شرح دعای مکارم الاخلاق94/04/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شرح دعای مکارم الاخلاق

حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع: آسیب شناسی مسأله عزت                                             تاریخ: 94/04/15

مرکز خدمات حوزه های علمیه                                                  مصادف با: 19 رمضان1436

 

 

«وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْر»

در رابطه با معنای عزت گفته شد که عزت یک حالت روحی و روانی است که اگر در انسان به وجود آید، انسان در مقابل مال و هوی نفس مغلوب نمی‎شود. حضرت در ادامه این فقره از دعای شریف مکارم الاخلاق از خدا درخواست می‎کند که دچار کبر و غرور نشود. لذا در بحث امروز به بررسی آسیب‎ها و آفت‎های یقین می‎پردازیم.

آسیب ‎شناسی عزت

برخی از صفات وجودی انسان که با هم در تضاد هستند، دارای مرز بسیار باریک هستند که اگر انسان ذره‎ای از آن عبور کند، وارد مرز دیگری شده است که تبدیل به ضد او می‎شود. به عنوان مثال مرز بین تواضع و تذلل بسیار ناچیز است. گاهی از اوقات افراد سعی دارند که از خود تواضع و فروتنی نشان دهند ولی بر اثر عبور از مرز تواضع، مبتلا به تملق می‎شوند. اما مرز این صفات استثنائاتی هم دارند به عنوان مثال «َّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّه»[1]؛هر کس به خاطر خدا تواضع کند خداوند به کمال او می‎افزاید. البته تذلذل در مقابل ذات کبریایی حق امر پسندیده ای است.

یکی دیگر از صفاتی که مرز باریکی دارد شجاعت است. گاهی از اوقات انسان به نام شجاعت، مبتلا به تحقر می‎شود. گاهی از اوقات ممکن است انسان شجاعت به خرج دهد و بی باکانه وارد ماجرا نشود ولی در حقیقت گرفتار تحقر شده است.

 در رابطه با عزت نفس و تکبر هم همین رابطه برقرار است. معنای عزت نفس این است که انسان برای مال و دنیا به کسی باج ندهد که این کار نیکویی است؛ ولی گاهی از اوقات ممکن است انسان از مرز عزت نفس عبور کند به تکبر و خودبینی برسد. لذا امام(ع) به ما هشدار می‎دهند تا مرز بین عزت نفس و تکبر را بشناسیم.

شخصی خدمت امام حسن مجتبی(ع) آمد و به ایشان گفت به نظر من در شما تکبر وجود دارد [زیرا امام حسن مجتبی(ع) دارای هیبت و شکوه خاصی بودند]. حضرت فرمود من هرگز گرفتار تکبر نیستم و کبریایی تنها شایسته حق تعالی است. آن‎چه که در من وجود دارد، عزت نفس است که تو به اشتباه آن را تکبر می‎خوانی. لذا انسان باید توجه داشته باشد که عزت نفس را با تکبر اشتباه نگیرد؛ اگر انسان به به واقعیت خود بنگرد که چگونه آفریده شده است، هرگز دچار تکبر‎نمی شود و برای دیگران کرامت و حرمت قائل می‎شود. لذا خدای متعال زمانی که می‎خواهد به ما هشدار دهد تا راه را گم نکنیم می‎فرماید: « أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏»[2]. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در کلامی [منصوب به ایشان] فرموده است: خدا رحمت کند انسانی که بداند منشأ او چیست، موقعیت فعلی او چیست و آینده او کدام است. حضرت در این روایت نگاه به آینده و گذشته داشته‎اند، تا وضعیت امروز خود را بتواند درست حدس بزنند. انسان‎هایی که گذشته خود را فراموش می‎کنند و نگاهی به آینده ندارند، دچار مشکل می‎شوند ولی انسان‎هایی که توجه به گذشته و آینده دارند و برای آن برنامه‎ریزی می‎کنند، موقعیت فعلی آنان موقعیت ممتازی خواهد بود؛ زیرا براساس اصول درستی حرکت می‎کنند.

هم‎چنین در قرآن آمده است « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويمٍ»[3] و « َ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين»[4]. لذا دلیلی وجود ندارد که انسان خود را نسبت به دیگران برتر بداند؛ زیرا اگر ما احسن الخالقین هستیم طرف مقابل ما نیز احسن الخالقین است. در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) آمده است « من وقف عند قدره أكرمه الناس»[5] ؛ اگر کسی مرز خود را حفظ کند و به مرز دیگران تجاوز نکند محبوب مردم است.

«وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْب»

«خدایا مرا به عبودیت در مقابل ذات خود وادار کن و عبادت مرا بوسیله عجب و خودبینی فاسد و تباه نکن»

واژه «أعبدنی» دو معنا دارد که معنای دوم لطیف‎تر از معنای اول است. معنای اول آن این است که خدایا مرا به عبودیت وادار کن که بنده تو باشم. اما معنای دوم، دقیق‎تر و لطیف‎تر است.

در رابطه با حضرت ابراهیم(ع) در قرآن فرموده است « وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلاً»[6]؛ خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل و دوست خود قرار داد اما امام سجاد(ع) چیزی بالاتر از این را از خدا می‎خواهد. حضرت از خدا درخواست می‎کند که خدایا از تو طلب می‎کنم که همان طور که من احساس می‎کنم بنده تو هستم، تو نیز این بندگی را از ناحیه من بپذیر.

در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، حتی مرغابی ها اجازه نمی‎دادند که حضرت از خانه حرکت کنند و به سمت مسجد بروند؛ ولی اتفاق افتاد آن چیزی که نباید اتفاق می‎افتاد. زمانی که حضرت در محراب افتاد می‎خواستند حضرت را حرکت دهند به سمت منزل ببرند. زمانی که خواستند حضرت را از مسجد به خانه بیاورند، حضرت اجازه ندادند که او را با همان وضع ببرند تا حضرت زینب(س) با این صحنه مواجه نشود. امیرالمؤمنین(ع) ملاحظه حال حضرت زینب(س) را کرد اما نمی‎دانم در کربلا برای حضرت زینب(س) چه اتفاقی افتاد؛ آن لحظه‎ای که متوجه شد شمر روی سینه برادر نشسته است.



[1] . الکافی، ج2، ص122.

[2] . القیامة: 37.

[3] . التین: 4.

[4] . المؤمنون: 14.

[5] . غررالحکم، ص233.

[6] . النساء: 125.

Please publish modules in offcanvas position.