درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهرات تاریخ: 9 آبان 1395 موضوع جزئی: فصلٌ فی حکم الأوانی- حکم استعمال ظروف طلا و نقره مصادف با: 28 محرم 1438 سال تحصیلی: 96-95 جلسه: 17 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مرحوم سید (ره) در ادامه مسأله 401 نوشته است: «و يحرم بيعها و شراؤها و صياغتها و أخذ الأُجرة عليها، بل نفس الأُجرة أيضاً حرام لأنّها عوض المحرّم و إذا حرّم اللّه شيئاً حرم ثمنه»[1].
به نظر مرحوم سید (ره)، خرید و فروش ظروف طلا و نقره، ساختن آن ظروف و اجرت گرفتن برای ساخت آنها، حرام است، بلکه خود اجرت نیز حرام است زیرا اجرت عوض از کاری است که آن کار، حرام است و اگر خداوند متعال کاری را حرام کرد، ثمن آن را نیز حرام میکند.
در رابطه با مسأله مذکور، دو قول وجود دارد:
قول اول اینکه خرید و فروش ظروف طلا و نقره، ساخت آنها، اخذ اجرت برای ساختشان و خود اجرتی که در عوض آن ظروف اخذ میشود، حرام نیست. مرحوم آقای خویی (ره) به این قول قائل شده است.
قول دوم اینکه خرید و فروش ظروف طلا و نقره، ساخت آنها، اخذ اجرت برای ساختشان و خود اجرتی که در عوض آن ظروف اخذ میشود، حرام است. مرحوم سید (ره) و عدهای دیگر این قول را پذیرفتهاند.
بررسی قول اول
در رابطه با قول اول دو مبنا وجود دارد که طبق هر دو مبنا، معامله ظروف طلا و نقره صحیح است:
اول اینکه معامله، عمدةً در مقابل ماده انجام میگیرد و در مقابل شکل و صورت انجام نمیگیرد. مرحوم آقای خویی (ره) این مبنا را پذیرفته است. در این صورت که معامله در مقابل ماده طلا و ماده نقره است [با صرف نظر از اینکه این طلا و نقره به شکل ظرف در آمده است یا به شکل ظرف درنیامده است]، خرید و فروش آن مشکلی ندارد. بنابراین، به نظر آقای خویی (ره) مالیت کالاها یا اجناس به ماده آنهاست و به شکل و صورت آنها نیست لذا خرید و فروش آنها مشکلی ندارد زیرا پرداخت مال در مقابل ماده آن ظرف است و در مقابل شکل و صورت ظاهری آن نیست و صورت و شکل ظاهری فقط نقش داعی و انگیزه برای خرید را دارد که خریدار نسبت به خرید آن رغبت پیدا کند و این داعی، موجب افزایش ارزش آن میشود، به این معنی که اگر طلا بدون شکل خاصی فروخته شود، قیمت آن پایینتر از طلایی است که شکل و هیأت خاصی به آن دادهاند، کما اینکه پشمی که ریسیده شده است و فروخته میشود، پولی که بابت خرید آن پرداخت میشود، در مقابل خود پشم است و ریسیدن آن فقط انگیزه خریدار را بالا میبرد و قیمت آن را بالا میبرد، یعنی به خاطر اینکه آن پشم، ریسیده شده است، پول بیشتری داده میشود. پس مالیت جنس یا کالا به ماده آن است و به شکل و هیأت ظاهری آن نیست. بنابراین، پولی که در مقابل ظرف طلا و نقره پرداخت میشود، به خاطر ماده آن است و به خاطر شکل و صورت آن نیست و شکل و صورت، فقط انگیزه خریدار را برای خرید بالا میبرد. البته شکل و صورت موجب افزایش قیمت میشود، ولی اصل قیمت به خاطر ماده آن ظرف پرداخت میشود لذا در صورتی که معامله در مقابل ماده صورت گرفته باشد، در صورتی که تلف شود، شخص ضامن است و باید خسارات وارد شده را بپردازد.
دوم اینکه معامله، در مقابل هیأت و صورت انجام میگیرد، یعنی پولی که پرداخت میشود، در مقابل خود ظرفی است که از طلا و نقره ساخته شده است، یعنی خود شکل ظرف که از طلا و نقره است، برای خریدار موضوعیت دارد. درست است که چون آن ظرف از طلا یا نقره ساخته شده است، خریدار پول بیشتری بابت خرید آن میپردازد، لکن اصل پول را به خاطر شکل طلا و نقره میپردازد و الا شاید اگر آن طلا و نقره به شکل ظرف نبود، او آن را نمیخرید. در این صورت نیز معامله صحیح است و مشکلی ندارد چون حقیقةً معامله در مقابل ماده انجام شده است زیرا اگر ظرف مورد نظر، از طلا یا نقره نبود، قیمتش پایین بود و اکنون که قیمت آن بالاست، به خاطر این است که از طلا یا نقره ساخته شده است. بنابراین، در واقع پول به خاطر طلا یا نقره بودن ظرف پرداخت میشود و به خاطر ظرف بودنش نیست.
بنابراین، معامله ظروف طلا و نقره صحیح است و فرقی نمیکند که نگهداری ظروف طلا و نقره حرام باشد یا حرام نباشد چون پول در مقابل ماده طلا و نقره داده شده است و مشکلی ندارد.
بررسی قول دوم
قول دوم از طرف مرحوم سید (ره) و تابعین ایشان ذکر شده است. مبنای مرحوم سید (ره) و تابعین ایشان این است که چون نگهداری ظرف طلا و نقره حرام است- مرحوم سید (ره) به حرمت نگهداری ظروف طلا و نقره فتوا داده است-، معامله این ظروف [که مقدمه نگهداری این ظروف است] نیز حرام است.
به کلام مرحوم سید (ره) چنین اشکال شده است که نگهداری ظروف طلا و نقره حرام نیست چون تنها دلیلی که برای حرمت نگهداری ظروف طلا و نقره به آن استناد شده است، روایات است که عرض شد که روایات، فقط حرمت أکل و شرب از ظروف طلا و نقره را ثابت میکند و چیزی بیش از این، از روایات به دست نمیآید لذا نگهداری ظروف طلا و نقره حرام نیست و وقتی نگهداری این ظروف، حرام نباشد، معامله آنها نیز حرام نخواهد بود.
استدلال عدهای که برای حرمت معامله ظروف طلا و نقره به روایت ذیل استناد کردهاند، تمام نیست:
عَنِ النَّبِيِّ (ص)؛ قَالَ: «لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ! حُرِّمَتْ عَلَيْهِمُ الشُّحُومُ فَبَاعُوهَا وَ أَكَلُوا ثَمَنَهَا وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا حَرَّمَ عَلَى قَوْمٍ أَكْلَ شَيْءٍ، حَرَّمَ عَلَيْهِمْ ثَمَنَهُ»[2].
رسول اکرم (ص) در روایت مذکور، فرموده است که خداوند یهود را لعنت کند! پیه و شحم حیوانات بر آنها حرام شد، لکن آنها پیه و شحم حیوانات را فروختند و پولش را خوردند و خداوند متعال زمانی که بر قومی خوردن چیزی را حرام کرد، ثمن آن را نیز برای آنها حرام کرده است [؛ کنایه از اینکه چون خوردن شحوم برای یهود حرام بوده است، فروختن آن شحوم و پولش نیز برای آنها حرام بوده است].
گفتهاند که از روایت مذکور، استفاده میشود که معامله ظروف طلا و نقره حرام است زیرا همانگونه که از حرمت أکل شحوم [که در روایت مذکور، آمده است]، حرمت بیع و أکل پول آن استفاده میشود، در مانحنفیه نیز از حرمت نگهداری طلا و نقره، حرمت معامله ظروف طلا و نقره استفاده میشود.
روایت مذکور، در جوامع روایی شیعه نیامده است و مستدرک نیز از کتب فقهی، به صورت مرسله، نقل کرده است. بنابراین، روایت مذکور، معتبر نیست و نمیتوان به آن استناد کرد.
مسأله 402: «الصُّفر [أو الصِّفر] أو غيره الملبّس بأحدهما يَحرُم استعمالُه إذا كان على وجه لو انفصل كان إناءً مستقلا و أمّا إذا لم يكن كذلك فلا يحرم؛ كما إذا كان الذهب أو الفضة قطعات منفصلات لبّس بهما الإِناء من الصفر داخلًا أو خارجاً»[3].
به نظر مرحوم سید (ره)، ظرف روی یا غیر آن، اگر به طلا یا نقره پوشش داده شده باشد، در صورتی که اگر آن پوشش طلا یا نقره جدا شود، خودش ظرف مستقلی باشد، استعمال آن حرام است، اما اگر آن پوشش، ظرف مستقلی نباشد، استعمال آن حرام نیست [چون به ظرف مورد نظر، ظرف طلا یا نقره گفته نمیشود]؛ مثل اینکه طلا یا نقره به صورت قطعههای جدا باشند و داخل یا خارج ظرفِ روی به وسیله آن قطعات، پوشیده شده باشد. این مسأله مشهور است.
صاحب جواهر (ره) در این مورد، نوشته است: «لا أجد فيه خلافا إلا ما حكي عن الخلاف، حيث سوى بينه و بين أواني الذهب و الفضة»[4]؛ صاحب جواهر (ره) گفته است که من خلافی در این جهت نیافتم مگر آنچه که از کتاب خلاف شیخ طوسی (ره) نقل شده است که وی بین ظرف روی که با طلا و نقره پوشیده شده و بین ظروف طلا و نقره، فرق نگذاشته است.
مسأله مذکور، دو صورت دارد:
اول اینکه ظرفی که از جنس روی یا غیر روی است، به وسیله طلا یا نقره پوشیده شده باشد؛ به این نحو که اگر آن طلا یا نقره را جدا کنند، خودش ظرف مستقلی شود. حکم این صورت، حرمت است که یا مطلقا به حرمت استعمال این ظرف حکم میشود، یعنی أکل، شرب، تزیین، وضو، غسل، تطیهر نجاسات، بیع، شراء و سایر استعمالات از چنین ظرفی حرام است و یا فقط أکل و شرب از این ظرف حرام است.
دوم اینکه ظرفی که از جنس روی یا غیر روی است، به وسیله طلا یا نقره پوشیده شده باشد؛ به این نحو که گفته شود که ظرف از جنس روی است، لکن مشتمل بر قطعاتی از طلا یا نقره است. حکم این صورت، عدم حرمت است [؛ هرچند عدهای قائل به کراهت شدهاند]؛ کما اینکه نظر مرحوم سید (ره) نیز همین حکم بود. دلیلی بر حرمت چنین ظرفی، دلالت ندارد و هنگام شک، اصل اقتضای حلیت دارد. بعضی روایات نیز این حکم را تأیید میکنند که روایات ذیل از آن جملهاند:
روایت اول: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: «لَا بَأْسَ أَنْ يَشْرَبَ الرَّجُلُ فِي الْقَدَحِ الْمُفَضَّضِ وَ اعْزِلْ فَمَكَ عَنْ مَوْضِعِ الْفِضَّةِ»[5]؛ عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل کرده است که حضرت (ع) فرموده است که مشکلی نیست که از ظرفی که قطعههای نقره در آن به کار رفته است، نوشیده شود و دهانت را از جایی که نقرهکاری شده است، جدا کن [، یعنی از آن قسمت ننوش].
روایت دوم: عَن مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ؛ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الشُّرْبِ فِي الْقَدَحِ فِيهِ ضَبَّةٌ مِنْ فِضَّةٍ؛ قَالَ: «لَا بَأْسَ إِلَّا أَنْ تَكْرَهَ الْفِضَّةَ فَتَنْزِعَهَا»[6]؛ معاویة بن وهب گفته است که از امام صادق (ع) در رابطه با نوشیدن از ظرفی که پوششی از نقره دارد، سؤال شد، حضرت (ع) فرمود که اشکالی ندارد....
«والحمدلله رب العالمین»
[1]. سید محمد کاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص156.
[2]. ميرزا حسين، نورى محدث، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج13، کتاب التجارة، ابواب ما یکتسب به، باب6، ص73، ح8.
[3]. سید محمد کاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص156.
[4]. محمد حسن، نجفى صاحب الجواهر، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج6، ص340.
[5]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج3، کتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب66، ص510، ح5.
[6]. همان، ح4.