فصلٌ فی المطهّرات 94/11/17

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ فی المطهّرات                                                    تاریخ: 17 بهمن 1394

موضوع جزئی: السادس من المطهرات، ذهاب الثلثین                                             مصادف با: 26 ربیع الثانی 1437

سال تحصیلی: 95-94                                                                                                        جلسه: 41

                           

  «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

خلاصه جلسه گذشته

مرحوم سید (ره)، ششمین مورد از اقسام مطهِّرات را ذهاب ثلثین دانسته است. در جلسه گذشته عرض شد که نسبت به طهارت یا نجاستِ عصیر عنبی بعد از غلیان [و قبل از ذهاب ثلثین] دو قول وجود دارد؛ قائلین به قول اول نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان را قائل شده‎اند ولی قائلین به قول دوم فقط حرمت آن را قائل شده‎اند لذا بعد از ذهاب ثلثین، بنا بر قول اول، به طهارت عصیر عنبی حکم می‎شود و بنا بر قول دوم، به حلّیت آن حکم می‎شود. پس سؤال اساسی در رابطه با این مسأله این است که آیا عصیر عنبی بعد از غلیان، نجس می‎شود یا تنها جنبه حرمت پیدا می‎کند؟

در پاسخ به این سؤال عرض شد که نسبت به غلیان عصیر عنبی [قبل از ذهاب ثلثین] در بین بزرگان دو قول وجود دارد که یک قول بر نجاست و قول دیگر بر حرمت دلالت دارد لذا نمی‎توان نسبت به نجاست عصیر عنبی قائل به اجماع شد. همچنین در جلسه گذشته در این رابطه به دو روایت استناد شد که برای یادآوری، مجدداً به آنها اشاره و سپس در ادامه، توضیحات مربوط به آن روایات بیان خواهد شد؛

روایت اول: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَصِيرِ يُطْبَخُ بِالنَّارِ حَتَّى يَغْلِيَ مِنْ سَاعَتِهِ أَ يَشْرَبُهُ صَاحِبُهُ فَقَالَ: «إِذَا تَغَيَّرَ عَنْ حَالِهِ وَ غَلَى فَلَا خَيْرَ فِيهِ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ».[1]

این روایت بر نجاست عصیر عنبی بعد از غلیان دلالتی ندارد بلکه تنها به این نکته اشاره شده که خیری در آن نیست و این نکته تنها منحصر به نجاست نیست و با حرمت نیز سازگاری دارد.

روایت دوم: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِالْحَقِّ يَأْتِينِي بِالْبُخْتُجِ وَ يَقُولُ قَدْ طُبِخَ عَلَى الثُّلُثِ وَ أَنَا أَعْرِفُهُ أَنَّهُ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ؛ فَقَالَ (ع): «خمر لَا تَشْرَبْهُ»؛ قُلْتُ: فَرَجُلٌ مِنْ غَيْرِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ مِمَّنْ لَا نَعْرِفُهُ يَشْرَبُهُ عَلَى الثُّلُثِ وَ لَا يَسْتَحِلُّهُ عَلَى النِّصْفِ يُخْبِرُنَا أَنَّ عِنْدَهُ بُخْتُجاً عَلَى الثُّلُثِ قَدْ ذَهَبَ ثُلُثَاهُ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ يُشْرَبُ مِنْهُ؛ قَالَ (ع): «نَعَمْ»[2].

معاویة بن عمار گفته است که از امام صادق (ع) درباره شخصی که حق را خوب می‎شناسد [کنایه از شیعه بودن] سؤال کردم که اگر عصیر عنبی بیاورد و بگوید دو ثلث آن رفته است در حالی که می‎دانم این شخص در مقام عمل همیشه قائل به نصف است [زمانی که عصیر عنبی به نصف می‎رسد از آن می‎خورد]؛ آیا می‎توانم عصیر عنبی او را بخورم؟ حضرت (ع) فرمود: «آن را نخور»، مجدداً از حضرت (ع) سؤال کردم که اگر شخصی غیر شیعه از کسانی که نمی‎دانیم در مقام عمل، وقتی عصیر عنبی غلیان پیدا کرد آیا به نصف که می‎رسد آن را می‎نوشد یا نه به ما خبر دهد که نزدش عصیری است که ثلثان شده است و بعد از غلیان، یک ثلث آن باقی مانده است، آیا می‎توان از آن عصیر نوشید یا نه؟ حضرت (ع) فرمود: «بله».

در نگاه اول به نظر می‎رسد که این روایت بر عدم اعتبار قول ذی الید دلالت دارد. همچنین این روایت بر این نکته نیز دلالت دارد که عصیر عنبی [بعد از غلیان و قبل از ذهاب ثلثین]، خمر تنزیلی است و تمام آثار خمر بر آن بار می‎شود.

اشکالات وارد شده بر روایت دوم (روایت معاویه بن عمار)

اشکال اول: در روایت مذکور وجهی وجود ندارد که دلالت داشته باشد بر اینکه کلمه «بختج» به معنای مطلق عصیر مطبوخ است بلکه ممکن است عصیر مطبوخِ خاصی مورد نظر باشد. البته بزرگانی مانند محدث کاشانی (ره) در وافی از واژه «بختج» معنای مطلق عصیر عنبی را برداشت کرده‎اند اما بزرگان دیگر مانند مرحوم آیت الله خویی (ره) کلمه «بختج» را نوع خاصی از عصیر عنبی پخته شده دانسته‎اند و آن را به رُب تشبیه کرده‎اند. مرحوم محقق همدانی (ره) نیز در کتاب مصباح الفقیه گفته است که احتمال دارد که این نوع خاص از طبخ، بعد از اتمام پختن، مُسکِر نیز باشد.

البته به نظر می‎رسد که وجهی برای اشکال مذکور وجود نداشته باشد زیرا اگر «بختج» با قید اسکار، به نوع خاصی از عصیر عنبی تفسیر شود، مخالف صریح حکم امام (ع) است چون اگر مراد از «بختج» نوع خاصی از مسکر باشد، دلیلی وجود ندارد که امام (ع) در جایی که مخبِر، قائل به اعتبار ذهاب ثلثین است به طهارت و جواز شرب آن حکم کند چون ذهاب ثلثین برطرف کننده اسکار نیست بلکه تنها می‎تواند نجاست و حرمت را بردارد.

اشکال دوم: مرحوم کلینی (ره) در کافی روایت مذکور را نقل کرده ولی با این تفاوت که لفظ «خمر» در آن ذکر نشده است. در کتاب کافی این روایت این‎گونه آمده است: أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ أَ فَأَشْرَبُهُ بِقَوْلِهِ وَ هُوَ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ؟ فَقَالَ: (ع): «لَا تَشْرَبْه»[3]. بنابراین با توجه به اینکه لفظ «خمر» در این روایت وجود ندارد، دلیلی بر تنزیل عصیر عنبی [بعد از غلیان و قبل از ذهاب ثلثین] به خمر وجود ندارد لذا مقصود از «لاتشربه» اعم از نجاست و حرمت است؛ به تعبیر روشن‎تر چون لفظ «خمر» در نسخه کافی وجود ندارد، الزامی برای حکم نجاست وجود ندارد لذا ممکن است «لاتشربه» از باب حرمت باشد نه از باب نجاست. البته مرحوم شیخ طوسی (ره) در کتاب تهذیب، واژه «خمر» را در این روایت ذکر کرده است اما مرحوم صاحب وافی (ره) و صاحب وسائل (ره) در بعضی از تعبیرات خود، به کلمه «خمر» اشاره نکرده‎اند در حالی که این دو بزرگوار این روایت را از مرحوم شیخ (ره) ذکر کرده‎اند. در این رابطه، اصلی وجود دارد مبنی بر اصالة عدم الزیاده که بر اصالة عدم النقیصه مقدم است زیرا گاهی انسان مطلبی را فراموش می‎کند و در نتیجه آن مطلب به صورت نقیصه بیان می‎شود که معمولاً در اغلب موارد چنین است، اما ممکن است انسان مطلبی را فراموش کند و به جای آن لفظ دیگری اضافه کند که معمولاً چنین اتفاقی کمتر رخ می‎دهد لذا اصالة عدم الزیاده بر اصالة عدم النقیصه مقدم است. بنابراین، با توجه به این اصل، تقدم با روایاتی است که لفظ «خمر» در آنها وجود ندارد. به علاوه مرحوم کلینی (ره) در نقل روایات نسبت به جناب شیخ (ره)، أضبط بوده است یعنی دقت بیشتری داشته است. نهایتش این است که بین این دو نسخه از روایت تعارض می‎شود و تساقط می‎کنند لذا نسبت به قبل از ذهاب ثلثین قاعده طهارت جاری می‎شود.

اشکال سوم: مرحوم آیت الله خویی (ره) فرموده است که هنگامی که چیزی را نازل به منزله چیز دیگری قرار می‎دهند، گاهی بر وجه اطلاق است و گاهی بر وجه اطلاق نیست؛ به تعبیر دیگر اگر در روایت آمده بود که «العصیرُ خمر فلا تشربه» یا «لاتشرب العصیر لانه خمر» تنزیل بر وجه اطلاق بود، اما در روایت، عبارت «خمر لاتشربه» آمده [بدون در نظر گرفتن اختلاف نسخ درباره وجود کلمه «خمر»] که ممکن است بر این مطلب دلالت داشته باشد که عصیر عنبی تنها از باب حرمت، مانند خمر است و این تشابه و تنزیل از جمیع جهات نیست. همچنین لفظ «فاء» تفریع و تعلیل، در عبارت وجود ندارد.

بنابراین، روایت معاویة بن عمار تنها بر حرمت عصیر عنبی بعد از غلیان و قبل از ذهاب ثلثین دلالت دارد و دلالت آن بر نجاست تمام نیست.

«والحمد لله رب العالمین»

 



[1]. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعة، ج25، کتاب الأطمعة و الأشربة، ابواب الأشربة المحرمة، باب 2، ص285، ح7.

[2]. تهذیب الاحکام، ج9، باب 2، ص122؛ وسائل الشیعة، ج25، کتاب الأطعمة و الأشربة، ابواب الأشربة المحرمة، باب 7، ص 293، ح4 [با این تفاوت که در نسخه وسائل الشیعة کلمه «خمر» نیامده است].

[3]. مرحوم کلینی، الکافی، ج6، ص421.

Please publish modules in offcanvas position.