فصلٌ فی المطهّرات 94/10/22

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                      تاریخ: 22دی 1394

موضوع جزئی: الرابع من المطهرات، الاستحاله- مطهِّریت آتش                                  مصادف با: 1 ربیع الثانی 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                          جلسه: 29

                         

    «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

در جلسه گذشته بیان شد که عده‎ای در ضمن مسأله مطهِّریت استحاله، برای «نار» نیز به طور جداگانه و مستقل جنبه مطهِّریت قائل شده‎ و آن را در کنار سایر مطهِّرات قرار داده‎اند.

برخی از بزرگان مانند شیخ طوسی (ره) در کتاب نهایة (باب المیاه) متعرض این بحث شده و نوشته است: «فإن استعمل شي‌ء من هذه المياه النّجسة في عجين يعجن به و يخبز، لم يكن به بأس بأكل ذلك الخبز، لأنّ النّار قد طهّرته»[1]؛ ایشان در این کلام خود فرموده است که اگر برای تهیه خمیر از آب نجس استفاده شود و سپس از این خمیر، نان تهیه شود، اشکالی ندارد زیرا خمیر به وسیله پخته شدن در آتش، پاک می‎شود.

مرحوم امام (ره) در کتاب طهارت فرموده است که بعضی از بزرگان [شیخ صدوق در کتاب مقنع[2]] نیز آتش را مطهِّر دانسته‎اند: «أجاز الأكل من خبز عجين عجن بماء البئر الواقع فيه الفارة و غيرها و ماتت فيها، بناء على انفعال ماء البئر عنده»[3]؛ براساس این کلام، اگر موشی در چاه بیفتد و بمیرد و به سبب آن، آب چاه متنجّس شود، استفاده از آب این چاه برای تهیه خمیر و پختن نان اشکالی ندارد.

همچنین، شیخ طوسی (ره) در کتاب خلاف و مبسوط به همراه برخی دیگر از بزرگان قائل به طهارت آجر و سفال ساخته شده از گِل متنجّس شده است و فرموده‎ است که اگر آجر یا سفال از گِل متنجس ساخته شود، بعد از پخته شدن، پاک می‎شود زیرا گِل به کار برده شده، در آتش پخته می‎شود و طاهر می‎شود.

بنابراین، این‎گونه به نظر می‎رسد که این بزرگان به جای برجسته کردن مسأله استحاله، به مسأله «نار» پرداخته و گویا آن را در کنار سایر مطهِّرات قرار داده‎اند.

استدلال به روایات برای مطهِّریت «نار»

قائلین به مطهِّریت «نار» برای مدعای خود به روایاتی تمسک کرده‎اند:

روایت اول: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ؟ فَكَتَبَ (ع) إِلَيْهِ بِخَطِّهِ: «أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ»[4]؛ حسن بن محبوب گفته است که از معصوم (ع) درباره گچی که برای پختن آن از عذره و استخوان میته استفاده می‎شود و سپس این گچ پخته شده در مسجد استفاده می‎شود، سؤال کردم که آیا می‎توان بر آن سجده کرد؟ حضرت (ع) با دستخط خود نوشت که آب و آتش این گچ را پاک کرده است.

در رابطه با این روایت، در جلسات گذشته [جلسه 26] به طور کامل بحث و تبادل نظر شد، ولی برای یادآوری عرض می‎شود که

این روایت، بر طهارت عذره و استخوان به وسیله استحاله دلالت دارد و در رابطه با کفایت استحاله در تطهیر متنجِّسات، چیزی از آن برداشت نمی‎شود زیرا نقش آب و آتش در این روایت مشخص نیست. البته استاد مرحوم آیت الله فاضل (ره) [ایشان معتقد است که نقش آب و آتش در این روایت مشخص نیست] از قول برخی از افراد فرموده است که در این روایت نقش آتش و آب مشخص است زیرا آتش برای از بین بردن نجاست عذره و استخوان میته است و آب نیز برای رفع آن حالت نفرت نسبت به نجاسات است.

مرحوم محقق (ره) در کتاب معتبر، به این ادله اشکال وارد کرده و فرموده‎ است که این بیان درست نیست و معلوم نیست که نقش آب و آتش در این روایت چیست. اما اگر در روایت، تنها کلمه «نار»، استفاده شده بود، امکان داشت که گفته شود که سنگِ گچ به وسیله آتش پخته شده است و عذره و استخوان به خاکستر تبدیل شده است لذا نار نیز از مطهِّرات محسوب می‎شود، ولی چون در کنار واژه «نار»، کلمه «ماء» آمده است، نمی‎توان چنین نظری را بیان کرد.

روایت دوم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ فِي عَجِينٍ عُجِنَ وَ خُبِزَ ثُمَّ عُلِمَ أَنَّ الْمَاءَ كَانَتْ فِيهِ مَيْتَةٌ؛ قَالَ (ع): «لَا بَأْسَ أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ»[5]؛ راوی از وجود مقدس امام صادق (ع) سؤال کرد اگر بعد از عمل‎آوری خمیر و پخت آن، مشخص شود که آبِ استفاده شده برای تهیه خمیر متنجس بوده است، نان پخته شده چه حکمی دارد؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمودند: «اشکالی ندارد زیرا آب متنجّس توسط آتش از بین رفته است».

اشکالات وارد شده بر استدلال به روایت دوم

اول: در روایت تصریح  نشده است که خمیر با آبِ متنجِّس تهیه شده است، بلکه ظاهر روایت بر این نکته دلالت دارد که بعد از تهیه خمیر، نسبت به نجاست آب علم پیدا شده است؛ به تعبیر روشن‎تر، در این روایت، مشخص نیست که هم‎زمان با تهیه خمیر، میته در آن بوده است تا به نجاست آب حکم شود یا اینکه بعد از تهیه خمیر، میته در آب افتاده است. البته این اشکال در نگاه اول، صحیح به نظر می‎رسد، ولی با کمی تأمل مشخص می‎شود که با ذیل روایت سازگاری ندارد زیرا در پاسخ حضرت (ع) عبارت «لَا بَأْسَ أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ» به کار رفته است. البته برخی از بزرگان در توجیه این عدم سازگاری گفته‎اند که شاید پاسخ امام (ع) در رابطه با شخصی است که وسواس دارد لذا حضرت (ع) با این پاسخ خواسته است وسواس او را برطرف کنند.

دوم: برفرض که در آبی که برای تهیه خمیر استفاده شده است، میته وجود داشته است، شبهه موضوعیه ایجاد می‎شود زیرا موضوع روشن نیست و لذا نمی‎توان نجاست سابق را استصحاب کرد، بلکه به طهارت آن حکم می‎شود.

سوم: همچنین، در سند این روایت اشکال وجود دارد و مشخص نیست که ابن ابی عمیر این روایت را از چه کسی نقل کرده است. به علاوه، این روایت با برخی روایات دیگر تعارض دارد که روایت ذیل از آن جمله است:

عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ؛ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الْعَجِينِ يُعْجَنُ مِنَ الْمَاءِ النَّجِسِ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ؛ قَالَ (ع): «يُبَاعُ مِمَّنْ يَسْتَحِلُّ أَكْلَ الْمَيْتَةِ»[6]؛ راوی از امام صادق (ع) درباره حکم خمیری که با آب متنجّس تهیه شده است، سؤال کرد؛ حضرت (ع) در جواب فرمود که خمیر را به کسانی که خوردن میته را جایز می‎دانند، بفروشید.

البته در تعبیر دیگری وارد شده است که «يُدْفَنُ وَ لَا يُبَاعُ»[7] که به دفن و عدم جواز فروش اشاره دارد.

مرحوم شیخ طوسی (ره) در ذیل این عبارت فرموده است که احتمال دارد دفن و عدم جواز فروش از باب استحباب باشد. اما به نظر می‎رسد که فرمایش ایشان صحیح نباشد زیرا دفن مال محترم، کار درستی نیست.

روایت سوم: عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنْ قَطْرَةِ خَمْرٍ أَوْ نَبِيذٍ مُسْكِرٍ قَطَرَتْ فِي قِدْرٍ فِيهِ لَحْمٌ كَثِيرٌ وَ مَرَقٌ كَثِيرٌ؛ قَالَ (ع): «يُهَرَاقُ الْمَرَقُ أَوْ يُطْعِمُهُ أَهْلَ الذِّمَّةِ أَوِ الْكَلْبَ وَ اللَّحْمَ اغْسِلْهُ وَ كُلْهُ»؛ قُلْتُ: فَإِنَّهُ قَطَرَ فِيهِ الدَّمُ؛ قَالَ (ع): «الدَّمُ تَأْكُلُهُ النَّارُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ قُلْتُ: فَخَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ قَطَرَ فِي عَجِينٍ أَوْ دَمٌ؛ قَالَ فَقَالَ (ع): «فَسَدَ»؛ قُلْتُ: أَبِيعُهُ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ أُبَيِّنُ لَهُمْ؛ قَالَ (ع): «نَعَمْ فَإِنَّهُمْ يَسْتَحِلُّونَ شُرْبَهُ»[8]؛ راوی گفته است که از امام رضا (ع) در رابطه با قطره خمر و مسکری که در دیگ آبگوشت افتاده است، سؤال کردم. حضرت (ع) در پاسخ فرمود که اگر دیگ از آبگوشت پر شده باشد، باید دور ریخته شود یا به کسانی که طهارت آبگوشت را شرط نمی‎دانند (غیر مسلمین) داده شود، یا اینکه به حیوانات مانند سگ داده شود. اما اگر محتویات دیگ، گوشت بوده است، می‎توان آن را شُست و خورد. راوی گفته است که از حضرت (ع) مجدداً سؤال کردم که اگر خون در دیگ بیفتد، چه حکمی دارد؟ حضرت (ع) فرمود: «آتش آن را از بین می‎برد». سپس راوی گفت که از حضرت (ع) درباره خمر، نبیذ یا خونی که در خمیر افتاده است، سؤال کردم و حضرت (ع) در پاسخ فرمود که قابل استفاده نیست. مجدداً راوی گفت که از ایشان سؤال کردم که آیا می‎توان آن را به یهود و نصاری فروخت، در حالی که نجاستش را برای آنها بیان کنم؟ حضرت (ع) فرمود که اشکالی ندارد.

اشکالات وارد شده بر استدلال به روایت سوم

اول: این روایت، از نظر سند ضعیف است زیرا شخصی به نام حسن بن مبارک در سلسله سند این روایت وجود دارد که مجهول است.

دوم: در صدر و ذیل روایت مذکور، تناقض وجود دارد زیرا حضرت (ع) در صدر روایت در رابطه با خون فرموده است که آتش آن را از بین می‎برد، ولی در ادامه به فساد آن قائل شده است. همچنین در روایت گفته شده خونی که در آبگوشت افتاده است با تبخیر از بین می‎رود، در حالی که نمی‎توان مشخص کرد که خون چه زمانی تبخیر می‎شود تا حکم به طهارت جاری شود.

بنابراین، تنها وجهی که برای «نار»، باقی می‎ماند، این است که در رابطه با مطهِّریت، برای نار حساب مستقل باز نشود لذا در رابطه با تبدیل چوب به خاکستر و امثال ذلک، آتش نقش استحاله را دارد؛ نه اینکه خودش به تنهایی مطهِّر باشد.

مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که برخی برای اثبات مطهِّریت آتش به مسائل علمی تمسک کرده و گفته‎اند که از نظر علم، آتش میکروب را از بین می‎برد و اساس نجاست، به خاطر وجود میکروب است لذا چون این میکروب‎ها از بین می‎روند، می‎توان حکم به طهارت کرد. اما مرحوم آقای خویی (ره) در پاسخ این عده فرموده است که این‎گونه مسائل به فقه ارتباطی ندارد زیرا در فقه باید تابع دلیل بود و در شرع نیز در هیچ موردی به نقش میکروب اشاره نشده است.

«والحمد لله رب العالمین»

 



[1]. شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، کتاب الطهارة، باب المیاة، ص8.

[2]. شیخ صدوق، المقنع، ص33؛ «و إن وقعت في البئر فأرة أو غيرها من الدواب، فماتت فعجن من مائها، فلا بأس بأكل ذلك الخبز، إذا أصابته النار».

[3]. الإمام الخمینی، کتاب الطهارة (ط- الحدیثه)، ج4، ص361 و 362.

[4]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 81، ص527، ح1.

[5]. همان، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الماء المطلق، باب14، ص175، ح18.

[6]. همان، ابواب الآسار، باب 11، ص242، ح1.

[7]. همان، ص 243، ح2.

[8]. همان، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 38، ص470، ح8.

Please publish modules in offcanvas position.