درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی:فصلٌ فی المطهّرات تاریخ:28 بهمن 1393 موضوع جزئی: الأول من المطهّرات، الماء مصادف با: 27 ربیع الثانی 1436 سال:ششم جلسه: 57 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته
بحث در تطهیر لباس یا بدنِ متنجّس به بول، به وسیله آب قلیل بود. مرحوم آقای خویی (ره) فرمود که ممکن است گفته شود که کسانی که به تعدد قائل نیستند و یک بار شستن را کافی میدانند، منظورشان جایی است که بول حالت جفاف پیدا کرده باشد و عین نجاست زایل شده باشد. بنابراین، نظر قائلین به کافی بودن یک بار شستن با نظر علامه (ره) در منتهی که بحث تفصیل را مطرح کرده است [که در صورت زوال عین، یک بار و در صورت عدم زوال عین دو بار شستن لازم است] همخوانی دارد به این معنی که آقایانی که قائل به مرّة هستند، همهجا را نمیگویند بلکه منظورشان آن جایی است که عین نجاست زایل شده باشد لذا اگر فرضاً دو بار نیز شسته میشود، مرتبه اول برای زایل کردن عین نجاست است و مرتبه دوم برای تطهیر میباشد.
بررسی کلام مرحوم آقای خویی (ره)
ظاهر اخباری که به دو بار شستن امر کرده است این نیست که ما یک غَسل را برای ازاله و یک غَسل را برای تطهیر قرار دهیم یا بگوییم مرّتین برای جایی است که عین نجاست بر طرف نشده باشد بلکه ظاهر آن اخبار این است که چه نجاست زایل شده باشد و چه زایل نشده باشد، متنجِّس به بول باید دو بار شسته شود.
بعلاوه غالباً بول را زمانی که حالت جفاف پیدا کرده است، میشویند لذا روایاتی که میگوید: «اغسلهم مرتین» را نمیشود حمل کرد بر اینکه منظور این است که یک مرتبه برای زوال عین نجاست شسته شود و مرتبه دوم برای تطهیر، زیرا این تفصیل با مورد غالب که معمولاً شستنِ بول بعد از این است که حالت جفاف پیدا کرده [و عین نجاست زایل شده است] سازگار نیست چون در اینجا تفصیلی در کار نیست تا مرتبه اولِ شستن برای ازاله نجاست و مرتبه دوم برای تطهیر باشد بلکه عین نجاستی در کار نیست لذا هر دو مرتبهای که شسته میشود برای تطهیر است.
مؤیدِ احتمالی که مرحوم آقای خویی (ره) مطرح کرده است
کلام کسانی که غسل مرّتین را به این شکل توجیه کردهاند که یک غَسل برای ازاله عین نجس و غَسل دیگر برای تطهیر است مؤید دارد. یعنی این احتمال که میگوید مرتبه اولِ شستن، برای جایی است که عین نجاست زایل نشده باشد و مرتبه دومِ شستن برای تطهیر است و اگر احیاناً عین نجاست زایل شده باشد لازم نیست که دو بار شسته شود بلکه یک بار شستن کفایت میکند، مؤیدی نیز دارد؛
اول: شهید اول (ره) در کتاب ذکری روایتی را مطرح کرده است که آن روایت این مطلب را تأیید میکند، «أمّا البول فيجب تثنيته، لقول الصادق (ع) في الثوب يصيب البول: «اغسله مرتين، الأول: للإزالة، و الثاني: للإنقاء»[1] ذیل این روایت که فرموده است: «الأول: للإزالة، و الثاني: للإنقاء»؛ اولین غَسل برای ازاله و دومین غَسل برای تطهیر و پاک شدن است، مؤید است بر مطلبی که ذکر کردیم.
پس اگر غَسله اولی برای ازاله نجاست و غسله ثانیه برای تطهیر باشد با کلام قائلین به کافی بودن یک بار شستنِ متنجِّسِ به بول سازگار است یعنی تطهیرِ متنجِّسِ به بول با یک بار شستن حاصل میشود و اگر طبق قول قائلین به تعدد، دو بار شسته میشود؛ مرتبه اول برای زوال عین نجاست است و مرتبه دوم برای تطهیر میباشد لذا تطهیر متنجِّسِ به بول با یک بار شستن محقق میشود.
دوم: محقق [نیز به عنوان مؤید] به روایت حسین بن علاء استناد کرده [عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْبَوْلِ يُصِيبُ الْجَسَدَ قَالَ: «صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ مَرَّتَيْنِ فَإِنَّمَا هُوَ مَاءٌ»- یعنی بول نیز آب تلقی میشود- وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ قَالَ: «اغْسِلْهُ مَرَّتَيْنِ»[2]] و فرموده است که غیر از روایتی که شهید (ره) در ذکری از امام صادق (ع) نقل کرده است، روایت حسین ابن ابی العلا نیز دارای این تتمه است که الاولی للإزال والثانیه للانقاء.[3]
معنای روایات فوق [که در کلام شهید اول و محقق حلی به آن اشاره شد] این است که «اغسلهم مرّتین» که در روایات آمده است اشاره به تفصیل دارد؛ به این نحو که تطهیر دو بار شستن لازم ندارد بلکه یک بار شستن برای حصول تطهیر کافی است و مرتبه اولی که شسته میشود برای ازاله نجاست است. بنابراین، اگر عین نجس خود به خود به وسیله چیزی مثل جفاف به وسیله خورشید یا هوا، بر طرف شد تطهیر آن با یک بار شستن حاصل میشود و دو بار شستن برای جایی است که عین نجاست زایل نشده باشد و حالت جفاف پیدا نشده باشد.
اشکال بر مؤید فوق
اولاً: عبارت «الأول للإزالة و الثاني للإنقاء» از امام (ع) نقل نشده و اشتباهاً به امام نسبت داده شده است.
مرحوم صاحب معالم (ره) فرموده است: «و لم أر لهذه الزيادة أثرا في كتب الحديث الموجودة الآن بعد التصفّح بقدر الوسع»[4]؛ ایشان فرموده است که به مقداری که در توان من بود کتابها را جستجو کردم ولی این روایت را پیدا نکردم. صاحب حدائق (ره) و فاضل سبزواری نیز در کتاب ذخیره همین مطلب را بیان کردهاند.
بنابراین عبارت «الأول للإزالة و الثاني للإنقاء» اشتباهاً به امام (ع) نسبت داده شده است و در کلام امام (ع) نیست.
وسائطی نیز که بین شهید (ره) تا امام صادق (ع) واقع شدهاند، همچنین واسطههایی که بین محقق (ره) و امام (ع) واقع شدهاند برای ما مجهول و ناشناخته هستند لذا سلسله سند روایت برای ما معتبر نیست، پس نمیتوانیم بر اساس آن ترتیب اثر دهیم.
ثانیاً: عبارت «اغسله مرّتین» که در روایات آمده و بدین شکل تفسیر شده که غَسله اولی برای ازاله نجاست و غَسله ثانی برای تطهیر است با فرض غالب سازگاری ندارد، آقای خوئی (ره) و بزرگان دیگر اشاره کردهاند که غالب این است که بول، نخست جفاف پیدا میکند سپس شسته میشود لذا روایت که میگوید «اغسله مرّتین» با فرض غالب سازگاری ندارد و تفصیل را زیر سؤال میبرد. بنابراین، از روایات دال بر تعدّدِ شستن در متنجِّس به بول استفاده میشود که متنجِّس به بول باید دو بار شسته شود.
ان قلت: ممکن است که قائلین به تفصیل بگویند که بر فرض که ذیل روایت (الأول للإزالة و الثاني للإنقاء) را نپذیریم تناسب حکم و موضوع این اقتضاء را دارد که غَسله اولی برای ازاله نجاست باشد و غَسله ثانیه برای تطهیر باشد. لذا تطهیر با یک بار شستن حاصل میشود و نیازی به دو بار شستن نیست.
قلنا: روایاتی که دو بار شستن را مطرح کردهاند ظهور در این دارند که هر دو مرتبهی غَسل برای تطهیر است نه اینکه مرتبه اولی برای ازاله نجاست و مرتبه دوم برای تطهیر باشد. امام (ره) نیز در تأیید این مطلب فرموده است: «اما التطهیر بالقلیل فالمتنجس بالبول غیر الآنیه یعتبر فیه التعدد مرّتین و الاحوط کونهما غیر الغسلة الإزاله»[5]؛ یعنی برای تطهیر متنجِّس به بول دو بار شستن لازم است و احتیاط در این است که این دو غَسله غیر از غَسلهای هستند که برای ازاله نجاست میباشد، یعنی متنجِّس به بول حتماً باید دو بار شسته شود و یک بار شستن کفایت نمیکند.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. عاملى، شهيد اول، محمد بن مكی، ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج1، ص124.
[2]. وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب1، ص396، ح4.
[3]. حلّى، محقق، نجم الدين، جعفر بن حسن،المعتبر في شرح المختصر، ج1، ص435.
[4]. عاملى، جمال الدين، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين( قسم الفقه)، ج2، ص643.
[5]. خمينى، سيد روح اللّه موسوى، تحرير الوسيلة،ج1، ص127.