فصلٌ فی المطهّرات 94/10/26

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                     تاریخ: 26 دی 1394

موضوع جزئی: الخامس من المطهرات، الإنقلاب                                                   مصادف با: 5 ربیع الثانی 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                         جلسه: 30

                        

    «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

الخامس من المطهرات: الإنقلاب

«الخامس الانقلاب كالخمر ينقلب خلا فإنه يطهر سواء كان بنفسه أو بعلاج كإلقاء شي‌ء من الخل أو الملح فيه سواء استهلك أو بقي على حاله و يشترط في طهارة الخمر بالانقلاب عدم وصول نجاسة خارجية إليه فلو وقع فيه حال كونه خمرا ‌شي‌ء من البول أو غيره أو لاقى نجسا لم يطهر بالانقلاب»[1].

در ادامه مباحث مربوط به مطهِّرات، مرحوم سید (ره) به پنجمین مطهِّر یعنی «انقلاب» اشاره کرده است. در رابطه با «انقلاب» این مسأله مطرح می‎شود که آیا «انقلاب» از مصادیق استحاله است یا اینکه به طور مستقل در فقه مطرح می‎شود لذا لازم است قبل از بررسی کلام مرحوم سید (ره)، به تعاریفی در رابطه با «انقلاب» اشاره شود.

کلام صاحب حدائق (ره) در معنای انقلاب

مرحوم صاحب حدائق (ره) در کتاب گران‎سنگ حدائق در تعریف انقلاب نوشته است: «المسألة الرابعةمن المطهرات عند الأصحاب الاستحالة إلا انهم قد اتفقوا على مواضع منها و اختلفوا في مواضع: فاما ما وقع عليه الاتفاق فالنطفة و العلقة إذا استحالتا حيوانا طاهرا و الخمر إذا انقلب خلا و الدم إذا صار قيحا ... و اما ما وقع فيه الخلاف من الافراد فمنه- ما تقدم في مسألة التطهير بالنار، و منه الكلب إذا وقع في المملحة فصار ملحا»[2]؛ صاحب حدائق (ره) فرموده است که چهارمین قِسم از مطهِّرات، «استحاله» است که برخی از بزرگان نسبت به بعضی از موارد آن اتفاق نظر دارند و درباره برخی دیگر اختلاف نظر دارند. مواردی که نسبت به آنها اتفاق نظر هست، عبارتند از: 1- تبدیل نطفه یا علقه به حیوانِ طاهر؛ 2- تبدیل خمر به سرکه؛ 3- تبدیل خون به چرک.

اما نسبت به مواردی که در رابطه با آنها اختلاف نظر وجود دارد، می‎توان به تبدیل سگ به نمک در نمکزار اشاره کرد.

مرحوم صاحب حدائق (ره) در کلام خود صراحتاً به این نکته اشاره نکرده است که «انقلاب» از مصادیق استحاله محسوب می‎شود، ولی با توجه به مثال‎هایی که ایشان مطرح کرده است، می‎توان به این نتیجه رسید که ایشان «انقلاب» و «استحاله» را به معنای واحد در نظر گرفته است.

 

کلام آقای خویی (ره) درباره معنای انقلاب

مرحوم آیت‎الله خویی (ره) نیز در این باره نوشته است: «التحقيق أن الانقلاب  من أحد أفراد الاستحالة و صغرياتها، و إنما أفرده بعضهم بالذِّكر و جعله قسماً من أقسام المطهرات لبعض الخصوصيات الموجودة فيه»[3].

آقای خویی (ره) فرموده است که انقلاب یکی از مصادیق استحاله محسوب می‎شود و در مقام توضیح این کلام خود، فرموده است که در رابطه با تبدیل خمر به سرکه، حقیقت امر این است که هرچند تبدّل حقیقی (تبدّل حقیقت نوعیه، عند العقل) در کار نیست و تبدّل در اوصاف ایجاد شده است، اما عرف همین تبدّل را کافی می‎داند و به جای عنوان خمر، از عنوان سرکه استفاده می‎کند. به علاوه، حرمت و نجاست در اعیان نجسه و متنجسه، بر عناوین مترتب می‎شود لذا چون عنوان خمر و مُسکریت [که از نظر عرف دارای حرمت و نجاست است] تغییر کرده و به عنوان سرکه تبدیل شده است، حرمت و نجاست نیز از بین می‎رود.

مرحوم آیت‎الله خویی (ره) در ادامه به این نکته اشاره کرده است که علت اینکه فقها مسأله «انقلاب» را جداگانه ذکر کرده‎اند، این است که «انقلاب» دو خصوصیت دارد که به خاطر این دو خصوصیت، مسأله «انقلاب» به طور جداگانه ذکر شده است.

خصوصیت اول این است که زمانی که استحاله رخ می‎دهد، شیء نجس یا متنجِّس به طور کلی پاک می‎شود، اما این امر در مسأله «انقلاب» رخ نمی‎دهد؛ به تعبیر روشن‎تر، در رابطه با تبدل خمر به سرکه استحاله رخ داده است، ولی این استحاله بدون کمک و علاج باعث طهارت نمی‎شود زیرا هنگامی که خمر در ظرف ریخته می‎شود، ظرف را نیز متنجّس می‎کند لذا زمانی که به سرکه تبدیل می‎شود، این سرکه با ظرفی که از قبل متنجس شده است، ملاقات دارد که در این صورت، باعث نجاست سرکه می‎شود. بنابراین، در این مورد، برای حکم کردن به طهارت ظرف، باید به روایاتی که طهارت ظرف را به تَبَع (تبعیت از طهارت سرکه) ثابت می‎کنند، تمسک شود. بنابراین، اولین تفاوت بین استحاله و انقلاب در این است که استحاله به مؤونة نیاز ندارد؛ در حالی که انقلاب به مؤونة نیاز دارد.

خصوصیت دومی که باعث می‎شود تا «انقلاب» به طور جداگانه مطرح شود، این است که ادله استحاله به طور مطلق بر طهارت دلالت دارد؛ اعم از اینکه استحاله بنفسه حاصل شده باشد یا به کمک چیز دیگری حاصل شده باشد؛ مثل اینکه گاهی خمر بنفسه و خود به خود به سرکه تبدیل می‎شود، اما گاهی برای تبدیل خمر به سرکه مقداری نمک یا سرکه به آن اضافه می‎کنند که در برخی از موارد، نمک به طور کامل در آن حل می‎شود و زایل می‎گردد و در برخی موارد، آن حل نمی‎شود و در ظرف ته‎نشین می‎شود. به این مسأله اشکال شده و گفته شده است که هنگامی که نمک در ظرف خَمر ریخته می‎شود، با خمر ملاقات دارد لذا متنجّس می‎شود و زمانی که ته‎نشین می‎شود، همچنان متنجّس است لذا زمانی که خمر به سرکه تبدیل ‎شود، نمکِ ته‎نشین شده با سرکه ملاقات می‎کند و باعث نجاست آن می‎شود. بنابراین، در این صورت، باید به روایاتی که در این رابطه به طهارت حکم می‎کنند، تمسک کرد؛ به تعبیر دیگر، استحاله به تنهایی در این مورد، کارساز نیست و برای حصول طهارت، اخبار و روایات لازم است لذا بحث «انقلاب» به صورت جداگانه مطرح می‎شود.

اما نکته‎ دیگری که در رابطه با «انقلاب» مطرح می‏شود، بحث استدلال و دلیل آن است که در این زمینه، به اجماع و برخی از روایات اشاره شده است. مرحوم آیت الله حکیم (ره) و برخی دیگر از بزرگان، مانند علامه (ره)، در منتهی، مهذب، کشف اللسان و مجمعالبرهان قائل به اجماع شده‎‎اند، ولی عمده ادله در رابطه با «انقلاب»، روایات مطلقه‎ای [اعم از اینکه تبدّل و تغییر بنفسه صورت گرفته باشد یا به کمک چیز دیگری صورت گرفته باشد] است که در این زمینه وجود دارد.

روایت اول: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَمْرِ، يَكُونُ أَوَّلُهُ خَمْراً ثُمَّ يَصِيرُ خَلًّا؛ قَالَ (ع): «إِذَا ذَهَبَ سُكْرُهُ فَلَا بَأْسَ»[4].

عبدالله بن حسن از علی بن جعفر از برادرش حضرت موسی بن جعفر (ع) نقل کرده است که علی بن جعفر گفته است که از برادرم موسی بن جعفر (ع) درباره حکم خمری که به سرکه تبدیل شده است، سؤال کردم و حضرت (ع) در پاسخ فرمود که اگر حالت اسکار از بین رفته باشد، اشکالی ندارد.

به استدلال به روایت مذکور، اشکالی وارد شده است و گفته شده است که از عبارت «ثُمَّ يَصِيرُ خَلًّا»، این نکته برداشت می‎شود که تبدیل خمر به سرکه، بنفسه صورت گرفته و به این مطلب که آن با مؤونة به سرکه تبدیل شده است، اشاره‎ای نشده است لذا ذکر این روایت تحت عنوان روایات مطلقه (اعم از تبدّل بنفسه و بمؤونة) صحیح نیست. بنابراین، استدلال به این روایت برای اثبات «انقلاب» تمام نیست.

برخی به این اشکال پاسخ داده و گفته‎اند که در روایات مطلقه، آنچه که مهم، است پاسخ امام (ع) است و پاسخ امام (ع) مطلق است چون امام (ع) فرموده است که اگر حالت اسکار از بین رفته باشد، اشکالی ندارد و رفع حالت اسکار اعم از این است که آن، بنفسه مرتفع شده باشد یا به مؤونة و به کمک چیز دیگری برطرف گشته باشد.

به نظر مختار، پاسخ مذکور، تمام نیست چون پاسخ امام (ع) متناسب با سؤالِ سائل بوده است لذا اینکه امام (ع) فرموده است «إِذَا ذَهَبَ سُكْرُهُ فَلَا بَأْسَ»، متناسب با سؤال سائل است و همان‎گونه که سؤال سائل مربوط به موردی است که خمر بنفسه و خود به خود به سرکه تبدیل شده باشد، پاسخ امام (ع) نیز مربوط به موردی است که خمر بنفسه به سرکه تبدیل شده باشد.

«والحمد لله رب العالمین»

 



[1]. سید محمد کاظم طباطبایی، یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص133.

[2]. بحرانی، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج5، ص471.

[3]. سید ابوالقاسم موسوی، خویی، موسوعة الإمام الخوئی، ج4، ص159.

[4]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج25، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأشربة المحرمة، باب 31، ص372، ح9.

Please publish modules in offcanvas position.