الصلاة فی النجس 92/11/27

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: احکام النجاسةتاریخ: 27 بهمن 1392
موضوع جزئی: الصلاة فی النجسمصادف با: 16 ربیع الثانی 1434

سال:پنجم                                                                                                                          جلسه: 54

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته:

شخصی عالم به موضوع است و می‌داند که این لباس نجس استولی از باب جهل (جاهل قاصر) به حکم (نمی‌داند طهارت شرط نماز است) با بدن یا لباس نجس نماز خوانده، گفته شد در این صورت لازم نیست شخص نماز خود را اعاده کند و بر این مطلب به حدیث لا تعاد استناد شد.اما اشکالاتی بر این حدیث وارد شدو گفته شد نمی‏توان به این حدیث بر ما نحن فیه استناد کرد و گفت کسی که جاهل قاصر بودهو با بدن یا لباس نجس نماز خوانده نمازش صحیح است و نیاز به اعاده ندارد.

عرض کردیم هر چند ممکن است حدیث لاتعاد بر ادله بیانگر شرائط نماز حکومت داشته باشد ولی نسبت بین این حدیث با حسنه عبدالله بن سنان یا عموم و خصوص مطلق است یا عموم و خصوص من وجه؛ اگر نسبت بین این دو را عموم و خصوص مطلق بدانیم، حسنه مخصص حدیث لاتعاد است و در این صورت که حدیث لاتعاد به وسیله حسنه ابن سنان تخصیص بخورد دیگر جایی برای حدیث لاتعاد باقی نمی‏ماند.اگر همنسبت بین حدیث لاتعاد و حسنه ابن سنان را عموم و خصوص من وجه بدانیم در ماده اجتماع تعارض و تساقط می‏کنند و نوبت به ادله مانعه می‏رسد که دال بر این است که اگر کسی با لباس یا بدن نجس نماز خواند باید نمازش را اعاده کند.

پاسخ از اشکال دوم:

اولاً:حسنه عبدالله بن سنان با سایر ادله‌ای که بر شرائط و اجزاء نماز دلالت می‌کند تفاوت نمی‌کند لذا چگونه ممکن است حدیث لاتعاد نسبت به سایر ادله‌ای که بر شرائط و اجزاء دلالت می‌کند حاکم باشد ولیبر حسنه حاکم نباشد بلکه به وسیله حسنه ابن سنانتخصیص بخورد؟ اگر می‏گوییم حدیث لاتعا بر ادله دال بر شرائط و اجزاء حکومت دارد نسبت به حسنه هم حکومت دارد و بین حسنه و سایر ادله‌ای که دلالت بر شرائط و اجزاء می‌کند تفاوتی وجود ندارد.

ثانیاً: امر به اعاده که در روایات مطرح شده به جزئیت یا شرطیت یا مانعیّتارشاد دارد. وقتی دلیلی می‌گوید اعاده لازم است در حقیقت این دلیل می‌خواهد ما را ارشاد کند به اینکه یا جزء و یا شرطی اتیان نشده و مانعی از اتیان در کار بوده در نتیجه باید اعاده شود. نفی اعاده هم بیانگر این است که می‏خواهد ما را ارشاد کند به اینکهجزء یا شرط یا مانعی در کار نیست. بنابراین اوامری که در بیان اجزاء و شرائط وارد شده جنبه مولوی بودن ندارد بلکه جنبه ارشادی دارد و می‏خواهد ارشاد کند به اینکه اگر این شرائط را انجام ندهی نماز باطل است و نیاز به اعاده دارد.

پس اگر در حسنه امر به اعاده شده به این مطلب ارشاد دارد که طهارت بدن و لباس برای نماز جنبه شرطیت دارد، همچنین ارشاد دارد به اینکه نجاست بدن یا لباس مانع نماز است و از این جهت بین حسنه و سایر ادله‌ای که دلالت بر شرائط و اجزاء می‏کند تفاوتی نیست. پس همه این روایات جنبه ارشادی دارد.

لذا اگر کسی از روی علم و عمد یا جهل تقصیری مرتکب اینگونه موارد نشد نمازش باطل نیست و همه آنها را شامل می‏شود و فرقی نیست که بالمطابقه دلیلی بر اجزاء و شرائط وجود داشته باشد یا بالالتزام.

پس حدیث لاتعاد اعتبار طهارت از خبث را در رابطه با جاهل قاصرنفی می کند، یعنی طهارت از خبث برای کسیکه علم به موضوع و جهل به حکم دارد شرط نیست لذا نماز شخص جاهل که در لباس یا بدن نجس خوانده شده نیازی به اعاده ندارد و صحیح است.

اشکال سوم:

«طهور» که در حدیث لاتعاد- رَوَى زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) أَنَّهُ قَالَ:«لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ»[1]-آمده یا اعم است، یعنی هم شامل خبث می‏شود هم شامل حدث ویا مجمل است که فقط شامل یکی از حدث یا خبث می‏شود.

اگر طهور درحدیث فوق معنایی اعم از طهارت از خبث یا حدث باشد در نتیجه جاهل قاصر فاقد طهارت است پس نیاز به اعاده دارد.

اما اگر طهور در حدیث معنایی مجمل داشته باشد طبق قاعده اصولی که اگر مخصص متصل، مجمل بود اجمال آن به عام سرایت می‏کند و مانع از تمسک به عام می‌شوددر اینجا هم عام (لاتعاد الصلاة)به وسیله خاص متصل(الا من خمسة...)تخصیص خورده و فرض این است که مخصِّص، مجمل است، چون مشخص نیست که منظور از طهارت اعم از حدث و خبث است یا شامل یکی از آن دو می‏شود، در نتیجه وقتی مشخص نیست که منظور طهارت از خبث است یا حدث نمی‌توان به عموم عام تمسک کرد.

پاسخ از اشکال سوم:

در اصطلاح و عرف، طهارت برای معنایی اعم از حدث و خبث وضع شده ولی در لسان روایت مقصود از طهوردر این گونه موارد، طهارت از خبث است لذابا توجه به وجود قرینه معلوم است که مقصود از طهور در اینجا، طهارت از خبث است و قرینه هم ادله‏ای است که دلالت می‌کند اگر کسی جاهلاً در لباس نجس نماز خواند نمازش صحیح است و این روایت بیانگر این مطلب است که طهارت از خبث شرط مقوم نماز نیست، پس منظور از طهارت در حدیث لاتعاد طهارت از حدث است درنتیجه هرکس که طهارت از حدث نداشت باید نمازش را اعاده کند.



[1]. وسائل الشیعة، ج4،کتابالصلاة، باب1 من ابواب الصلاة، حدیث14.

Please publish modules in offcanvas position.