فصلٌ فی المطهّرات94/10/01

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                    تاریخ: 1 دی 1394

موضوع جزئی: الثالث من المطهّرات، الشمس- الرابع من المطهّرات، الإستحاله               مصادف با: 10 ربیع الاول 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                    جلسه: 22        

                          

   «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسأله 362: «الحصير يطهر بإشراق الشمسعلى أحد طرفيه طرفه الآخر‌ و أما إذا كانت الأرض التي تحته نجسة فلا تطهر بتبعيته و إن جفت بعد كونها رطبة و كذا إذا كان تحته حصير آخر إلا إذا خيط به على وجه يعدان معا شيئا واحدا و أما الجدار المتنجس إذا أشرقت الشمس على أحد جانبيه فلا يبعد طهارة جانبه الآخر إذا جف به و إن كان لا يخلو عن إشكال و أما إذا أشرقت على جانبه الآخر أيضا فلا إشكال»[1]‌.

مرحوم سید (ره) در این مسأله پنج فرع را بیان کرده است.

در فرع اول، اگر خورشید به یک طرف حصیر بتابد و آن را خشک کند، طرف دیگر نیز پاک می‎شود. [در جلسات گذشته عرض شد که حصیر و بوریا، اگرچه از منقولات به شمار می‎روند، ولی استثناء شده‎اند و حکم غیرمنقولات بر آنها بار می‎شود].

در فرع دوم، اگر زمینی که حصیرِ نجس روی آن پهن شده است، متنجّس به نجاستی باشد، با تابش خورشید بر حصیر و به تبعیت از حصیر، پاک نمی‎شود؛ حتی اگر قبل از تابش خورشید بر حصیر، زمین مرطوب باشد و بعد از تابش، خشک شود، نمی‎توان گفت که زمین نیز به تبعیت از حصیر پاک می‎شود.

در فرع سوم، اگر دو حصیر روی هم قرار گرفته باشد، حصیر زیرین با تابش خورشید و خشک شدن، پاک نمی‎شود مگر اینکه این دو حصیر به یکدیگر دوخته شده باشند و از نظر عرف یک حصیر محسوب شوند که در این صورت، با تابش خورشید پاک می‎شود.

در فرع چهارم، اگر دو طرف دیوار متنجِّس باشد، با تابش خورشید به یک طرف و خشک شدن، طرف دیگر دیوار نیز پاک می‎شود؛ به شرط اینکه طرف دوم نیز خشک شده باشد؛ البته این امر خالی از اشکال نیست.

در فرع پنجم، اگر هر دو طرف دیوار متنجّس باشد، با تابش خورشید به هر دو طرفِ دیوار و خشک شدن، هر دو طرف پاک می‎شوند و اشکالی از این جهت نیست [چون محل غروب و طلوع خورشید مقابل یکدیگر می‎شوند، خورشید بعد از تابیدن به یک طرف، به طرف دیگر دیوار نیز می‎تابد].

دلیل فرع اول

دلیل حکم در فرع اول، این است که زیر و روی حصیر، شئ واحد است و معنایی ندارد که با تابش خورشید، یک طرفِ آن پاک ‎شود و طرف دیگر همچنان نجس بماند لذا با تابش خورشید بر حصیرِ متنجِّس هر دو طرف آن پاک می‎شوند. همچنین، روایاتی که در این زمینه وارد شده است، در رابطه با پاک شدنِ موضع یا مکان است و اشاره‎ای به طرفین آن [متنجَّس] نشده است؛ مثلاً در موثقه عمار ساباطی آمده است: عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ‏ الْبَارِيَّةِ يُبَلُّ قَصَبُهَا بِمَاءٍ قَذِرٍ؛ هَلْ تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهَا؟ فَقَالَ (ع): «إِذَا جَفَّتْ فَلَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهَا»[2]؛ عمار ساباطی گفته است که از امام صادق (ع) درباره نی‎های بوریا که با آبِ نجس مرطوب می‎شود، سؤال کردم که آیا می‎شود بر آن نماز خواند؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود: «اگر خشک شود، مانعی برای نماز خواندن وجود ندارد».

براساس این روایت آبِ متنجس به تمام اجزای بوریا اصابت کرده است و امام (ع) نیز در پاسخ فرموده است که اگر خشک شود، مانعی برای نماز وجود ندارد. با توجه به این پرسش و پاسخ، چون حضرت (ع) نماز خواندن بر بوریایی که به وسیله تابش خورشید خشک شده است را اجازه داده است، فهمیده می‎شود که بوریا و حصیرِ متنجِّس به وسیله خورشید، مطلقا پاک می‎شود، یعنی هر دو طرف آن پاک می‎شود؛ نه اینکه فقط روی آن پاک گردد.

دلیل فرع دوم

اگر زمینی که حصیر روی آن پهن شده است، متنجِّس باشد، با تابش خورشید بر حصیر و خشک شدن، پاک نمی‎شود زیرا زمین شیء دیگری محسوب می‎گردد و از نظر عرف، زمین همراه با حصیر، شیء واحد محسوب نمی‎گردد. زمین از مواردی است که با تابش خورشید پاک می‎شود، ولی در این فرع، نمی‎توان حکمی را که در مورد حصیر جاری می‎شود، به زمین نیز نسبت داد و گفت که زمین نیز به تبع حصیر پاک می‎شود.

دلیل فرع سوم

اگر دو حصیر روی هم قرار گرفته باشند، حصیر زیرین با تابش خورشید بر حصیری که روی آن قرار گرفته است، پاک نمی‎شود. دلیل این امر، این است که دو حصیر یک شیء نیستند، بلکه دو شیء مجزا محسوب می‎گردند. در ادامه گفته شد که اگر این دو حصیر به هم دوخته شده باشند، با تابش خورشید بر اولی، دومی نیز به تبع آن پاک می‎شود زیرا با دوخته شدن این دو حصیر به یکدیگر، عملاً به شیء واحد تبدیل می‎شوند و لذا هر دو حصیر با تابش آفتاب و ایجاد جفاف، پاک می‎شوند.

دلیل فرع چهارم

در مباحث گذشته بیان شد که اگر باطن زمین، متنجّس به نجاستی باشد، تحت شرایط خاصی با تابش خورشید و خشک شدن، پاک می‎شود. در فرع چهارم نیز دیوار حکمِ زمین را دارد و می‎توان گفت که طرف دیگرِ دیوار، حکم باطن زمین را دارد. علاوه بر آن، دو طرف دیوار شیء واحد است و مانند فرع قبل [دوخته شدن دو حصیر به یکدیگر]، می‎توان حکم به طهارت طرف دیگر آن کرد.

مرحوم آیت الله خویی (ره)[3] فرموده است که شاید منظور مرحوم سید (ره) از «لا يخلو عن إشكال»، این باشد که با توجه به صحیحه زراره که در آن بحث «سطح»، «مکان» و «موضع» مطرح شده است، تطهیر به وسیله خورشید، فقط شامل سطح، مکان و موضع می‎شود لذا در این مورد نیز مقصود فقط همان طرف از دیوار است که خورشید بر آن تابیده است و طرف دیگر را شامل نمی‎شود لذا نمی‎توان به طهارت طرف دیگر حکم کرد. البته همان‎طور که بیان شد، مجموعه ظاهر و باطن به عنوان «مکان» محسوب می‎شود و در مورد دیوار نیز هر دو طرفِ دیوار با هم به عنوان مکان و موضع قلمداد می‎شود لذا به نظر می‎رسد که جایی برای این اشکال وجود نداشته باشد.

الرابع من المطهَّرات: الإستحاله

«و هي تبدل حقيقة الشي‌ء و صورته النوعية إلى صورة أخرى فإنها تطهر النجس بل و المتنجس كالعذرة تصير ترابا و الخشبة المتنجسة إذا صارت رمادا و البول أو الماء المتنجس بخارا و الكلب ملحا و هكذا كالنطفة تصير حيوانا و الطعام النجس جزء من الحيوان و أما تبدل الأوصاف و تفرق الأجزاء فلا اعتبار بهما كالحنطة إذا صارت طحينا أو‌ عجينا أو خبزا و الحليب إذا صار جبنا و في صدق الاستحالة على صيرورة الخشب فحما تأمل و كذا في صيرورة الطين خزفا أو آجرا و مع الشك في الاستحالة لا يحكم بالطهارة»[4].

چهارمین پاک کننده استحاله است. به نظر مرحوم سید (ره)، استحاله عبارت از تغییر حقیقت یک شیء و تبدیل آن به شیء دیگر می‎باشد.

استحاله، نجس بلکه متنجِّس را تطهیر می‎کند. برخی از چیزهایی که به وسیله استحاله تطهیر می‎شوند، عبارتند از غائطی که به خاک تبدیل شده است، چوبِ نجسی که به خاکستر تبدیل شده است، بول و آب متنجِّسی که بخار شده است، سگی که در نمکزار به نمک تبدیل شده است، نطفه‎ای که به حیوان تبدیل شده است و غذای نجسی که جزئی از حیوان شده باشد.

البته اگر صفات یک شیء تغییر کند یا اجزاء آن از هم جدا شود، از مصادیق استحاله محسوب نمیگردد و نمی‎توان به طهارت آن شیء [اگر متنجِّس باشد] حکم کرد زیرا با تغییر صفات، حقیقت آن شیء تغییر نمی‎کند؛ مثلاً تبدیل گندم به آرد، تبدیل آرد به خمیر، تبدیل خمیر به نان، تبدیل شیر به پنیر، تبدیل چوب به زغال و تبدیل گِل به آجر، باعث طهارت نمی‎شود.

اگر در صدق استحاله شک شود، استصحاب عدم استحاله جاری می‎شود و لذا نمی‎توان به طهارت شیء متنجِّس حکم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»

 



[1]. سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص131.

[2]. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 30، ص454، ح5.

[3]. خويى، سيد ابو القاسم موسوى‌، التنقيح في شرح العروة الوثقى‌، الطهارة، ج3، ص166؛ «و منشأ الاشكال في المقام دعوى أن إطلاق الصحيحة ينصرف إلى خصوص السطح الذي تشرق الشمس عليه...».

[4]. سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص132.

Please publish modules in offcanvas position.