فصلٌ فی المطهّرات94/08/09

 

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                         تاریخ: 9 آبان 1394

موضوع جزئی: الثانی من المطهّرات، الأرض- آنچه در مطهرِّیت زمین معتبر است               مصادف با: 17 محرم 1437

سال: ششم                                                                                                                              جلسه: 2

 

 

 

 

 

 

 

بحث در رابطه با دومین مطهِّر یعنی «أرض» بود، مرحوم سید (ره) در ادامه مطالبی که در رابطه با مطهِّریت «أرض» مطرح کرد گفته است: «و لايعتبر أن تكون في القدم أو النعل رطوبة».[1]

سؤال این است که برای پاک شدن پا یا کفِ کفش متنجِّس به وسیله راه رفتن یا مسح بر روی زمین، آیا لازم است که کفِ کفش یا کف پا مرطوب یا باشد یا لازم نیست؟ مرحوم سید (ره) در این مورد قائل به عدم اعتبار رطوبت کف پا یا کفش شده است و دلیل ایشان نیز اطلاق روایات است. از اطلاقات وارد شده در این زمینه مسأله مرطوب بودن یا خشک بودن کف پا یا کف کفش استفاده نمی‎شود بلکه این اطلاقات فقط به راه رفتن و مشی اشاره دارند.

مرحوم سید (ه) در ادامه فرموده است: «و لازوال العين بالمسح أو بالمشي و إن كان أحوط».[2]

سؤالی که در رابطه با این فرع مطرح می‎شود این است که آیا از بین رفتن عین نجاست الزاماً باید از طریق مشی یا مسح بر زمین حاصل شود یا خیر؟ به تعبیر روشن‎تر اگر عین نجاست توسط تکه پارچه و یا تکه چوبی [قبل از مسح یا مشی بر زمین] از بین رفت، آیا مشکل ایجاد می‎کند؟

مرحوم سید(ره) درباره این موضوع ابتدا فتوا داده است که لازم نیست از بین رفتن عین نجاست حتماً از طریق مشی یا مسح بر زمین باشد لذا اگر عین نجاست [قبل از مشی یا مسح] به وسیله پارچه، چوب و امثال آن زایل شد در مسأله مشکلی ایجاد نمی‎شود ولی ایشان بعد از فتوا قائل به احتیاط شده است و گفته است که احتیاط در این است که زوال عین نجاست فقط از طریق راه رفتن یا مسح بر زمین حاصل شود [احتیاطی که بعد از فتوا باشد، جنبه استحبابی دارد].

از آنجایی که کتاب عروة الوثقی یک کتاب فتوایی است، مرحوم سید(ره) دلیل این حکم را بیان نکرده ولی با تمسک به کتب استدلالی فقه می‎توان علت آن را کشف نمود لذا بزرگان ما از اطلاقات روایات استفاده کرده‎ و دلیل این فتوا را بیان کرده‎اند؛ به عنوان نمونه در روایات، وارد شده است که مسح، مطهِّر است ولی این تعبیر را بیان نکرده‎اند که زوال العین نیز باید توسط مسح انجام گیرد یا خیر. البته بعضی از روایات در این مورد تحدید حد کرده‎اند و حد 15 ذراع را برای طهارت قائل شده‎اند.

 در روایتی این گونه آمده است: عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) رَجُلٌ وَطِئَ عَلَى عَذِرَةٍ فَسَاخَتْ رِجْلُهُ فِيهَا؛ أَ يَنْقُضُ ذَلِكَ وُضُوءَهُ وَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ غَسْلُهَا؟؛ فَقَالَ: «لَا يَغْسِلُهَا إِلَّا أَنْ يَقْذَرَهَا وَ لَكِنَّهُ يَمْسَحُهَا حَتَّى يَذْهَبَ أَثَرُهَا وَ يُصَلِّي».[3] زراره گفته است که به امام باقر (ع) عرض کردم که شخصی روی عذره [مقصود عذره انسان است نه عذره حیواناتی مانند گوسفند، شتر و گاو] پا می‎گذارد و پای او در آن فرو می‎رود، آیا این امر باعث باطل شدن وضو می‎شود؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود: صرف فرو رفتن پا در نجاست موجب شستن نمی‎شود [به عنوان نمونه عذره خشک بوده است و یا به هر دلیلی به پا الصاق پیدا نکرده است و موجب نجاست پا نشده است] اما اگر این فرو رفتن باعث نجاست شود و طوری مسح کند [پا را روی زمین بکشد] که عین نجاست زایل شود طهارت حاصل می‎شود و می‎تواند نماز بخواند.

البته برخی از اطلاق این روایت استفاده کرده و گفته‎اند که در روایت «یمسحها بالأرض» نیامده است لذا لازم نیست که زوال عین نجاست حتماً به وسیله زمین محقق شود اما برخی دیگر قائل به انصراف شده‎اند [که محل بحث ما نیست]. پس اگر پای شخصی نجس شد و شخص روی زمین راه رفت و یا مسح کرد با از بین رفتن عین نجاست، طهارت حاصل می‎شود و شخص می‎تواند نماز بخواند. بنابراین، از این روایت می‎توان این‎گونه استفاده کرد که چون مسح، قائم مقام و جانشین مشی است [یعنی اگر مشی ممکن نبود مسح بر زمین باید انجام گیرد] و در مشی، زوال العین توسط مشی بر زمین لازم نیست، در مسح نیز لازم نیست که زوال العین الزاماً توسط مسح بر زمین باشد.

در رابطه با مسأله مشی، بزرگان به روایتی از محمد حلبی تمسک کرده‎اند که البته مرحوم آیت‎الله فاضل (ره) در کتاب «تفصیل الشریعه فی شرح التحریر الوسیله» قائل به احتیاط شده است و به این روایت ترتیب اثر نداده‎ است. روایت عبارت است از؛ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ طَرِيقِي إِلَى الْمَسْجِدِ فِي زُقَاقٍ يُبَالُ فِيهِ فَرُبَّمَا مَرَرْتُ فِيهِ وَ لَيْسَ عَلَيَّ حِذَاءٌ فَيَلْصَقُ بِرِجْلِي مِنْ نَدَاوَتِهِ؛ فَقَالَ: «أَ لَيْسَ تَمْشِي بَعْدَ ذَلِكَ فِي أَرْضٍ يَابِسَةٍ»؛ قُلْتُ: بَلَى؛ قَالَ: «فَلَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً»[4]؛ محمد حلبی گفته است که به امام صادق(ع) عرض کردم راه مسجد در کوچه‎ای واقع شده است که افراد در آن بول می‎کنند و گاهی اتفاق می‎افتد که هنگام عبور، پای من که برهنه است به رطوبت آن بول اصابت می‎کند و رطوبت به پای من می‎چسبد. حضرت (ع) در پاسخ فرمود: آیا بعد از اینکه از این محل مرطوب به بول عبور کردی، از زمین خشک نیز عبور می‎کنی؟ حلبی پاسخ داد: بله. حضرت (ع) فرمود: اشکالی ندارد زیرا بعضی از زمین، بعضی دیگر از آن را پاک می‎کند.

 اکثر بزرگان گفته‎اند که «ألیس تمشی» که در روایت حلبی آمده است، اطلاق دارد لذا زوال عین نجاست منحصر در این نیست که حتماً باید با مشی یا مسح بر زمین حاصل شود.

البته به نظر می‎رسد که با توجه به صدر و ذیل روایت نمی‎شود اطلاق را استفاده کرد زیرا در روایت آمده است که «فَيَلْصَقُ بِرِجْلِي مِنْ نَدَاوَتِهِ» و حضرت (ع) نیز در پاسخ فرموده است «أ لَيْسَ تَمْشِي» که بیان راهکار برای برطرف کردن نداوت و رطوبتی است که از ناحیه نجاست به پا چسبیده است. لذا چون نمی‎توانیم زوال عین نجاست را در رابطه با مسأله مشی درست کنیم، مسأله مسح نیز درست نمی‎شود زیرا مسح جانشین مشی است. البته همان ‎طور که بیان شد مرحوم سید (ره) در این مورد قائل به احتیاط استحبابی شده‎ است که شاید به خاطر تمام نبودن روایت مورد استناد بوده است. لذا با این استدلال حالت اطمینان برای انسان حاصل نمی‎شود و حداقل جای احتیاط واجب باقی می‎ماند. لذا به نظر می‎رسد که برای حصول زوال عین نجاست، مشی و مسح معتبر است و زوال فقط از طریق مشی یا مسح بر زمین حاصل می‎شود نه غیر آن و بر اساس روایت حلبی نیز نمی‎توان به طور محکم، حکم به عدم لزوم زال عین نجاست به وسیله مشی و مسح بر زمین داد بنابراین، احتیاط در این است که زوال فقط از طریق مشی یا مسح بر زمین حاصل شود.

زمینی که می‎خواهد مطهِّر باشد باید پاک باشد

مرحوم سید (ره) در ادامه فرموده است: «و يشترط طهارة الأرض و جفافها نعم الرطوبة الغير المسرية غير مضرة».[5]

سؤالی که مطرح می‎شود این است که زمینی که می‎خواهند روی آن راه بروند تا پا یا کفش پاک شود، آیا باید پاک باشد یا خیر؟ مرحوم سید(ره) در این مورد طهارت زمین را شرط دانسته است.

دلیل: دلیل این مطلب بسیار روشن است و یک امر ارتکازیِ عرفی است و آن اینکه فاقد شیء نمی‎تواند معطی شیء باشد لذا زمین برای اینکه بتواند مطهِّر باشد نخست خودش باید پاک باشد وگرنه اگر خودِ زمین نجس باشد نمی‎تواند چیز دیگر را پا کند. همچنین در این مورد می‎توان به روایت معروف نبوی [«جُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»[6]] استدلال کرد. لذا زمینی که می‎خواهد جنبه مطهریت داشته باشد، حتماً باید پاک باشد.

البته بعضی از فقها مثل شهید ثانی (ره) طهارت زمین را شرط ندانسته و گفته‎اند که لازم نیست زمین طاهر باشد، این بزرگان ادعا کرده‎اند که در اینجا از اطلاق نص و فتوا استفاده می‎شود که در مطهِّریت زمین، طهارت زمین شرط نیست. همچنین در روایات دال بر مطهِّر بودن زمین اشاره‎ای به طهارت زمین نشده است و این خود حاکی از این است که زمین، مطهِّر است اعم از اینکه پاک باشد یا نجس باشد. برخی دیگر در این رابطه گفته‎اند که احکام شرعی تعبدی است و نمی‎توان تمسک به ارتکاز و امثال آن کرد و اگر نظر شارع این باشد که زمین نجس از مطهِّرات است، این امر جایز است و زمین نجس نیز می‎توان موجب حصول طهارت شود.

«والحمد لله رب العالمین»

 

 

            



[1]. سید محمد طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص126.

[2]. همان.

[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 3، ابواب النجاسات، باب 32، ص 458، ح 7.

[4]. همان، ص459، ح9.

[5]. العروة الوثقی (للسید الیزدی)، ج1، ص126.

[6]. وسائل الشیعه، ج3، ابواب التیمم، باب7، ص350، ح2.

Please publish modules in offcanvas position.