شرح دعای مکارم الاخلاق حضرت آیت الله حسینی بوشهری(دامت برکاته) موضوع: رابطه بین ایمان و یقین تاریخ: 94/04/02 مرکز خدمات حوزه های علمیه مصادف با: 6 رمضان1436 |
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّات»
مقدمه: در جلسات گذشته پیرامون ایمان و یقین و مراتب آنها مطالبی بیان شد. در بحث امروز درباره رابطه بین ایمان و یقین و فضیلت آنها نسبت به یکدیگر مطالبی مطرح خواهد شد.
رابطه بین ایمان و یقین
آنچه که در روایات وارده از ناحیه معصومین(ع) مشاهده میشود به این نکته اشاره دارد که یقین بالاتر از ایمان است. وجود مقدس امام باقر(ع) در این رابطه فرموده است «الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ مَا قُسِمَ فِي النَّاسِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ»[1]؛ براساس این روایت، با دو واسطه یقین در مرتبه بالاتر از ایمان است و اسلام قبل از ایمان است و ایمان در مرحله بالاتری قرار دارد. تقوا فوق ایمان است و از طرفی دیگر یقین فوق تقوا است. بعد میفرمایند بین مردم چیزی کمتر از یقین تقسیم نشده است؛ لذا یقین در بین مردم خیلی کمیاب است.
جابر جُعفی از وجود نازنین امام صادق(ع) مطلبی را نقل کرده است که این بیان جایگاه یقین را نسبت به ایمان مشخص میکند: ٍ إِنَّ الْإِيمَانَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّ الْيَقِينَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَا مِنْ شَيْءٍ أَعَزَّ مِنَ الْيَقِين»[2] یقین بالاتر از ایمان است و چیزی عزیزتر از یقین وجود ندارد.
دلیل برتری یقین نسبت به ایمان
گفتگویی که بین خدا و حضرت ابراهیم(ع) در قرآن آمده است نشان دهنده تفاوت بین ایمان و یقین است. در جریان حضرت ابراهیم(ع) اینگونه آمده است که «وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي»[3] خدایا به من نشان ده که مردگان را چگونه زنده میکنی؟ از ناحیه ذات حق ندا آمد که آیا تو ایمان و باور نداری؟ حضرت ابراهیم(ع) پاسخ دادند بله، ولی میخواهم به اطمینان و یقین برسم. بزرگان و مفسرین در رابطه با این آیه شریفه این نکته را مطرح کردهاند که تعبیر و منظور حضرت ابراهیم(ع) این است که میخواهم به مرتبه یقین برسم.
«سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ لِإِبْرَاهِيمَ(ع)؛ «أَوَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» أَكَانَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ أَرَادَ مِنَ اللَّهِ الزِّيَادَةَ فِي يَقِينِ»[4]شخصی به نام صفان از حضرت درباره علت پرسش حضرت ابراهیم(ع) سؤال کرد که آیا در قلب او شک بود که این سؤال را مطرح کرد؟ حضرت پاسخ دادند خیر؛ بلکه او با این سؤال خواست به مرتبه اوج یقین [حق الیقن] برسد. بنابراین زمانی که انسان به مرحله یقین برسد آرامش و اطمینان تمام وجود او را فرا میگیرد که یکی از مصادیق این آرامش جریان حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) است؛ زیرا زمانی که انسان به یقین برسد، در مقابل ذات کبریایی حق تسلیم میشود. قرآن نیز در مورد تسلیم شدن حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) فرموده است: «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ»[5].
امیرالمؤمنین(ع) نیز در در رابطه با یقین و تسلیم بودن در برابر خداوند فرموده است: «إِنَّ الْإِسْلَامَ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمَ هُوَ الْيَقِين»[6] لذا انسانهایی که به مرز تسلیم رسیدهاند، در حقیقت به مرز یقین رسیدهاند.
در تاریخ آمده است که پیغمبر(ص) بعد از نماز صبح به طرف مأمومین برگشت و جوانی به نام حارثة بن مالک12.20 را که با چهرهای رنجور و بدنی نحیف در بین جمعیت نشسته بود، مشاهده کرد. « كَيْفَ أَصْبَحْت؟ أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِنا.... فَقَالَ رَسُولُ اللَّه(ص)... نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ لَهُ الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَيْه»[7] نبی گرامی اسلام(ص) زمانی که این حالت را دید از احوال او جویا شد. حارثة بن مالک در پاسخ گفت که من به مرز یقین رسیدهام. حضرت درباره نشانههای یقین از او سؤال کرد و حارثة بن مالک پاسخ داد که یقین باعث شده است که من دیگر خواب و قرار نداشته باشم و احساس میکنم که در این دنیا نیستم و گویا بهشت جلوی چشمان من است و اهل بهشت را مشاهده میکنم؛ هم چنین گویا جهنم در جلوی چشمان من است و من جهنم را مشاهده میکنم. پیغمبر(ص) برای او دعا کرد که خداوند همیشه قلب او را به نور ایمان روشن بدارد و بعد به او فرمود که همیشه به همین حالت ملتزم باش. حارث ابن مالک از پیامبر(ص) درخواست کرد تا در حق او دعا کند تا شهادت نصیب او شود و سرانجام در یکی از غزوات به شهادت رسید.
در روایتی از امام باقر(ع) ویژگیهای دیگری برای یقین بیان شده است: «حقیقة الیقین التوکل علی الله....»؛ انسانهایی که بر خدا توکل میکنند و در برابر ذات کبریایی حق تسلیم هستند، به حقیقت یقین رسیدهاند. لذا انسانهایی که به مرز یقین رسیدهاند همیشه از خدا درخواست میکنند آنچه که از خیر و خوبی برای ما میخواهی همان را مقرر بفرما.
حضرت در ادامه این فقره از دعای شریف مکارم الاخلاق، از خداوند متعال درخواست میکنند که نیت ایشان را به بهترین نیتها منتهی بگرداند. در رابطه با مسئله نیت چند نکته قابل ذکر و توجه است که عبارتند از:
جایگاه و اهمیت نیّت
در شرع مقدس درباره نیت خیلی سفارش توصیه شده است که نیتهای خود را درست کنید«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات»[8]. همچنین در بعضی از روایات آمده است «إِنْ خَيْرٌ فَخَيْرٌ وَ إِنَّ شَرٌّ فَشَرٌّ»[9]. لذا مهمتر از عمل، نیت عمل است به عنوان مثال بعضیها مسجد ساختهاند ولی مسجد ساختن آنها هیچ ارزشی ندارد زیرا نیت آنها مسجد ضرار بوده است.
عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُهُ «يَقُولُ رَجُلَانِ فِي الْأَجْرِ سَوَاءٌ رَجُلٌ مُسْلِمٌ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَالًا يَعْمَلُ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ رَجُلٌ فَقِيرٌ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَوْ شِئْتَ رَزَقْتَنِي مَا رَزَقْتَ أَخِي فَأَعْمَلَ فِيهِ بِطَاعَتِكَ»[10] جابر ابن عبدالله انصاری(ره) میگوید از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود پاداش دو نفر یکسان است؛ ثروتمندی که مال خود را در جهت اطاعت و رضای خداوند مصرف میکند و انسان فقیری که نیت خیر خود را با خدا مطرح میکند و میگوید چه خوب میشد که این لطف را بر من داشتی که من هم مثل برادر دینی خود این ثروت را در راه تو مصرف میکردم.