فصل فی المطهرات 94/08/11

 

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                         تاریخ: 11 آبان 1394

موضوع جزئی: الثانی من المطهّرات، الأرض- آنچه در مطهِّریت زمین معتبر است                مصادف با: 19 محرم 1437

سال: هفتم                                                                                                                               جلسه: 4

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

عرض شد مرحوم سید (ره) برای مطهِّریت زمین دو شرط را لازم دانست؛ شرط اول این بود که خودِ زمین باید پاک باشد تا بتواند شیء (کفِ پا یا کفِ کفش) متنجّس را پاک کند، شرط دوم این بود که زمین باید خشک باشد لذا اگر زمین رطوبت مُسریه داشته باشد نمی‎تواند مطهِّر باشد. البته مرحوم سید (ره) فرموده است که صرف مرطوب بودن زمین، مانع مطهِّریت نیست؛ بلکه رطوبتی مانعیت دارد که مُسریه باشد. لذا اگر زمین رطوبت غیرمُسریه داشته باشد، مشکلی ایجاد نمی‎کند.

اما اشکالی که در رابطه با رطوبت مُسریه وجود دارد این است که هر آنچه که از رطوبتِ زمین به ته کفش یا پا می‎رسد با محل نجس ملاقات می‎کند و متنجّس می‎شود. لذا همین رطوبتی که با محل نجس ملاقات داشته است، باعث متنجّس شدن زمین می‎شود که این امر با قید اول [لزوم طهارت زمین] در تضاد است. بنابراین، زمینی می‎تواند مطهِّر باشد که حالت جفاف داشته باشد (خشک باشد) و یا اگر رطوبت دارد رطوبت آن غیر مسریه باشد.

کلام آقای حکیم (ره)

مرحوم آیت‎الله حکیم (ره) در مستمسک مطلبی را فرموده‎ است که مضمونش این است که در شستن شیء متنجّس به وسیله آب قلیل، محل متنجّس تطهیر می‎شود بدون اینکه محل‎های دیگر نجس شوند. در اینجا نیز ممکن است گفته شود که چون زمین از مطهِّرات است، زمین مرطوب نیز از مطهّرات به حساب می‎آید بنابراین، اگر رطوبت زمین با محل نجس [کفِ کفش یا پا] ملاقات کرد، می‎توان به عدم نجاست آن حکم کرد.

اشکال: اشکالی که به این نظر وارد می‎شود این است که آب قلیل هنگام ملاقات با محل نجس، قذرات را از بین می‎برد و چون قذرات از بین می‎روند دیگر مشکلی ایجاد نمی‎شود. اما رطوبت زمین نمی‎تواند قذرات را برطرف کند لذا رطوبت زمین قبل از بین بردن عذرات و قذرات، بر اثر ملاقات با متنجّس، نجس می‎شود.

سؤال: آب قلیل نیز بلافاصله پس از ملاقات با متنجّس، نجس می‎شود؛ ولی چرا موجب تطهیر محل می‎شود؟

پاسخ: آب قلیل جزء مطهِّرات است و شارع مقدس نیز از باب تعبد این مطلب را بیان کرده است و احکامی که برای مطهِّریت آب قلیل بیان شده است، در رابطه با مطهّریت رطوبت بیان نشده است.

مرحوم سید (ره) در ادامه فرموده است: «و في إلحاق ظاهر القدم أو النعل بباطنهما إذا كان يمشي بهما لاعوجاج في رجله وجه قوي و إن كان لا يخلو عن إشكال كما أن إلحاق الركبتين و اليدين بالنسبة إلى من يمشي عليهما أيضا مشكل و كذا نعل الدابة و كعب عصا الأعرج و خشبة الأقطع و لا فرق في النعل بين أقسامها من المصنوع من الجلود و القطن و الخشب و نحوها مما هو‌ متعارف».[1]

مرحوم سید (ره) در این فرع فرموده است حواشی و اطراف قدم، که بر اثر قدم گذاشتن روی متنجّس، نجس می‎شوند بعد از پاک شدن کفِ کفش یا پا، پاک می‎شوند. [البته همان‎طور که در جلسه قبل گفته شد حواشی باید به طور معمول باشد و جزء ظاهر کفش یا پا محسوب نشوند.] همچنین افرادی که به دلیل إعوجاج و معلولیت با ظاهر قدم یا نعل [روی پا] راه می‎روند، ظاهر قدم و نعل آنان به باطن الحاق می‎شود و در صورتی که متنجّس باشد بر اثر راه رفتن و مشی پاک می‎شود. مرحوم سید (ره) در بیان دلیل این مسأله فرموده است از آنجایی که افراد دارای خصوصیت‎های مختلف هستند، شارع مقدس نیز خصوصیت معینه‎ای را در نظر نگرفته است لذا در رابطه با افرادی که دچار معلولیت هستند، باطن قدم همان جزئی است که به وسیله آن بر زمین راه می‎روند؛ در نتیجه حتی اگر این افراد با ظاهر قدم [روی پا] راه بروند، باطن قدم [کف پا] محسوب می‎شود.

البته مرحوم سید (ره) در پایان، این مسأله را خالی از اشکال ندانسته‎ است و این ممکن است به دلیل روایاتی باشد که قدم گذاشتن و راه رفتن روی زمین را شرط پاک شدن می‎دانند و این شرط شاید مربوط به باطن [کف پا] باشد لذا ممکن است این روایات در مورد افرادی که با ظاهر پا [روی پا] راه می‎روند انصراف داشته باشد. اما چون راه رفتن هر شخص بر روی زمین متفاوت است [حتی اگر مشی شخص با ظاهر قدم باشد] این اشکال مرحوم سید (ره) وارد نیست بنابراین، ظاهر قدم نیز به باطن قدم ملحق می‎شود.

اما در رابطه با افرادی که به دلایلی مانند قطع شدن پا، روی زانو و یا دو دست خود حرکت می‎کنند و یا اینکه حتی پا دارند ولی نمی‎توانند روی پا حرکت کنند و در نتیجه با دست حرکت می‎کنند، این مسأله دارای اشکال است زیرا روایات به رِجل و قدم و یا نعل اختصاص دارد و لذا چیزی وجود ندارد که بتوان از آن استفاده کرد و مسأله را تعمیم داد.

سؤال: ممکن است این سؤال مطرح شود که در ذیل برخی از روایات آمده است: «إن الأرض یطهر بعضها بعضاً» و این ذیل، عام است لذا می‎توان از آن به عنوان دلیل استفاده کرد بر اینکه تطهیر متنجّس فقط از طریق راه رفتن با باطن قدم نیست بلکه کسی که روی زانو یا دو دست خود حرکت می‎کند نیز اگر زانو یا باطن دستش متنجّس باشد بر اثر راه رفتن بر روی زمین پاک می‎شود.

پاسخ: استفاده از عموم یا اطلاق مربوط به مواردی است که تمام شرایط و زمینه‎ها جمع باشد در حالی که تعلیل بیانگر این است که همان‎گونه که آب جزء مطهِّرات است زمین نیز از مطهِّرات محسوب می‎شود و مصادیق پاک شدن را بیان نمی‎کند.

برخی دیگر به روایت احوَل استناد کرده‌اند [«الرَّجُلِ يَطَأُ عَلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي لَيْسَ بِنَظِيفٍ ثُمَّ يَطَأُ بَعْدَهُ مَكَاناً نَظِيفاً قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا كَانَ خَمْسَةَ عَشَرَ ذِرَاعاً أَوْ نَحْوَ ذَلِكَ»[2]؛ در این روایت از امام صادق (ع) درباره شخصی که بر روی مکان کثیف [کنایه از نجس بودن مکان] قدم می‎گذارد و بعد از آن به مکان تمیز و طاهر می‎رود، سؤال شده است و حضرت (ع) در پاسخ فرموده است که اشکالی ندارد؛ به شرطی که روی آن [زمین پاک] به اندازه 15 ذراع قدم بردارد.]، دلیلی که این عده بر مدعای خود اقامه کرده‎اند این است که کسانی که روی زانو و یا دست راه می‏روند جزء «وطیء» محسوب می‎شوند، در حالی که از نظر اصطلاح، «وطیء» تنها برای رِجل و نعل و امثال آن است. همچنین نعل اسب و عصای چوبی و یا فلزی نیز همین حکم را دارند و به وسیله مسح بر زمین پاک نمی‎شوند؛ بلکه باید آنها را به وسیله آب تطهیر کرد. البته برخی این موارد را به باطن قدم ملحق کرده‎اند و دلیل آنان تمسک به روایاتی است که در ذیل آن‎ها «إن الأرض یطهر بعضها بعضاً» آمده است. البته همان‎طور که در بالا نیز مطرح شد تمسک به این عبارت، صحیح نیست.

مرحوم سید(ره) در پایان این نکته را بیان کرده است که در رابطه با پاک شدن کفِ کفش به وسیله راه رفتن روی زمین، تفاوتی بین جنس کفش‎ها وجود ندارد؛ به تعبیر دیگر اگر جنس کفش از پوست، پنبه، چوب و یا سایر مواد متعارف دیگر باشد، اشکالی ندارد و تمام اینها با مشی یا مسح بر زمین پاک می‎شوند.

«والحمد لله رب العالمین»

 

 

            



[1]. سید محمد طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص126.

[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، ابواب النجاسات، باب32، ص457، ح1.

Please publish modules in offcanvas position.