فصلٌ فی المطهّرات 94/10/27

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                     تاریخ: 27 دی 1394

موضوع جزئی: الخامس من المطهرات، الإنقلاب                                                   مصادف با: 6 ربیع الثانی 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                        جلسه: 31

                           

  «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

عرض شد که پنجمین مورد از مطهِّرات، «انقلاب» است، گفته شد که «انقلاب» یکی از مصادیق «استحاله» است، لکن برای حصول طهارت به وسیله استحاله نیازی به مؤونه نیست، ولی در «انقلاب» به مؤونه نیاز هست لذا مسأله «انقلاب» به صورت متمایز و جداگانه بیان شده است. همچنین، عرض شد که ادله مطهِّریت «انقلاب»، اجماع فقها [؛مانند اجماعی که در کتب مجمع الفائده و البرهان و منتهی ذکر شده است] و روایات است. البته روایات وارد شده در این باره نیز به سه طایفه تقسیم شده‎اند؛ طایفه اول، روایات مطلقه به شمار می‎روند که بر مطهِّریت «انقلاب» خواه بنفسه و خواه به مؤونه دلالت دارند. در جلسه گذشته اولین روایت از این طایفه بیان شد و پیرامون آن مطالبی بیان گردید.

روایت دوم: عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ أَنَّهُ قَالَ فِي الرَّجُلِ: إِذَا بَاعَ عَصِيراً فَحَبَسَهُ السُّلْطَانُ حَتَّى صَارَ خَمْراً فَجَعَلَهُ صَاحِبُهُ خَلًّا؛ فَقَالَ (ع): «إِذَا تَحَوَّلَ عَنِ اسْمِ الْخَمْرِ فَلَا بَأْسَ بِهِ»[1].

عبید بن زراره گفته است که از امام صادق (ع) سؤال کردم که اگر شخصی که عصیر عنبی می‎فروشد، توسط حاکم دستگیر شود و با گذشت زمان [به دلیل حبس آن شخص] عصیر عنبی به خمر تبدیل شود و صاحبش بر خمر عنوان سرکه بار کند، چه حکمی بر آن مترتب می‎شود؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود که اگر تحوّل پیدا کند و از عنوان خمر به عنوان سرکه تبدیل شود، اشکالی ندارد.

به استدلال مذکور، اشکال شده است که این روایت نیز مانند روایت قبل تنها به جنبه انقلابِ به مؤونه اشاره دارد و جنبه انقلاب بنفسه از آن برداشت نمی‎شود لذا ذکر این روایت تحت عنوان روایات مطلقه که اعم از انقلاب بنفسه و بمؤونه است، صحیح نیست.

پاسخ مطرح شده در این مورد نیز مثل پاسخ داده شده از اشکال به استدلال به روایت اول، این است که آنچه مهم است، پاسخ امام (ع) است و سؤال سائل نیست لذا با توجه به اینکه پاسخ امام (ع) مطلق است، هم اطلاق بنفسه را شامل می‎شود و هم اطلاق بمؤونه را شامل می‎شود. به علاوه، نقدی که نسبت به روایت اول مطرح شد، در مورد این روایت نیز صادق است زیرا نحوه سؤال سائل نیز در نحوه پاسخ امام (ع) تأثیر دارد؛ به عنوان نمونه، ممکن است در برخی از موارد، از مرجع تقلید یک سؤال واحد پرسیده شود، ولی به دلیل تفاوت در نحوه طرح مسأله، فقیه پاسخ‎های متفاوت بدهد. البته شاید در پاسخ این نقد بتوان گفت که وجود مقدس معصوم (ع) در مقام بیان یک قاعده و ضابطه کلی بوده‎ است و در مقام بیان این نکته بوده است که اگر خمر به سرکه تبدیل شود، [خواه بنفسه و و خواه بالعلاج] اشکالی ندارد.

اما طایفه دوم روایات، از باب علاج به حلیت خمر در صورت تبدیل به سرکه اشاره دارد. [البته این دسته از روایات جنبه انقلاب بنفسه را نهی نمی‎کند].

روایت اول: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْخَمْرِ تُعَالَجُ بِالْمِلْحِ وَ غَيْرِهِ لِتُحَوَّلَ خَلًّا؛ قَالَ (ع): «لَا بَأْسَ بِمُعَالَجَتِهَا»[2]؛ ابی بصیر گفته است که از امام صادق (ع) درباره خمری که به وسیله نمک یا چیز دیگر به سرکه تبدیل می‎شود، سؤال شد، امام (ع) در پاسخ فرمود که این تبدّل اشکالی ندارد.

روایت دوم: عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي؛ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا (ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ؛ الْعَصِيرُ يَصِيرُ خَمْراً فَيُصَبُّ عَلَيْهِ الْخَلُّ وَ شَيْ‏ءٌ يُغَيِّرُهُ حَتَّى يَصِيرَ خَلًّا؛ قَالَ (ع): «لَا بَأْسَ بِهِ»[3].

عبد العزیز بن مهتدی گفته است که به امام رضا (ع) نوشتم که فدایت شوم، اگر عصیر تبدیل به خمر شود، سپس سرکه به خمر اضافه شود [یکی از روش‎های تبدیل خمر به سرکه، اضافه کردن نمک یا سرکه به آن است] تا تبدیل به سرکه شود، چه حکمی بر آن مترتب می‎شود؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود که اشکالی ندارد.

روایت سوم:عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَمْرِ الْعَتِيقَةِ تُجْعَلُ خَلًّا؛ قَالَ (ع): «لَا بَأْسَ»[4].

زراره گفته است که از امام صادق (ع) درباره خمر کهنه که به سرکه تبدیل شده است، سؤال کردم و ایشان (ع) در پاسخ فرمود که اشکالی ندارد. [عبارت «تُجْعَلُ خَلًّا» به این نکته اشاره دارد که انقلاب بالعلاج صورت گرفته است].

طایفه سوم روایات، از باب بنفسه اشاره به حلیت تبدیل خمر به سرکه دارد. البته این طایفه از روایات در ظاهر به نفی انقلاب بالعلاج دلالت دارد که بعد از بیان روایات، این نکته نیز بررسی خواهد شد.

روایت اول: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْخَمْرِ يُجْعَلُ فِيهَا الْخَلُّ؛ فَقَالَ (ع): «لَا إِلَّا مَا جَاءَ مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ»[5].

ابی بصیر گفته است که از امام صادق (ع) درباره خمری که به وسیله اضافه کردن مقداری سرکه به آن، به سرکه تبدیل شده است، سؤال شد، ایشان (ع) در پاسخ فرمود: «این مسأله درست نیست مگر اینکه خمر بنفسه و به خودی خود به سرکه تبدیل شود».

روایت دوم: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ عَنِ الْخَمْرِ يُصْنَعُ فِيهَا الشَّيْ‏ءُ حَتَّى تَحْمُضَ؛ قَالَ (ع): «إِنْ كَانَ الَّذِي صُنِعَ فِيهَا هُوَ الْغَالِبَ عَلَى مَا صُنِعَ فَلَا بَأْسَ بِهِ»[6].

ابوبصیر گفته است که از امام صادق (ع) درباره خمری سؤال کردم که چیزی در آن ریخته شده است تا اینکه خمر دگرگون شده و تغییر کرده است، حضرت (ع) فرمود که اگر مقدار شیء دگرگون شده [که به واسطه ریختن چیزی در آن تغییر پیدا کرده است،] از مقدار شیء ریخته شده در آن، بیشتر باشد، اشکالی ندارد.

چگونگی رفع تعارض بین روایات طایفه دوم و طایفه سوم

همان‎طور که بیان شد، ظاهراً به نظر می‎رسد که بین طایفه سوم روایات و طایفه دوم، تعارض وجود دارد زیرا روایات طایفه سوم، انقلاب بالعلاج را نفی کرده است و بر نجاست خمری که به مؤونه چیز دیگری انقلاب پیدا کرده است، دلالت دارد، در حالی که روایات طایفه دوم صریحاً به طهارت انقلاب به مؤونه اشاره دارد لذا چون امر بین صراحت و ظهور دایر است، باید برای روایات طایفه سوم که ظهور در نجاست دارند، محملی بیان شود. در مقام بیان محمل برای روایات طایفه سوم گفته شده است که روایات طایفه سوم نیز بر طهارت انقلاب بالعلاج دلالت دارند، لکن در کنار این جواز، بحث کراهت نیز مطرح می‎شود. همچنین، گفته شده که مشهور از این طایفه از روایات اعراض کرده و نسبت به آن ترتیب اثر نداده است.

البته عده‎ای دیگر نیز گفته‎اند که چون این دو طایفه از روایات (طایفه دوم و طایفه سوم) با یکدیگر تعارض دارند و هیچ‎کدام از نظر سند و دلالت مشکلی ندارند لذا تساقط می‎کنند و در نتیجه، به روایات دسته اول (روایات مطلقه) رجوع می‎شود.

بحث جلسه آینده: عده‎ای راهکار دیگری را مطرح کرده و گفته‎اند که موضوع روایات طایفه سوم، انقلاب نیست، بلکه بحث اختلاط است که ان‎شاءالله این راهکار در جلسه بعد بررسی خواهد شد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج25، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأشربة المحرمة، باب 31، ص371، ح5.

[2]. همان، ص 372، ح11.

[3]. همان، ح8.

[4]. همان، باب 33، ص277، ح1.

[5]. همان، باب 31، ص371، ح7.

[6]. همان، ص370، ح2.

Please publish modules in offcanvas position.