درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات تاریخ: 13 بهمن 1394 موضوع جزئی: الخامس من المطهرات، الانقلاب- السادس من المطهرات، ذهاب الثلثین مصادف با: 22 ربیع الثانی 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 40 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مسأله 369: «تفرق الأجزاء بالاستهلاك غير الاستحالةو لذا لو وقع مقدار من الدم في الكر و استهلك فيه يحكم بطهارته، لكن لو أخرج الدم من الماء بآلة من الآلات المعدة لمثل ذلك، عاد إلى النجاسة؛ بخلاف الاستحالة فإنه إذا صار البول بخارا ثمَّ ماء، لا يحكم بنجاسته لأنه صار حقيقة أخرى؛ نعم، لو فرض صدق البول عليه يحكم بنجاسته بعد ما صار ماء و من ذلك يظهر حال عرق بعض الأعيان النجسة أو المحرمة مثل عرق لحم الخنزير أو عرق العذرة أو نحوهما فإنه إن صدق عليه الاسم السابق و كان فيه آثار ذلك الشيء و خواصه يحكم بنجاسته أو حرمته و إن لم يصدق عليه ذلك الاسم بل عد حقيقة أخرى ذات أثر و خاصية أخرى يكون طاهرا و حلالا و أما نجاسة عرق الخمر فمن جهة أنه مسكر مائع و كل مسكر نجس»[1].
مرحوم سید (ره) در این مسأله، به تفاوت بین استهلاک و استحاله اشاره کرده است و آن را در قالب مثال توضیح داده است. ایشان فرموده است که اگر قطره خونی در آب کُر بیفتد و در آن مستهلک شود و اجزای آن متفرق شوند، به طهارت آن آب حکم میشود، اما اگر این خون توسط دستگاهی از آب گرفته شود، همچنان حکم نجاست بر این قطره خون مترتب است؛ بر خلاف استحاله که این گونه نیست. پس اگر بول، بخار شود و بخار آن مجدداً به مایع تبدیل شود، حکم طهارت بر آن بار میشود زیرا حقیقت بول تغییر کرده است. بله! اگر بعد از اینکه بخارِ بول به مایع تبدیل شود، بول بر آن صدق کند [،یعنی به آن، بول گفته شود،] مجدداً حکم نجاست بر آن بار میشود. از این مثالی که زده شد، حال عرق بعضی از اعیان نجسه و اعیان محرمه، مثل عرق گوشت خنزیر یا عرق عذره یا امثال اینها روشن میشود، پس اگر اسم سابقش بر آن صدق کند و آثار و خواص آن را داشته باشد، به نجاست یا حرمتش حکم میشود، لکن اگر اسم سابقش بر آن صادق نباشد، بلکه حقیقت دیگری شمرده شود که اثر و خاصیت دیگری داشته باشد، پاک و حلال است و اما نجاست عرق خمر، از جهت اینکه مایع مسکر است و هر مسکری نجس است، نجس میباشد.
مرحوم آیت الله خویی (ره) نسبت به مثال دومی که مرحوم سید (ره) ذکر کرده است، اشکال کرده و گفته است که از آنجایی که در مثال اول [مثال مربوط به استهلاک] به خون اشاره شده است، در مثال دوم [مثال مربوط به استحاله] نیز باید به خون اشاره میشد؛ در حالی که مرحوم سید (ره) به بول اشاره کرده است. آقای خویی (ره) فرموده است که مثال دوم باید اینگونه بیان میشد که اگر قطره خونی به خاک تبدیل شود و سپس توسط مادهای، مجدداً به خون تبدیل شود، خون به دست آمده، پاک است زیرا هنگامی که قطره خون اولیه به خاک تبدیل میشود، استحاله رخ میدهد و حکم طهارت بر آن بار میشود لذا زمانی که توسط مادهای دیگر [مانند مواد شیمیایی]، آن مجدداً از خاک به خون تبدیل شود، حکم طهارت آن به قوت خود باقی است زیرا خونی که به کمک مواد شیمیایی از خاک حاصل میشود، دارای خصوصیات دیگری است و اصطلاحاً خون مصنوعی است لذا نمیتوان به نجاست آن حکم کرد.
مسأله 370: «إذا شك في الانقلاببقي على النجاسة»[2].
به نظر مرحوم سید (ره) اگر در حصول انقلاب شک شود، حکم نجاست به قوت خود باقی میماند. دلیل این مسأله روشن و واضح است زیرا در صورت شک، استصحاب بقاء نجاست جاری میگردد و به نجاست حکم میشود.
السادس من المطهرات: ذهاب الثلاثین
«السادس: ذهاب الثلاثين في العصير العنبيعلى القول بنجاسته بالغليان، لكن قد عرفت أن المختار عدم و إن كان الأحوط الاجتناب عنه؛ فعلى المختار فائدة ذهاب الثلاثين تظهر بالنسبة إلى الحرمة و أما بالنسبة إلى النجاسة فتفيد عدم الإشكال لمن أراد الاحتياط و لا فرق بين أن يكون الذهاب بالنار أو بالشمس أو بالهواء؛ كما لا فرق في الغليان الموجب للنجاسة»[3].
مرحوم سید (ره) در ادامه مباحث مربوط به مطهرات، ششمین مورد از مطهِّرات را ذهاب ثلثین دانسته و فرموده است ذهاب ثلثین در عصیر عنبی- بنا بر قول به نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان- باعث تطهیر آن میشود. لکن مختار این است که غلیان باعث نجاست عصیر عنبی نمیشود؛ هرچند احتیاط این است که از آن اجتناب شود. پس بنابر بر قول مختار (قول به عدم نجاست عصیر عنبی با غلیان) فایده ذهاب ثلثین فقط نسبت به حرمت ظاهر میشود، یعنی اگر ذهاب ثلثین اتفاق بیفتد، فقط حرمت عصیر عنبی از بین میرود و به حلیت تبدیل میشود، اما نسبت به نجاست فایدهاش عدم اشکال نسبت به کسی است که احتیاط را اراده کرده است و همانگونه که تفاوتی ندارد غلیان چگونه صورت گرفته است، تفاوتی نیز وجود ندارد که ذهاب ثلثین به وسیله آتش، خورشید یا هوا صورت گرفته باشد.
قبل از اینکه مباحث مربوط به ذهاب ثلثین مطرح شود، به احکام غلیان عصیر عنبی اشاره میشود و بعد از نتیجهگیری، ادامه مباحث بیان خواهد شد.
اقوال در رابطه با نجاست یا طهارت عصیر عنبی بعد از غلیان
در رابطه با نجاست یا طهارت عصیر عنبی بعد از غلیان، دو قول وجود دارد:
قول اول
بزرگان قائل به قول اول، بر این عقیدهاند که عصیر عنبی بعد از غلیان، به خمر ملحق میگردد و لذا حکم نجاست و حرمت بر آن بار میشود. اما زمانی که ذهاب ثلثین اتفاق میافتد، نجاست به طهارت و حرمت به حلیت تبدیل میشود.
قول دوم
قائلان به قول دوم، تنها به حرمت عصیر عنبی بعد از غلیان قائل شدهاند لذا بعد از ذهاب ثلثین، حرمت به حلیت تبدیل میشود.
مرحوم نراقی (ره) در کتاب مستند خود فرموده است که علما در رابطه با غلیان عصیر عنبی سه دستهاند:
دسته اول:متقدمین که در میان آنان کمتر کسی به نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان، قائل شده است.
دسته دوم:متأخرین که به نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان، قائل شدهاند.
دسته سوم:متأخر المتأخرین که به طهارت عصیر عنبی بعد از غلیان، قائل شدهاند.
بنابراین، نمیتوان نسبت به نجاست عصیر عنبی ادعای اجماع کرد.
مرحوم صاحب وسائل (ره) و مرحوم صاحب وافی (ره)، روایات مرتبط به عصیر عنبی را در ذیل مباحث مربوط به نجاسات ذکر نکردهاند، بلکه این روایات را در مباحث مربوط به أطعمه و أشربه ذکر کردهاند. این مسأله نشاندهنده این موضوع است که این بزرگواران نیز به نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان، قائل نشدهاند.
در روایات نیز به موضوع غلیان عصیر عنبی اشاره شده است که برخی از آنان ظاهراً بر طهارت عصیر عنبی بعد از غلیان، دلالت دارد و برخی دیگر بر نجاست آن دلالت دارند لذا نخست این روایات بیان میشود و سپس به بررسی نتیجه و جمع بین آنان پرداخته خواهد شد.
در کتاب وسائل الشیعة تعبیری تحت عنوان «فَلَا خَيْرَ فِيهِ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ»[4]، مطرح شده است که بر نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان دلالت ندارد، بلکه تنها به این نکته اشاره شده است که خیری در آن نیست و این نکته تنها منحصر به نجاست نیست و با حرمت نیز سازگاری دارد.
اما روایت دیگری در این زمینه وجود دارد که گفته شده است بر نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان دلالت دارد:
عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِالْحَقِّ يَأْتِينِي بِالْبُخْتُجِ وَ يَقُولُ: قَدْ طُبِخَ عَلَى الثُّلُثِ وَ أَنَا أَعْرِفُهُ أَنَّهُ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ؛ فَقَالَ (ع): «لَا تَشْرَبْهُ»؛ قُلْتُ: فَرَجُلٌ مِنْ غَيْرِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ مِمَّنْ لَا نَعْرِفُهُ يَشْرَبُهُ عَلَى الثُّلُثِ وَ لَا يَسْتَحِلُّهُ عَلَى النِّصْفِ يُخْبِرُنَا أَنَّ عِنْدَهُ بُخْتُجاً عَلَى الثُّلُثِ قَدْ ذَهَبَ ثُلُثَاهُ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ يُشْرَبُ مِنْهُ؛ قَالَ (ع): «نَعَمْ»[5].
معاویة بن عمار گفته است که از امام صادق (ع) درباره شخصی که حق را خوب میشناسد [کنایه از شیعه بودن]، سؤال کردم که اگر او عصیر عنبی بیاورد و بگوید دو ثلث آن رفته است، در حالی که میدانم این شخص در مقام عمل همیشه قائل به نصف است [زمانی که عصیر عنبی به نصف میرسد، از آن میخورد]، آیا میتوانم عصیر عنبی او را بخورم؟ حضرت (ع) فرمود: « آن را نخور»؛ مجدداً از حضرت (ع) سؤال کردم که اگر شخصی غیر شیعه از کسانی که او را نمیشناسیم، ولی در مقام عمل، عصیر عنبی را بعد از رفتن دوسوم ازآن، مینوشد و آن را بر نصف حلال نمیداند، به ما خبر دهد که نزدش عصیری است که ثلثان شده است و بعد از غلیان، یک ثلث آن باقی مانده است، آیا میتوان از آن عصیر نوشید؟ حضرت (ع) فرمود: «بله».
به نظر میرسد که این روایت بر نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان، دلالت ندارد، بلکه بر عدم اعتبار قول ذی الید دلالت دارد؛ به تعبیر روشنتر، این روایت بر این نکته دلالت دارد که صرف ذی الید بودن کافی نیست لذا اگر عِلم وجود دارد که قول و عمل شخص یکسان نیست، نباید چنین عصیر عنبیای را از او قبول کرد، یعنی مناط در اعتبار قول، اعتقاد به عمل فرد است. بنابراین، اگر شخصی معتقد به جواز شرب بر نصف باشد و عمل او نیز چنین باشد، نمیتوان به قول او اعتنا کرد، اما اگر معتقد به جواز شرب بر ثلث باشد و عمل او نیز چنین باشد، میشود به قول او اعتماد کرد.
در این روایت، دلالت دیگری وجود دارد که عصیر عنبی بعد از غلیان و قبل از ذهاب ثلثین، خمر تنزیلی است، یعنی شارع آن را به منزله خمر دانسته است و تمام آثار خمر را بر آن بار کرده است.
«والحمد لله رب العالمین»