دیدار با مردم شهرستان شُنبه95/05/16

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: دیدار با مردم شهرستان شُنبه-اطاعت از ائمه، تکمله اطاعت از پیامبر و خدا                      تاریخ: 95/05/16

مکان: شهرستان شنبه

 

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، والصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین، ابی‌القاسم المحمد(ص)، وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین الهداة المهدیین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

قبل از آغاز سخن لازم می‌دانم از این توفیقی که امشب نصیب ما شد که در جمع مردم ولایتمدار و دوست داشتنی شهر شُنبه باشیم خدای بزرگ را سپاسگذاریم. از مسئولین محترم مرکز شهرستان، برادر بزرگوار و خستگی‌ناپذیرمان، فرماندار محترم جناب آقای مهندس مهرجو و رابطین و همکاران و مدیران ارجمند شهرستان، بخشدار محترم، شورای شهر شُنبه و همه بزرگوارانی که در جمعشان حضور داریم، روحانیت عزیز و بزرگوار، روحانیون عزیزی که در این سفر ما را همراهی کردند، سادات محترم، برادر عزیزمان جناب حجت الاسلام آقای مهدوی که سابقه دیرینه‌ای در این منطقه دارند و از همه بزرگواران صمیمانه تقدیر و تشکر می‌کنم. ایامی که این توفیق نصیب ما شده ایام دهه کرامت است، یعنی دهه‌ای که آغاز آن با میلاد با سعادت کریمه اهل بیت فاطمه معصومه(س) و پایان آن با میلاد ثامن الحجج امام رئوف وجود مقدس آقا علی بن موسی الرضا(ع) است. من امشب آمده‌ام عرض ادبی خدمت شما داشته باشم و آخرین توفیق زیارت من نسبت به شهر شُنبه در سال 91 بود که که آن حادثه تلخ و شاید بشود گفت انتقام بزرگ ایرانی برای شما به هرحال پیش آمد و بعد هم سعی کردم در آن ایام که مردم و خانواده‌ها نگران بودند شهر امروز تا آن روز خیلی تفاوت داشت، آن روز تلی از خاک بود، کسی کسی را نمی‌توانست درست بشناسد، ولی آفرین بر شما مردم، از این آزمون بزرگ الهی سربلند بیرون آمدید، خیلی زیبا درخشیدید با صبر و بردباریتان بسیار زیبا درخشیدید و از مسئولین ما هم از آن روزی که آمدیم مسئولین استقبال آمده بودند پیگیری و دنبال کردیم مسئولین شهرستان و استان و به هر حال وضعیت آن روز وضعیت به شدت قابل قبولی است گرچه براساس نظر رئیس محترم شورا همچنان کار هست و نیاز به تلاش هست، انشاءالله باز هم با همت شما و مسئولین کارهای باقیمانده هم سامان پیدا کند. گرچه شما از نعمت روحانی خوب و دوست داشتنی برادر بزرگوارمان جناب حجت الاسلام آقای پرواز برخوردارید من دعا می‌کنم برای موفقیت ایشان و این خواست شما راجع به نمازتان یک خواست درستی است، انشاءالله بتوانیم که تلاش کنیم و شما هم تلاش کنید، امام جمعه محترم مرکز شهرستان برادر بزرگوارمان جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای مصلح فرماندار محترم، بخشدار محترم انشاءالله همکاری کنند و اینجا پایگاه عبادی ـ سیاسی نماز جمعه تشکیل بشود و مردم بتوانند با حضورشان در نماز عبادی ـ سیاسی جمعه حضور بیشتری انشاءالله در عرصه‌های مختلف انقلاب داشته باشند، خوب اجازه بدهید من بخشی از عرائضم را اختصاص بدهم به مناسبت میلاد با سعادت آقا علی بن موسی الرضا(ع)، تفاوتی که بین شیعه و بین دیگر مذاهب وجود دارد یک تفاوت برجسته است و آن تفاوت برجسته این است که در بین سایر مذاهب تنها پیامبر اکرم و نبی مکرم خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص) را به عنوان مقصود می‌دانند اما شیعه امامان بعد از نبی گرامی اسلام همه آنها در طول دوران حدود 250 سال بعد از پیامبر اکرم همه اینها از نماد شیعه به عنوان معصوم یعنی همانطور که گفتار پیغمبر، همانطور که رفتار پیغمبر برای همه امت اسلامی الگوست و ما وظیفه داریم مسیر پیغمبر را در زندگی دنبال کنیم و ادامه بدهیم، قرآن هم تعبیر جالبی دارد: « وَ ما آتاكُمُ‏ الرَّسُولُ‏ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[1] یعنی به بایدها و نبایدهای پیغمبر توجه کنیم، آنجا که پیغمبر از جانب خدای متعال نکته‌ای را بیان کرده که امت اسلامی باید آن را انجام بدهند ما به عنوان پیروان پیامبر وظیفه داریم آن را انجام بدهیم و حتی پیامبر اکرم از ناحیه خدا نهی دارد و می‌گوید آن را انجام ندهید و از آن پرهیز کنید وظیفه ما به عنوان پیرو راه رسول الله این است که آنجا حرکت و رفتن را ممنوع اعلام کنیم، هم برای خودمان و هم برای کسانی که از ما شنوایی دارند. به بایدها عمل کنیم و از نبایدها پرهیز کنیم، این چیزی است که وظیفه ما در رابطه با رسول اکرم است، شیعه نکته‌ای که مطرح می‌کند این است که می‌گوید منحصر به پیغمبر نیست، چون درست است که وظیفه ما پیروی از پیغمبر است که پیروی از آن پیروی از خداست اما همین پیامبر اکرم و همین نبی مکرم در آن وصیت بسیار ارزشمند فرمود: « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي- وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»[2] من دو گوهر گرانبها را در میان امت اسلامی می‌گذارم که یک گوهر به نام قرآن و گوهر دیگر به نام عترت است، که اگر شما به این دو گوهر تمسک بجویید، به این دو گوهر چنگ بزنید، پایبند به قرآن و عترت باشید، هیچ گمراهی سراغ شما نخواهد آمد، منتهی شرطش این است که همراهی کنید، شعار ندهید، «حسبنا کتاب الله؛ کتاب و قرآن برای ما کافی است» و سراغ عترت نروید، در کنار قرآن، عترت، در کنار عترت، قرآن، اگر این چنین دسیسه‌ای در میان شیعه و امت اسلامی شکل بگیرد جامعه اسلامی یک جامعه مرتبی است، برادران و خواهران فلاسفه دو دیدگاه دارند، یک دیدگاه این است که جامعه‌ای سعادتمند و خوشبخت است که دارای قانون مترقی باشد، اگر جامعه‌ای برخوردار از قانون مترقی شد این جامعه سعادتمندی است، دیدگاه دیگر فلاسفه این است که می‌گویند جامعه سعادتمند جامعه‌ای است که مجریان صالح داشته باشد، یعنی کسانی که کار اجرایی جامعه به آنها سپرده شده اگر انسان‌های ساده‌ای باشند آن جامعه به سمت سعادت و خوشبختی پیش می‌رود، اما اسلام عزیز ما نبی گرامی اسلام ما می‌فرماید هم سخن دسته اول از فلاسفه درست است و هم سخن دسته دوم از فلاسفه درست است، ولی نه هر کدام به تنهایی و باز اگر هر دو هم جمع بشود باز مکفی نیست. خیلی جالب است شعار و تعبیر اسلام، اسلام می‌گوید قانون مترقی سعادت آفرین است، 1. مجریان صالح برای جامعه سعادت آفرین هستند. 2. اینها به تنهایی کافی نیستند، هر دو هم کنار هم قرار بگیرند باز کافی نیستند، اسلام یک قید سومی را به این دو اضافه می‌کند و آن قید این است که مردم هم باید بخوانند. خیلی نکته جالبی است، ممکن است قرآن در جامعه اسلامی باشد، ممکن است حتی عترت هم در جامعه اسلامی باشد در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) هم قرآن بود و هم عترت، ولی عده‌ای نخواستند و همراهی نکردند، عده‌ای امام را به رسمیت نشناختند، چون نشناختند وجود قرآن و عترت به تنهایی کارساز نبود کما اینکه هر کدام به تنهایی کارساز نبودند، خیلی جالب است این تعبیر حدیث ثقلین، « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي- وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض » من دو گوهر گرانبها در میان شما می‌گذارم، 1. کتاب الله یعنی قانون؛ 2. عترتی؛ یعنی مجریان صالح؛ اما تا اینجا پیغمبر سخن را پایان یافته اعلام نمی‌کند، پیغمبر می‌فرماید: « مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا » بسنده نکنید به وجود قرآن به تنهایی، بسنده نکنید به وجود عترت در کنار قرآن، ما انی تمسکتم، یعنی شما باید به قرآن و عترت چنگ بزنید، آغوش باز کنید برای قرآن و عترت، اگر آغوش باز کردید برای قرآن و عترت آن موقع قرآن و عترت در زندگی شما هم به عنوان قانون مترقی و هم به عنوان مجریان ساده می‌توانند نقش آفرین و تاثیرگذار باشند، لذا تعبیر جالبی وجود مقدس امام صادق(ع) دارد، می‌فرماید: ولایت ما اهل بیت به همین شکلی قابل دسترسی نیست، کسی که ادعا کند من پیرو ولایت اهل بیت هستم، نمی‌شود از او شنید، چه وقت می‌شود از او شنید؟ در یک جا می‎شود از او شنید و آن جایی است که اگر کسی قومی را به آنها اعلام پیروی کرد باید جای پای او پا بگذارد، عمل آنها را در زندگی پیاده کرد، اگر عمل آنها را در زندگی پیاده کرد می‌تواند ادعا کند من برخوردار و بهره‌مند از ولایت اهل بیت عصمت و طهارت هستم، اینکه مردم ما، مرد و زن ما، پیر و جوان ما در عرصه‌های مختلف اعلام کردند پیروی‌شان را نسبت به اهل بیت، در تمام سختی‌هایشان، گاهی در اوج فقر و نداری موقعی که احساس کردند مراسم عزاداری بناست برپا شود امکانات محدود خودشان را تقسیم کردند با عزاداری ابی‌عبدالله الحسین(ع)، مردم شیفته‌اند، مردم دلباخته‌اند، مردم عشق می‌ورزند به اینکه این کشور ما در طول دوران انقلاب بعد از 38 سال سرپا ایستاده، خیلی ما تهدید شدیم، آمده‌اند، تهدید کردند، گاهی اقدام عملی کردند ولی در نهایت آنچه مانع شده آن ولایتمداری مردم ماست و دل مردم ما امروز در این فضای نورانی کشور به این خوش است که فرزندی از فرزندان اهل بیت سکان‌دار کشتی انقلاب است و آن هم شخصیت والا، ارزشمند و بزرگ حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای است. اینکه در طول سال این همه جمعیت به سمت مرقد مطهر آقا علی بن موسی الرضا حرکت می‌کند و حاجت‌هایشان را آنجا می‌گیرند و مشکلاتشان را آنجا مطرح می‌کنند، حاجت روا برمی‌گردند، اینها عشقی است که به اهل بیت دارند، در یک برهه‌ای از تاریخ تشیع خیلی عجیب است این بود هر کس به زیارت سید و سالار شهیدان می‌رفت تردید نداشت که باید دست‌های او را قطع کرد ولی به جان می‌خریدند می‌گفتند دست در راه حسین، حاضر می‌شدند دست‌هایشان قطع بشود، به عشق زیارت دست‌ها قطع بشود ولی به زیارت حسین بن علی می‌رفتند، مردم این شکلی هستند، در اوج شعور، در اوج ولایتمداری. من یک نکته‌ای عرض کنم توجهی که وجود مقدس آقا علی بن موسی الرضا به کسانی که دلداده او هستند می‌روند کنار مرقد ایشان و عرض ادب می‌کنند و خواسته‌شان را مطرح می‌کنند. عالمی است از علمای عراق، می‌گوید آمدم ایران، رفتم مشهد، خانواده‌ام در عراق بودند خودم در خراسان دچار مشکل شدم نه خودم آهی در بساط داشتم نه خانواده‌ام که در عراق بودند، روزی پیش شخصی عرض حال کردم گفتم خیلی مشکل دارم چه کار کنم؟ گفت آصف الدوله والی خراسان است، آدم بسیار خوبی است، اگر شما هم که دستی در شعر گفتن دارید چند مصرع شعر درباره آصف الدوله بگویید و این اشعار را پیش آصف الدوله بخوانید پول خوبی به تو خواهد داد، می‌گفت به امید پول گرفتن آمدیم شعر سرودیم، ولی بعد این شعرها را نگاه کردم دیدم این شعرها کجا و آصف الدوله کجا؟ این شعرها سطحش خیلی بالاتر از آصف الدوله است، این شعرها را باید بروم کنار مرقد آقا علی بن موسی الرضا بخوانم، آقا ایشان است، می‌گوید من رفتم کنار ضریح مطهر ایستادم گفتم آقا این شعرها را برای کس دیگری گفتم ولی سطح شعرها تناسبی با او ندارد، این شعرها تناسب با شما دارد اما بی‌حساب و کتاب هم نمی‌خوانم، شرط دارم، پولی در بساط ندارم، وضع زندگی خانواده‌ام بد است، شما به دعبل خزاعی موقعی که آن اشعار را جلوی شما خواند آن جبه گران قیمت را به او دادید، اینگ من جبه را بخشیدم ولی پول میخواهم، می‌گوید من شروع کردم شعر خواندن، شعرها را زیبا خواندم یک مرتبه گفتم آقا پول‎ها چه شد؟ می‌گوید یک کسی به من گفت دستت را دراز کن، می‌گوید دست دراز کردم، می‌گوید یک کسی ده تومان گذاشت در دست من، گفتم آقا این چیه؟ می‌گوید دوباره یک کسی گویا به من گفت دستت را دراز کن، یک ده تومان دیگر گذاشت در دست من، بار سوم، بار چهارم، بار پنجم، بار ششم، گفت شد 60 تومان می‌گوید دیگر حیا کردم چیزی بگویم، می‌گوید این پول‌ها را در جیبم گذاشتم آمدم جلوی کفشداری دیدم آن عالم سابق وارسته‌ای که در صحن مطهر قبر اوست و خیلی افراد می‌روند زیارتشان، مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آن عالم بزرگی که از اول شب تا صبح پشت بام حرم حضرت در برف در حال رکوع یا در حال سجده بود، می‌گوید تا آمد کنار من گفت شیخ ابراهیم، خوب با آقا بهم ریخته‌ای، تو شعر می‌خوانی آقا صده می‌دهد، گفتم این عالم از کجا خبر دارد، گفت آن پول‌ها که آقا به تو داده بده، گفت من دست کردم شصت تومان را به ایشان دادم، ایشان هم یک پاکت به من بدهد، گفت صبر هم نکردم سریع شمردم دیدم 120 تومان است، دو برابر به من داد، چون من حیا کرده بودم که بیشتر تقاضا کنم، حالا چرا من این را بیان کردم؟ برای اینکه اهل بیت به همه جوانب اشراف دارند، چه بروی کنار مرقد مطهرشان چه یادشان، گاهی با یک جمله، گاهی با یک صدا زدن، گاهی با یک توجه این همه ارتباط بین شیعه و بین امامان وجود دارد. من به شما مردم خوب و عزیز و بزرگوار شُنبه عرض می‌کنم که دعا کنید که این محبت اهل بیت از ما گرفته نشود، این عنایت و توجه اهل بیت از ما گرفته نشود، بالاخره اینها نکاتی است که بسیار مهم و ارزشمند است، امیدواریم که خدای متعال به همه ما و شما عنایت کند و انشاءالله ما روزی بیاییم شهر شُنبه و این وضع و شرایط به برکت خدمات نظام مقدس جمهوری اسلامی بهتر و بهتر بشود و به همین مقدار هم اکتفا می‌کنم انشاءالله که موفق و موید و رستگار باشید. من در پایان لازم می‌دانم از همه بزرگواران، فرماندار محترم، معاونین محترمشان، بخشدار محترم، سپاهیان عزیز، نیروهای انتظامی و همه خوبان و بزرگوار، برادر عزیزمان جناب آقای احمدی که زحمت مسئولیت کار ...

 



[1]. «الحشر»:7

[2]. وسائل الشيعة، ج‏27، ص34.

Please publish modules in offcanvas position.