از نماز نیست یا مانع است؟
پاسخ: اگر انسان همه آن لباسها را پوشیده باشد شکی در این نیست که در این صورت اگر مجموع آن خونها به اندازه درهم باشد معفو نخواهد بود و مانع از نماز خواهد بود. اما اگر کسی همه لباسها را با هم نپوشد بلکه یکی از آنها را بپوشد آیا باز هم آن خونی که در آن لباس وجود دارد معفو نخواهد بود؟ بعضی گفتهاند اگر مجموع خونها به اندازه درهم باشد معفو نیست و مانع از نماز است اما مرحوم آقای خویی (ره) در مقابل این گروه فرمودهاند: عرف هر لباس را برأسه مورد بررسی قرار میدهد که اگر مقدار خونی که در همان لباس هست به اندازه درهم باشد (متفرقاً او مجتمعاً) معفو نخواهد بود ولی اگر کمتر از درهم باشد معفو خواهد بود بنابراین صحیح نیست گفته شود اگر کسی لباسهای متعدد داشت و در هر کدام از این لباسها خونِ کمتر از درهم وجود داشت که مجموع خونی که در همه لباسها وجود دارد به اندازه درهم است، معفو نیست.
«والحمد لله رب العالمین»