فصلٌ فی المطهّرات 94/08/25

 

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                            تاریخ: 25 آبان 1394

موضوع جزئی: الثالث من المطهّرات، الشمس- کیفیت تطهیر متنجّس، به وسیله خورشید           مصادف با: 4 صفر 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                                   جلسه: 11

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم مشهور معتقدند که خورشید جنبه مطهِّریت دارد، برای اثبات این قول به روایاتی استناد شده است که به دو روایت صحیحه زراره و موثقه عمار اشاره شد. نسبت به موثقه عمار اشکالاتی وارد شده بود که سه اشکال بیان شد، در این جلسه یک اشکال دیگر در رابطه با این روایت (موثقه عما) را ذکر می‎کنیم و در ادامه به پاسخ اشکالات وارد شده بر این روایت می‎پردازیم.

عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمَوْضِعِ الْقَذِرِ يَكُونُ فِي الْبَيْتِ أَوْ غَيْرِهِ فَلَا تُصِيبُهُ الشَّمْسُ وَ لَكِنَّهُ قَدْ يَبِسَ الْمَوْضِعُ الْقَذِرُ؛ قَالَ (ع): «لَا يُصَلَّى عَلَيْهِ وَ أَعْلِمْمَوْضِعَهُ حَتَّى تَغْسِلَهُ»؛ وَ عَنِ الشَّمْسِ هَلْ تُطَهِّرُ الْأَرْضَ؛ قَالَ (ع): «إِذَا كَانَ الْمَوْضِعُ قَذِراً مِنَ الْبَوْلِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ فَأَصَابَتْهُ الشَّمْسُ ثُمَّ يَبِسَ الْمَوْضِعُ فَالصَّلَاةُ عَلَى الْمَوْضِعِ جَائِزَةٌ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ الشَّمْسُ وَ لَمْ يَيْبَسِ الْمَوْضِعُ الْقَذِرُ وَ كَانَ رَطْباً فَلَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهِ حَتَّى يَيْبَسَ وَ إِنْ كَانَتْ رِجْلُكَ رَطْبَةً أَوْ جَبْهَتُكَ رَطْبَةً أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ مِنْكَ مَا يُصِيبُ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ الْقَذِرَ فَلَا تُصَلِّ عَلَى ذَلِكَ الْمَوْضِعِ حَتَّى يَيْبَسَ وَ إِنْ كَانَ غَيْرُ الشَّمْسِ أَصَابَهُ حَتَّى يَبِسَ فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ ذَلِک»[1].

عمار ساباطی گفت که از امام صادق (ع) درباره محلی از خانه یا غیر خانه که به نجاست آلوده است و امکان تابش خورشید بر آن وجود ندارد ولی خشک شده است [مثلاً به وسیله وزش باد و امثال آن] سؤال شد که حکمش چیست؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود: «در آنجا نماز خوانده نمی‎شود، آن مکان را علامت‎گذاری کن تا بعداً بشویی». راوی در ادامه از حضرت (ع) سؤال کرد که آیا خورشید، زمین را پاک می‎کند؟ حضرت (ع) فرمود: «نماز خواندن در مکانی که به بول یا غیر بول نجس شده باشد و خورشید بر آن بتابد سپس خشک شود [یعنی به وسیله تابش خورشید خشک شود] جایز است اما اگر آن مکانِ نجس با تابش خورشید خشک نشد و رطوبت داشته باشد نماز خواندن در آن جایز نیست تا اینکه خشک شود [یعنی اگر مکان نجس رطوبت داشت نمی‎شود در آنجا نماز خواند بلکه باید صبر کرد تا خشک شود سپس نماز خوانده شود]. همچنین اگر پایت مرطوب بود [خصوصاً سر انگشتان که با زمین تماس دارد] یا پیشانی‎ات مرطوب بود یا جای دیگری از بدن که با مکان نجس تماس دارد مرطوب بود با آن نمی‎شود نماز خواند تا اینکه خشک شود] یعنی اگر پا یا پیشانی و امثال آن که در هنگام نماز خواندن با مکان نجس تماس می‎گیرد، مرطوب باشد نماز خواندن با آن صحیح نیست بلکه باید صبر کرد که خشک شود سپس نماز خوانده شود] اما اگر این رطوبتِ نجس به وسیله غیر خورشید خشک شود [؛ مثلاً با وزش باد خشک شود] نماز خواندن بر آن جایز نیست.

اشکالات وارد شده بر موثقه عمار

اشکال اول: تجفیف شمس برای جواز صلاة، سببیّت دارد یعنی جواز صلاة متوقف بر این است که محل نجس به وسیله تابش خورشید خشک شده باشد؛ به تعبیر دیگر در پاسخ امام (ع) به سؤال سائل چیزی که حاکی از پاک بودن، کند، نیامده است بلکه امام (ع) فرموده است که اگر خورشید محل نجس را خشک کرد، نماز خواندن در آن مکان جایز است لذا تصریحی در روایت وجود ندارد که بر طهارتِ محل نجس به وسیله تابش خورشید دلالت کند بلکه فقط جواز نماز خواندن را ثابت می‎کند.

اشکال دوم: امام (ع) در این روایت مسأله تطهیر و طهارت را مطرح نکرده است بلکه فقط فرموده است که نماز خواندن در محل نجسی که به وسیله تابش خورشید پاک شده باشد جایز است و جواز نماز خواندن با عفو نیز سازگاری دارد و نیازی نیست که مکان نجس حتماً پاک باشد تا بتوان در آنجا نماز خواند. بنابراین، مطهِّریت خورشید به وسیله این روایت ثابت نمی‎شود.

اشکال سوم: امام (ع) در ادامه فرموده است: «وَ إِنْ كَانَتْ رِجْلُكَ رَطْبَةً أَوْ جَبْهَتُكَ رَطْبَةً أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ مِنْكَ مَا يُصِيبُ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ الْقَذِرَ فَلَا تُصَلِّ عَلَى ذَلِكَ الْمَوْضِعِ حَتَّى يَيْبَسَ»، که از این عبارت معنای عفو برداشت می‎شود. گویا نجاست مکان نجس با تابش خورشید برطرف نشده است و همچنان باقی است لذا اگر پا یا پیشانی مرطوب باشد هنگام نماز خواندن با مکان نجس تماس می‎گیرد و باعث سرایت نجاست به پا یا پیشانی می‎شود در نتیجه مکان نجس فقط معفو است و با تابش خورشید پاک نمی‎شود و الا رطوبت پا و پیشانی نباید مانع از نماز خواندن در آن مکان باشد.

اشکال چهارم: در نسخه دیگری از این روایت که شیخ بهایی (ره) در کتاب حبل المتین آن را نقل کرده است به جای عبارت «إِنْ كَانَ غَيْرُ الشَّمْسِ أَصَابَهُ حَتَّى يَبِسَ فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ ذَلِک» آمده است «إِنْ كَانَت عین الشَّمْسِ أَصَابَهُ حَتَّى يَبِسَ فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ ذَلِک» که با توجه به نقل شیخ بهایی (ره) «إن» در عبارت «ان کانت» از شرطیه بودن خارج می‎شود و به «إن» وُصلیه تبدیل می‎شود. به تعبیر روشن‎تر بر اساس نسخه‎ای که «عین الشمس» در آن آمده است، در صورتی که خورشید به موضع نجس تابیده باشد و آن را خشک کرده باشد، باز هم نماز خواندن در آن محل جایز نیست.

پاسخ اشکالات چهارگانه مذکور

پاسخ اشکال اول و دوم: راوی از امام (ع) سؤال کرده است که آیا خورشید، زمین را پاک می‎کند [عَنِ الشَّمْسِ هَلْ تُطَهِّرُ الْأَرْضَ؟]، حضرت (ع) در پاسخ فرموده است: «إِذَا كَانَ الْمَوْضِعُ قَذِراً مِنَ الْبَوْلِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ فَأَصَابَتْهُ الشَّمْسُ ثُمَّ يَبِسَ الْمَوْضِعُ فَالصَّلَاةُ عَلَى الْمَوْضِعِ جَائِزَةٌ»؛ نماز خواندن در مکانی که به بول یا غیر بول نجس شده باشد و خورشید بر آن بتابد سپس خشک شود [یعنی به وسیله تابش خورشید خشک شود] جایز است. از فرمایش امام (ع) در پاسخ به سؤال سائل فهمیده می‎شود که منظور امام (ع) این بوده است که آن موضع نجس که به وسیله تابش خورشید خشک شده است پاک است و الا اگر منظور این نبود باید امام (ع) در پاسخ سائل که سؤال کرده آیا خورشید زمین را پاک می‎کند، می‎فرمود: نه.

به تعبیر روشن‎تر امام (ع) در پاسخی که داده‎اند با بیان جواز نماز خواندن در مکان نجسی که به وسیله خورشید خشک شده است به حصول طهارت به وسیله تابش خورشید اشاره کرده است زیرا یکی از ارکان نماز، سجده است که محل آن حتما باید پاک باشد و وقتی امام (ع) فرموده است که نماز جایز است این جواز حاکی از این است که آن مکان پاک است.

همچنین وقتی راوی از حضرت (ع) درباره مکان نجسی که آفتاب به آن نمی‎تابد، سؤال می‎کند، امام (ع) پاسخ داده است که آن محل را علامت‎گذاری کن و آن را بشوی. بنابراین، با توجه به تناسب سؤال و جواب می‎توان به این نتیجه رسید که خورشید مطهِّر است و به همین جهت امام (ع) جایز بودن نماز در آن موضع [موضعی که با تابش خورشید خشک شده است] را بیان کرده است. 

سؤال: چرا امام (ع) در پاسخ به سؤال سائل که سؤال کرده آیا خورشید زمین را پاک می‎کند؟ مسأله جواز نماز خواندن را مطرح کرده است در حالی که می‎توانست بفرماید: «الشمس تطهر الأرض»؛ یعنی خورشید زمین را پاک می‎کند.

پاسخ: امام (ع) در مقام بیان حکم شرعی و کیفیت آن بوده است. همچنین از پاسخ امام (ع) به سائل می‎توان نتیجه گرفت که اولاً: نجاست حتماً نباید بول باشد، بلکه خورشید، غیر بول را نیز تطهیر می‎کند و ثانیاً: صرف تابش خورشید باعث تطهیر نمی‎شود بلکه آن موضع نخست باید به وسیله تابش خورشید خشک شود.

پاسخ اشکال سوم: در ادبیات آمده است که ضمیر به صدر جمله برنمی‎گردد بلکه به اقرب (کلمه‎ای که به آن نزدیک‎تر است) برمی‎گردد لذا در عبارت: «وَ إِنْ كَانَتْ رِجْلُكَ رَطْبَةً أَوْ جَبْهَتُكَ رَطْبَةً أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ مِنْكَ مَا يُصِيبُ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ الْقَذِرَ فَلَا تُصَلِّ عَلَى ذَلِكَ الْمَوْضِعِ حَتَّى يَيْبَسَ»، «رجل و جبهه» در صدر این عبارت آمده‎اند و کلمه «موضع» در کنار «ییبس» آمده است؛ لذا ضمیر «ییبس» به «موضع» برمی‎گردد. تفاوت این دو امر در این است که اگر ضمیر «ییبس» را به «رِجل و جبهه» برگردانیم، معنای عبارت این می‎شود که حتی بعد از تابش خورشید و خشک شدن موضع، آن محل همچنان نجس است و لذا اگر پا یا پیشانی مرطوب باشد، نباید با آن محل (محلی که به واسطه خورشید خشک شده است) تماس پیدا کند زیرا موجب نجس شدن پا و پیشانی می‎شود. بنابراین، اگر ضمیر «ییبس» به رِجل و جبهه برگردد مطهِّریت خورشید اثبات نمی‎شود و لذا مکان مورد نظر همچنان نجس باقی می‎ماند و فقط می‎توان قائل به عفو نسبت به نجاست آن شد اما اگر ضمیر «ییبس» به «موضع» برگردد معنای عبارت این است که با تابش خورشید و خشک شدن موضع نجس، آن مکان پاک می‎شود و لذا اصابت رطوبت پا یا پیشانی به آن مکان، مشکلی ایجاد نمی‎کند. بنابراین، مطهِّریت خورشید ثابت می‎شود.

همچنین با توجه به اینکه «جبهه» مؤنث لفظی است و «رجل» مؤنث مجازی و معنوی است، اگر بخواهیم ضمیر «ییبس» را به این دو نسبت دهیم، ضمیر باید به صورت مؤنث بیان شود در حالی که در اینجا به صورت مذکر آمده است.

پاسخ اشکال چهارم: اولاً: اگر «إن» در عبارت: «إِنْ كَانَ غَيْرُ الشَّمْسِ أَصَابَهُ...» را وُصلیه بدانیم، «إن» وُصلیه در مواردی به کار می‎رود که امری، مفروض الوجود باشد و این با فعل مضارع «ییبس» که در این عبارت آمده سازگاری ندارد چون افعال مضارع مفروض الوجود نیستند بلکه افعالی هستند که ممکن است انجام بگیرد یا نگیرد و تحقق و عدم تحقق آن مساوی است و فعلی مفروض الوجود است که ماضی باشد لذا اگر در این عبارت «إن» وصلیه مطرح باشد باید به دنبال آن فعل ماضی «یبس» می‎آمد در حالی که در این روایت فعل مضارع «ییبس» آمده است که با «إن» وصلیه سازگاری ندارد.

ثانیاً: اگر نقل شیخ بهایی (ره) [که «عین الشمس» را نقل کرده است] صحیح باشد باید بعد از آن «اصابته» که مؤنث است می‎آمد زیرا «عین» مؤنث است، در حالی که در این عبارت «اصابه» آمده است بنابراین، باید به تناسب «عین» کلمه «اصابته» در جمله می‎آمد در حالی که این‎گونه  نیست و کلمه «اصابه» که مذکر است آمده است لذا از اینکه «اصابه» ذکر شده است فهمیده می‎شود که «عین الشمس» صحیح نیست.

ثالثاً: معنای مُحَصّلی برای «عین الشمس» وجود ندارد زیرا «عین» در لغت به معنای شخص و نفس است در حالی که در اینجا آن چیزی که باعث خشک شدن موضعِ نجس می‎شود، نور و شعاع خورشید است و نه عینِ خورشید. به عنوان مثال هیچ‎گاه نمی‎گویند «زیدٌ جالسٌ فی عین الشمس» بلکه می‎گویند «زیدٌ جالسٌ فی الشمس»؛ که معنای عبارت اول این است که زید در خورشید نشسته است که مفهومی ندارد ولی معنای عبارت دوم این است که زید در زیر نور یا شعاع خورشید نشسته است. البته گاهی لفظ «عین» به عنوان تأکید به کار برده می‎شود که شامل مسأله مورد بحث نمی‎شود؛ به عنوان مثال می‏گویند «رأیت زیداً بعینِ» یعنی من خودِ زید را دیدم و نه کس دیگری را.

شیخ طوسی[2] نیز به موثقه عمار ساباطی استدلال کرده است که این استدلال نیز سخن ما را تأیید می‎کند لذا اگر «عین الشمس» در روایت آمده بود، «إن» در عبارت: «إِنْ كَانَ غَيْرُ الشَّمْسِ أَصَابَهُ...» إن وُصلیه می‎شد و شخصیت بزرگی مثل شیخ طوسی (ره) به آن استدلال نمی‎کرد لذا از اینکه شیخ طوسی (ره) نیز به این روایت استناد کرده است فهمیده می‎شود که نسخه‎ای که «عین الشمس» را نقل کرده است صحیح نیست.

روایت سوم: «عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع): «يَا أَبَا بَكْرٍ كُلُّ مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ فَهُوَ طَاهِرٌ»[3]؛ ابوبکر حضرمی گفت که امام باقر (ع) به من فرمود: هر چیزی که با تابش خورشید خشک شود، پاک و طاهر است.

بحث جلسه آینده: توضیح و بررسی روایت سوم ان شاء الله در جلسه آینده عرض خواهد شد.

«والحمد لله رب العالمین»

 

 

 

 



[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 29، ص452، ح4.

[2]. شیخ طوسی، الاستبصار، ج1، کتاب الطهارة، ابواب تطهیر الثیاب و البدن من النجاسات، باب114، ص193.

[3]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج2، ص 377.

Please publish modules in offcanvas position.