درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری موضوع کلی: احکام النجاسة تاریخ: 10خرداد 1393 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مسئله 289: «إذا سجد على الموضع النجس جهلًا أو نسياناً لا يجب عليه الإعادة، و إن كانت أحوط»[1]. هر گاه شخص به جهت اضطرار بر موضع نجس، سجده كرد نمازش صحيح است و بعد از تمكن از محل طاهر، اعاده واجب نيست.
در این مسئله سخن در این است که اگر کسی که از روی جهل به موضوع یا فراموشی بر موضع نجس سجده کرد آیا اعاده واجب است، یعنی اگر بعداً متوجه شد و تمکن از سجده بر محل طاهر کرد آیا باید نمازش را اعاده کند یا نه؟
مرحوم سید (ره) میفرماید: اعاده واجب نیست هر چند احتیاط مستحب این است که نمازش را اعاده کند. عرض کردیم مسئله به این صورت است که انسان یا بر محل نجس جهلاً یا نسیاناً سجده میکند و یا بر «ما لا یصح سجود علیه» سجده میکند، گاهی در یک سجده اتفاق میافتد یا در یک رکعت یا جمیع رکعات یا گاهی اوقات در هر سجده این جریان اتفاق میافتد، بالاخره جهلاً یا نسیانا یک سجده یا دو سجده بر موضع نجس نماز میخواند.
دلیل:
سجده واجبه رکن نیست لذا ترک آن نسیاناً یا جهلاً، موجب بطلان نیست، بله اگر عمداً سجده را ترک کند نماز باطل است ولی بحث ما در مورد جهل و نسیان است که مثلاً یک سجده را فراموش کرده و بجا نیاورده، لذا ما نظر مرحوم سید (ره) در مورد ترک سجده واحده جهلاً یا نسیاناً را میپذیریم و میگوییم نیاز به اعاده نماز نیست، مثل اینکه شخص، جهلاً یا نسیاناً یک سجده را بر موضع نجس انجام دهد، اینکه سجده واحد ضرری به نماز نمیزند به خاطر این است که نهایت چیزی که در اینجا متصور است این است که بگوییم این چین سجدهای «کالعدم» است، یعنی گویا اصلاً سجده انجام نشده، چه بسا اتفاق بیفتد که شخص از حالت قیام و رکوع به محل سجده رسیده و یک سجده را بجا آورده و سجده دوم را بجا نیاورده، حال حکم این مسئله چیست؟ نماز چنین فردی باطل نیست و رکنی از او فوت نشده، بنایراین نیاز به اعاده ندارد و نمازش صحیح است.
دلیل این مسئله یا حدیث لا تعاد است «لاتُعادُ الصَّلاةُ الّا مِن خَمسَةٍ الطَّهُورِ و الوَقتِ و القِبلَةِ وَ الرُّکوعِ و السُّجُودِ» و مقصود از سجود در این حدیث، سجود رکنی است یعنی دو سجده با هم رکن است و ترک یک سجده موجب ترک رکن نمیشود و این ترک سجده ممکن است به خاطر این باشد که شخص از روی فراموشی سجده را ترک کرده یا ممکن است به خاطر این باشد که بر موضع نجس سجده کرده است.
روایتی هم در مورد این مسئله وارد شده که اگر کسی یک سجده را ترک کند نمازش باطل نمیشود. پس مقصود از فرمایش مرحوم سید (ره) که فرمود: «إذا سجد على الموضع النجس»، سجده واحده میباشد.
عمده بحث در رابطه با صورت دوم است که منظور از فرمایش مرحوم سید (ره) که فرمود: «سجد على الموضع النجس»، دو سجده با هم باشد که در این صورت عرض میکنیم وجوب اعاده و عدم وجوب اعاده دائر مدار این است که منظور از سجدهای که در مستثنی اخذ شده «لاتُعادُ الصَّلاةُ الّا مِن خَمسَةٍ الطَّهُورِ و الوَقتِ و القِبلَةِ وَ الرُّکوعِ و السُّجُودِ»، سجدهی رکنی است یا طبعیت سجده؟
آیا اینکه در حدیث آمده «لاتُعادُ الصَّلاةُ الّا مِن خَمسَةٍ الطَّهُورِ و الوَقتِ و القِبلَةِ وَ الرُّکوعِ و السُّجُودِ» نماز اعاده نمیشود مگر در پنج جا که یکی از آن موارد، سجود است که اگر انجام نگرفت در نتیجه باید نماز اعاده شود، منظور سجده رکنی است یا طبیعت سجده؟
انسانی که دو سجده بر موضع نجس انجام داده، طبیعت سجده را انجام داده ولی این نوع سجده فاقد شرط است، چون موضع سجده پاک نیست، پس اگر حدیث لاتعاد را به سجده رکنی منحصر کردیم، در این صورت اگر سجده رکنی را انجام نداده نمازش مشکل دارد و باید اعاده شود ولی اگر مقصود از سجده را طبیعت سجده دانستیم در این صورت چون شخص طبیعت سجده را انجام داده در نتیجه حدیث لاتعاد اینجا را شامل نمیشود یعنی خللی در نماز ایجاد نشده چون حدیث لاتعاد میگوید اگر کسی سجده رکنی را انجام نداد یعنی هم به سجده رفت و هم شرائط سجده را رعایت نکرد باید نمازش را اعاده کند اما اگر طبیعت سجده مورد نظر نبود اینجا طبیعت سجده در خارج تحقق پیدا نکرده، پس اگر مقصود این بود که اگر طبیعت سجده را انجام نداد باید نمازش را اعاده کند، میگوییم این شخص طبیعت سجده را انجام داده ولی این طبیعت سجده که در خاج محقق شده فاقد شرط است در نتیجه مستثنایی که در حدیث لاتعاد آمده اینجا را شامل نمیشود در نتیجه این نماز نیاز به اعاده ندارد، یعنی اگر مقصود، سجده رکنی باشد نیاز به اعاده دارد ولی اگر طبیعت سجده مورد نظر باشد نیاز به اعاده ندارد به دلیل حدیث لاتعاد.
به عبارت دیگر ظاهر حدیث لاتعاد، وجوب اعاده است ولی این در صورتی است که شخص اصلاً سجده بجا نیاورده باشد ولی در اینجا سجده را بجا آورده ولی فاقد بعضی از شرائط است در نتیجه حدیث لاتعاد اینجا را شامل نمیشود. پس اگر مقصود، سجده واحده باشد اعاده نیاز ندارد و اگر مقصود سجدتین (دو سجده) باشد در صورتی اعاده لازم است که مقصود از سجده در حدیث لاتعاد، سجده رکنی باشد.
روشن است که مرحوم سید (ره) سجده رکنی را لحاظ نکرده و چون طبیعت سجده را مورد نظر قرار داده به عدم وجوب اعاده نماز حکم کرده و در نهایت احتیاط کرده و این احتیاط استحباب است.
فصل في ما يعفى عنه في الصلاة و هو أُمور:
الأوّل: دم الجروح و القروح ما لم تبرأ
الأوّل: دم الجروح و القروح ما لم تبرأ، في الثوب أو البدن، قليلًا كان أو كثيراً، أمكن الإزالة أو التبديل بلا مشقّة أم لا. نعم، يعتبر أن يكون ممّا فيه مشقة نوعية، فإن كان ممّا لا مشقة في تطهيره أو تبديله على نوع الناس فالأحوط إزالته (2) أو تبديل الثوب، و كذا يعتبر أن يكون الجُرح ممّا يعتدّ به و له ثبات و استقرار، فالجروح الجزئية يجب تطهير دمها، و لا يجب فيما يعفى عنه منعه عن التنجيس. نعم، يجب شدّه إذا كان في موضع يتعارف شدّه، و لا يختصّ العفو بما في محلّ الجرح، فلو تعدّى عن البدن إلى اللباس أو إلى أطراف المحلّ كان معفوّا....[2]
فصل ششم در بيان نجاساتى كه وجود آنها در نماز معفو است و آن چند چيز است:
اول: خون جروح و قروح
خون جروح و قروح مادامى كه خوب نشده چه در رخت باشد يا بدن، چه كم باشد يا زياد، ازاله يا تبديل جامه بدون مشقت ممكن باشد يا نه. بلى! معتبر است كه در ازاله و تبديل، مشقت نوعيه باشد و الّا احوط ازاله يا تبديل است. و معتبر است آن كه جراحت، معتدٌّ بها (قابل اعتناء) باشد و ثبات و استقرار داشته باشد. پس خون زخمهاى جزئى كه در بدن حادث مىشود معفو نيست. و واجب نيست در خون جروح و قروح، منع كردن آن از تنجيس. بلى! بستن روى آن با دستمال و نحو آن واجب است هر گاه در جایى باشد كه متعارف است بستن آن. و عفو، اختصاص به خون همان محل ندارد، پس اگر به اطراف آن از بدن و لباس تعدى كند نيز معفو است لكن به آن قدرى كه متعارف است در مثل آن زخم تعدى كند. و اين مطلب مختلف مىشود به بزرگى و كوچكى زخم. و از جهت محل نيز، چه آن كه گاهى زخم در محلى است كه لازمهى آن تعدى بسيار است يا آن كه در محلى است كه ممكن نيست بستن آن. پس مناط و ملاک متعارف آن زخم است.
خون جروح و قروح نجس است و منجسیت دارد و در نماز عفو شده است اما اندازه و حد این عفو چگونه است؟
آیا خونی که برای ما مشقت داشته باشد معفو است و یا خونی که جاری است و مرتب میریزد و یا اینکه آنجایی هم که مشقت دارد و هم جاری است معفو میباشد یا اینکه تا خوب نشده معفو است یا اینکه همیشه معفو است؟
شهید ثانی میفرماید: «و أن الرخصة باقية إلى أن يبرأ، سواء ألزم من الإزالة مشقّة أم لا».[3]
روایاتی در این رابطه وجود دارد که به آنها اشاره میکنیم:
روایت اول: عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِذَا كَانَ بِالرَّجُلِ جُرْحٌ سَائِلٌ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ مِنْ دَمِهِ- فَلَا يَغْسِلْهُ حَتَّى يَبْرَأَ وَ يَنْقَطِعَ الدَّمُ».[4]
اگر شخص جراحت داشته باشد که خون آن روان باشد و آن خون روان به لباس اصابت کند لازم نیست آن خون را بشوید تا اینکه خوب شود و خون قطع شود.
روایت دوم:مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام وَ هُوَ يُصَلِّي- فَقَالَ لِي قَائِدِي إِنَّ فِي ثَوْبِهِ دَماً- فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ قَائِدِي أَخْبَرَنِي أَنَّ بِثَوْبِكَ دَماً- فَقَالَ لِي إِنَّ بِي دَمَامِيلَ وَ لَسْتُ أَغْسِلُ ثَوْبِي حَتَّى تَبْرَأَ».[5]
راوی میگوید: به امام باقر (ع) عرض کردم راهنمایی به من خبر داده که لباس شما خونی است؟ حضرت (ع) فرمودند: در بدن من دملهای زیادی است و این طوری نیست که من بخواهم لباسم را بشویم تا اینکه خوب شود. یعنی من لباسم را نمیشویم تا این دملها خوب شود و وظیفه من این چنین است و حد عفو در این دو روایت خوب شده جروح و قدوح است و بعد از اینکه خوب شد دیگر جایی برای عفو نیست.
«الحمدلله رب العالمين»