فصلٌ فی المطهّرات 94/11/12

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                     تاریخ: 12 بهمن 1394

موضوع جزئی: الخامس من المطهرات، الانقلاب                                                   مصادف با: 21 ربیع الثانی 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                        جلسه: 39

                        

     «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسأله 368: «إذا تنجس العصير بالخمر ثمَّ انقلب خمراو بعد ذلك انقلب الخمر خلا، لا يبعد طهارته لأن النجاسة العرضية صارت ذاتية بصيرورته خمرا لأنهما هي النجاسة الخمرية؛ بخلاف ما إذا تنجس العصير بسائر النجاسات فإن الانقلاب إلى الخمر لا يزيلها و لا يصيرها ذاتية فأثرها باق بعد الانقلاب أيضا‌»[1].

به نظر مرحوم سید (ره) اگر عصیر عنبی به وسیله خمر، متنجّس شود و سپس به خمر تبدیل و بعد این خمر به سرکه تبدیل شود، بعید نیست که بتوان به طهارت سرکه حکم کرد زیرا با ملاقات خمر با عصیر عنبی، عصیر، نجاست عرضی پیدا می‎کند، ولی زمانی که به خمر تبدیل می‎شود، این نجاست به نجاست ذاتی [نجاست خمر] تبدیل و سپس به سرکه تبدیل می‎شود لذا می‏توان به طهارت آن حکم کرد. اما اگر عصیر عنبی با نجاست دیگری، مانند بول، نجس شود و سپس به خمر تبدیل شود و بعد این خمر به سرکه تبدیل شود، نمی‎توان به طهارت این سرکه حکم کرد چون انقلابِ عصیر عنبیِ متنجّسِ به نجاست خارجی، به خمر و سرکه، آن نجاستی که از خارج اصابت کرده است و عرضی است را به نجاست ذاتی [نجاست خمر] تبدیل نمی‎کند لذا بعد از انقلاب عصیر عنبی به خمر نیز آن نجاستِ عرضی همچنان باقی است و با انقلاب خمر به سرکه برطرف نمی‎شود لذا نمی‎توان به طهارت سرکه‎ حکم کرد [زیرا ادله و روایات تنها بر این دلالت دارند که خمر به سرکه تبدیل شود و در این رابطه، به نجاست دیگری اشاره نشده است].

مرحوم سید (ره) در مسأله مذکور، دو فرع را متذکر شده است:

فرع اول: اگر عصیر عنبی به وسیله خمر، متنجّس شود و سپس به خمر تبدیل شود و این خمر [خواه بالعلاج یا بنفسه] به سرکه تبدیل شود، بعید نیست که بتوان به طهارت سرکه حکم کرد. دلیل این امر، این است که نجاست عرضی عصیر عنبی متنجّسِ به خمر [به محض اینکه خمر به آن اصابت کرده است، آن متنجِّس شده است]، بعد از اینکه به خمر تبدیل شد، به نجاست ذاتی [نجاست خمر] تبدیل می‎شود؛ به تعبیر روشن‎تر، از نظر عرف، در هر دو مرحله تنجّس عصیر عنبی از ناحیه خمر بوده است لذا ادله‎ای که بر طهارت سرکه از طریق انقلاب [انقلاب خمر به سرکه] دلالت دارد، مانحن فیه را شامل می‎شود لذا به طهارت سرکه حاصل شده از طریق انقلاب حکم می‎شود.

 

 

اشکال

قبل از بیان اشکال، از باب مقدمه دو فرع قابل ملاحظه است؛ فرع اول اینکه گفته شد که اگر سرکه به خمر اضافه شود و در آن خمر، انقلاب [بالعلاج] اتفاق بیفتد و آن به سرکه تبدیل شود، می‎توان به طهارت آن حکم کرد؛ فرع دوم اینکه مرحوم سید (ره) در یکی از مسائل، این‎گونه فرمود که اگر قطره خمری در ظرف سرکه بیفتد و به مجرد ملاقات با سرکه انقلاب پیدا کند، حکم طهارت بر آن بار می‎شود، اما مرحوم آیت الله خویی (ره) نسبت به این فرض، فرموده است که این فرض، غیر ممکن به نظر می‎رسد زیرا بعد از اینکه قطره خمر در ظرف سرکه می‌افتد، بلافاصله باعث تنجّسِ سرکه می‎شود لذا اگر حتی این قطره خمر انقلاب پیدا کند، بعد از انقلاب، مجدداً با این سرکه متنجّس ملاقات می‎کند و لذا مجدداً حکم نجاست بر آن مترتب می‎شود.

اشکال این است که در فرع اول هنگامی که سرکه به خمر اضافه می‎شود، بلافاصله موجب انقلاب نمی‎شود، بلکه مدتی طول می‎کشد تا انقلاب حاصل شود و این در حالی است که نسبت به این مورد به طهارت حکم می‎شود. بنابراین، می‎توان گفت که در فرع دوم نیز هرچند سرکه نجس شده است، ولی به تبع انقلابِ قطره خمر، حکم طهارت بر آن بار می‎شود.

پاسخ به اشکال مذکور

پاسخ این است که بین این دو فرع تفاوت وجود دارد زیرا در فرع اول، سرکه به خمر اضافه می‎شود و لذا بعد از انقلاب، بالتبع، حکم به طهارت چیزی می‎شود که نجس بوده است، اما در فرع دوم، قطره خمر به سرکه‎ای اضافه شده است که پاک است لذا باعث نجاست کل سرکه می‎شود. نکته مهم در این است که در این مورد، نمی‎توان گفت که این سرکه [که متنجّس شده است،] به تبع انقلابِ قطره خمر طاهر می‎شود.

فرع دوم: اگر عصیر عنبی با نجاست دیگری، مانند بول، نجس شود و سپس به خمر تبدیل شود و سپس این خمر به سرکه تبدیل شود، نمی‎توان به طهارت این سرکه حکم کرد چون انقلابِ عصیر عنبیِ متنجّسِ به نجاست خارجی، به خمر و سرکه، آن نجاستی که از خارج اصابت کرده است و عرضی است را به نجاست ذاتی [نجاست خمر] تبدیل نمی‎کند. پس مرحوم سید (ره) در این فرع، قائل به عدم طهارت شده است.

البته به نظر می‎رسد که در این فرع نیز بتوان به طهارت حکم کرد. مرحوم آیت الله خویی (ره) در این باره فرموده است که اگر بخواهیم بر اساس مبنای مرحوم سید (ره) عمل کنیم، باید در اغلب موارد حکم نجاست بر سرکه به دست آمده از طریق انقلاب، بار کنیم زیرا معمولاً خمر توسط کسانی تهیه می‎شود که قائل به طهارت و نجاست نیستند و لذا ممکن است نجاست از خارج با خمر ملاقات کند و معصومین (ع) که به طهارت سرکه به دست آمده از طریق انقلاب حکم کرده‎اند، حتماً به این نکته توجه داشته‎اند که خمر را معمولاً کسانی تهیه می‎کنند که تقیّدی نسبت به نجاست و طهارت ندارند لذا معصومین (ع) با علم به ملاقات نجاست خارجی با خمر، به طهارت آن از طریق انقلاب حکم کرده‎اند و این، دلیل بر این است که اصابت نجاست خارجی به خمر، مانع از تطهیر آن به وسیله انقلاب نمی‎شود.

مسأله 369: «تفرق الأجزاء بالاستهلاك غير الاستحالةو لذا لو وقع مقدار من الدم في الكر و استهلك فيه يحكم بطهارته، لكن لو أخرج الدم من الماء بآلة من الآلات المعدة لمثل ذلك، عاد إلى النجاسة؛ بخلاف الاستحالة فإنه إذا صار البول بخارا ثمَّ ماء، لا يحكم بنجاسته لأنه صار حقيقة أخرى؛ نعم، لو فرض صدق البول عليه يحكم بنجاسته‌»[2].

مرحوم سید (ره) در این مسأله، به تفاوت بین استهلاک و استحاله اشاره کرده است و آن را در قالب مثال توضیح داده است. ایشان فرموده است که اگر قطره خونی در آب کُر بیفتد و در آن مستهلک شود و اجزای آن متفرق شوند، به طهارت آب حکم می‎شود، اما اگر توسط دستگاهی این خون از آب گرفته شود، همچنان حکم نجاست بر این قطره خون مترتب است و این جریان، بر خلاف استحاله است. پس اگر بول بخار شود و بخار آن مجدداً به مایع تبدیل شود، حکم طهارت بر آن بار می‎شود زیرا حقیقت بول تغییر کرده است [البته بین نظرات مرحوم سید (ره) و مرحوم آیت الله خویی (ره) درباره مثال دوم اختلاف وجود دارد که در جلسه آینده به صورت کامل بیان خواهد شد].

مثال دیگری که در باب استحاله می‎توان ذکر کرد، این است که اگر قطره خونی روی خاک بیفتد و بعد از مدتی، به خاک تبدیل شود و سپس به وسیله یک ماده شیمیایی مجدداً از خاک جدا شود و به صورت مستقل در آید، حکم طهارت، بر آن مترتب می‎شود زیرا از مصادیق استحاله محسوب می‎گردد.

بحث جلسه آینده: توضیح مسأله 369 ان‎شاءالله در جلسه آینده بیان خواهد شد.

«والحمد لله رب العالمین»

 



[1]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص135.

[2]. همان.

Please publish modules in offcanvas position.