فصلٌ فی المطهّرات 94/10/05

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                    تاریخ: 5 دی 1394

موضوع جزئی: الرابع من المطهّرات، الاستحاله- معنای استحاله                                   مصادف با: 14 ربیع الاول 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                        جلسه: 23

 

                         

   «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

چهارمین مورد از مطهرات، «استحاله» است. عرض شد مرحوم سید (ره) در تعریف استحاله نوشته است: «و هي تبدل حقيقة الشي‌ء و صورته النوعية إلى صورة أخرى...»[1]؛ استحاله عبارت از تغییر حقیقت شیء و تبدیل صورت نوعیه آن شیء به صورت دیگر است. البته ایشان بین تبدیل حقیقت شیء و تبدیل اوصاف شیء تمییز قائل شده است و تبدیل اوصاف را از مصادیق استحاله نشمرده است. تبدیل چوب به خاکستر، بخار شدن بول و آب نجس، تبدیل شدن سگ در نمکزار به نمک، تبدیل نطفه به حیوان و... ، برخی از مصادیق استحاله به شمار می‎روند.

تعابیر مختلف در تعریف استحاله

در رابطه با تعریف «استحاله» تعابیر مختلفی وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره می‎شود:

1- استحاله عبارت از تغییر حقیقت شیء و تبدیل صورت نوعیه شیء به صورت دیگر است. شهید (ره) در قواعد این تعریف [تعریف مرحوم سید (ره)] را به اصولیین نسبت داده است.

2- استحاله به معنای تغییر اجزاء است. به تعبیر روشن‎تر، اگر اجزاء شیء تغییر کند و در آن انقلاب ایجاد شود، این تغییر و انقلاب، «استحاله» نام دارد. [البته این تعریف جای بحث دارد زیرا «انقلاب» خودش به صورت مستقل از مطهرات محسوب می‎شود]. این تعریف به فقها نسبت داده شده است.

3- «ربما فسرت بتبدل الحقيقة النجسة إلى حقيقة أخرى ليست من النجاسات»[2]؛ مرحوم آیت الله حکیم (ره) در مستمسک فرموده است که تفسیر دیگر از استحاله این است که استحاله به معنای تبدیل حقیقت عین نجاست به حقیقت دیگری که از نجاسات نیست، [حقیقت طاهر] تفسیر شده است.

مرحوم آقای حکیم (ره) در ادامه فرموده است که تعاریف مذکور، جامع نیستند زیرا در بعضی از تعاریف مذکور که در آنها بحث از تبدّل حقیقت مطرح شده است [چه تعریفی که بحث تبدّل حقیقت شیء را مطرح کرده است و چه تعریفی که تبدّل حقیقت عین نجاست را مطرح کرده است]، مشکلی وجود دارد که این است که شناخت حقیقت امری دشوار است لذا وقتی شناخت حقیقت مشکل باشد، بحث از تبدّل آن نیز مشکل است چون تا شناخت حقیقت ممکن نباشد، بحث از آن ممکن نخواهد بود مگر اینکه «حقیقت» همان درک و فهم عرف باشد و حقایق عرفیه مورد نظر باشد، اما اگر دقت‎های عقلی در نظر گرفته شود، شناخت حقیقت مشکل است لذا آقای حکیم (ره) فرموده است که نیازی به تعاریف مذکور نیست و فایده‎ای بر آنها مترتب نمی‎شود زیرا این تعاریف جامع نیستند و اصلاً عنوان «استحاله» به عنوان موضوع حکم در کتاب و سنت وارد نشده است، بلکه فقط در برخی از معاقد اجماع به واژه «استحاله» اشاره شده است که در آنجا نیز به صورت مطلق نیست، بلکه مقید است؛ به تعبیر روشن‎تر، عنوان کلی برای «استحاله» ذکر نشده است، بلکه تنها در قالب قیود خاصی به آن اشاره شده است، مثل اینکه عنوان استحاله به استحاله عذره به خاک، خاکستر یا دود مقید شده است لذا واژه استحاله واژه درستی نیست و تعاریف مذکور نیز صحیح نیست.

نکته مهم این است که در باب «استحاله» بعد از تغییر مستحیل‎منه به مستحیل‎الیه باید بررسی شود که آیا ادله دال بر طهارت شامل مستحیل‎الیه می‎شود؟ به عنوان نمونه اگر سگ در نمکزار به نمک تبدیل گردد، باید از لحاظ فعلی بررسی شود که چه حکمی بر نمک مترتب می‎شود.

4- مرحوم آیت الله خویی (ره) در تعریف استحاله گفته است: «عدوا الاستحالة من المطهرات و عنوا بها تبدل جسم بجسم آخر مبائن للأول في صورتهما النوعية عرفا و إن لم تكن بينهما مغايرة عقلا»[3].

آقای خویی (ره) به جای استفاده از عبارت «تبدل حقيقة الشي‌ء و صورته النوعية إلى صورة أخرى»، به تبدیل جسمی به جسم دیگر اشاره کرده است؛ به طوری که جسم دوم با جسم اول متفاوت باشد. با این بیان، تبدیل اوصاف خود به خود از تحت عنوان «استحاله» خارج می‎گردد. ایشان در قالب نکته‎ای فرموده است که گاهی تبدیل اوصاف، شخصی است و گاهی صنفی است؛ به عنوان مثال، تبدیل پنبه به پیراهن و برعکس، تبدیل اوصاف است و لذا چون حقیقت نوعیه پنبه تغییر نکرده است، از مصادیق تبدیل حقیقت به شمار نمی‎رود. اما گاهی تبدیل‎ در اوصاف نیست، بلکه تبدیل در صورت نوعیه است که از نظر عرف، بین قبل و بعد از تبدیل تفاوت وجود دارد که این امر نیز از موارد استحاله محسوب می‎گردد؛ به عنوان نمونه، غذای حیوان، میته باشد و این خوراک میته در بدن حیوان تبدیل به نطفه شود و در پایان نطفه تبدیل به حیوان شود.

آخرین مطلبی که در تعریف استحاله مطرح می‎شود، این است که عده‎ای گفته‎اند علت اینکه استحاله از مطهّرات محسوب می‎گردد این است که با استحاله، موضوع جدیدی درست می‎شود؛ به تعبیر روشن‎تر، اگر عین نجاست به گونه‎ای تبدّل پیدا کند که غیر از آن نجاست اولیه باشد، استحاله رخ داده است. البته عده‎ای در رابطه با موضوع مطهِّریتِ استحاله قائل به مسامحه شده‎اند و در بیان دلیل خود گفته‎اند که در استحاله، موضوعِ اول از بین می‎رود و موضوع دیگری ایجاد می‎شود، ولی آنچه که به نظر می‎رسد، این است که مسامحه در اینجا وجهی ندارد.

نکته دیگر در رابطه با استحاله این است که بعد از تبدیل شیء اولیه به شیء ثانویه، باید بررسی کرد که آیا شیء ثانویه مشمول ادله اجتهادی می‎شود یا نمی‌شود؛ مثلاً ادله، گوسفندی که شئ نجسی خورده است را شامل می‎شود و شارع می‎گوید اشکالی ندارد. در سایر مواردی که دلیل اجتهادی وجود ندارد، اگر شک در طهارت یا نجاست شیء ثانویه ایجاد شود، در نگاه اول، شاید گفته شود که استصحاب جاری می‎شود، اما این مطلب درست نیست زیرا یکی از شرایط استصحاب بقاء موضوع است؛ در حالی که در ما نحن فیه موضوع، به کلی از بین رفته است لذا در این‎گونه موارد، قاعده طهارت جاری می‎شود.

بحث جلسه آینده: توضیح بیشتر در رابطه با مباحث مربوط به استحاله إن‎شاءالله در جلسه آینده بیان خواهد شد.

«والحمد لله رب العالمین»

 



[1]. سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص132.

[2]. حكيم، سيد محسن طباطبايى‌، مستمسك العروة الوثقى، ج2، ص88.‌

[3]. خويى، سيد ابو القاسم موسوى، ‌التنقيح في شرح العروة الوثقى‌، الطهارة 3، ص167.

Please publish modules in offcanvas position.