درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصلٌ فی المطهرات تاریخ: 23 آبان 1395 موضوع جزئی: فصلٌ فی حکم الأوانی- احکام أکل و شرب از ظروف طلا و نقره مصادف با: 13 صفر 1438 سال تحصیلی: 96-95 جلسه: 24 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
مسأله 409: «ذَكر بعضُ العلماء: أنّه إذا أمر شخصٌ خادمَهُ فصبَّ الچاي من القوري من الذهب أو الفِضَّة في الفنجان الفَرفوري و أعطاه شخصاً آخر فشرب، فكما أنّ الخادم و الآمر عاصيان، كذلك الشارب لا يبعد أن يكون عاصياً و يُعَدُّ هذا منه استعمالًا لهما»[1].
مرحوم سید (ره) نوشته است که بعضی از علما گفتهاند که اگر شخصی به خادمش دستور دهد و خادم نیز چای را از قوری طلا یا نقره در فنجان چینی بریزد و به شخص دیگری دهد و آن شخص آن چای را بنوشد، همانگونه که خادم و آمر [، یعنی امر کننده به خادم] عصیان کردهاند [و حرام الهی را مرتکب شدهاند]، بعید نیست که آن شخصی که چای را نوشیده است نیز عاصی باشد و عملش، استعمال طلا و نقره به حساب آید.
دلیل ترتب عصیان بر عمل خادم، این است که خادم از ظرف طلا یا نقره استفاده کرده است و چایی را که در قوری طلا یا نقره بوده است، در فنجان چینی ریخته است و بیواسطه و به صورت مباشرتاً این کار را انجام داده است. [در این مورد، یک تصویب و یک مباشرت وجود دارد. مباشرت کاری است که به وسیله خادم نسبت به استفاده از ظرف طلا یا نقره انجام گرفته است و تصویب این است که اگر مولا به خادم نمیگفت که از قوری طلا یا نقره در فنجان چینی چای بریز، شاید خادم این کار را نمیکرد] پس مولا تصویباً و خادم مباشرتاً موجب استفاده از ظرف طلا یا نقره به منظور شرب شدهاند.
اما دلیل کلام مرحوم سید (ره) مبنی بر اینکه شارب چای نیز مثل آمر و خادم، عصیان کرده است، این است که چون شارب چایی را که از قوری طلا یا نقره برای او ریخته شده است، نوشیده است. پس او نیز از ظرف طلا یا نقره برای شرب استفاده کرده است و این کار حرام است و چون حرام را مرتکب شده است، عصیان کرده است.
کلام آیت الله حکیم (ره) و آیت الله خویی (ره) در رد کلام مرحوم سید (ره)
آیت الله حکیم (ره) و آیت الله خویی (ره) کلام مرحوم سید (ره) مبنی بر اینکه شارب چای نیز عصیان کرده است را نپذیرفتهاند و گفتهاند که دو دسته از روایات هستند که هیچ کدام از این دو دسته از روایات، شارب چای را شامل نمیشوند:
دسته اول، اخباری است که مشتمل بر نهی از أکل و شرب از ظرف طلا و نقره است.
این دسته از روایات، شاربِ مذکور را شامل نمیشود زیرا بر عمل این شخص، شرب از ظرف طلا یا نقره صدق نمیکند چون او در فنجان طلا یا نقره چای را ننوشیده است، بلکه چای را در فنجان چینی نوشیده است؛ کما اینکه وقتی شخصی غذایی که از دیگ طلا یا نقره در بشقاب ریخته شده است را میخورد، گفته نمیشود که فلانی از دیگ غذا خورده است چون درست است که غذا در دیگ پخته شده است، ولی شخص غذا را در بشقاب خورده است و در دیگ نخورده است. در مانحنفیه نیز شارب، چای را در فنجان چینی خورده است که آن فنجان از قوری طلا یا نقره پر شده است. البته در فرضی که خود شخص، مباشرتاً از سماور یا قوری طلا یا نقره، آب یا چای در فنجان بریزد و بنوشد، قطعاً استعمال طلا یا نقره بر آن صدق میکند چون شخص مباشرتاً این کار را انجام داده است، ولی در مانحنفیه شارب چای مباشرتاً چای را از قوری طلا یا نقره در فنجان نریخته است، بلکه شخص دیگری (خادم) این کار را انجام داده است لذا آقای حکیم (ره) و آقای خویی (ره) گفتهاند که بر عمل شخصی که چای را در فنجان چینی مذکور، نوشیده است، شرب از ظرف طلا یا نقره صدق نمیکند.
سخن این دو بزرگوار درست است، ولی استدلالشان صحیح نیست چون این دو بزرگوار مانحنفیه را به عمل شخصی که غذا را از دیگ طلا یا نقره در بشقاب میریزد و میخورد، تشبیه کردند؛ در صورتی که بر عمل این شخص صدق میکند که گفته شود که از ظرف طلا یا نقره به منظور أکل، استفاده کرده است.
دسته دوم، اخباری است که به طور مطلق از آنیه طلا و نقره نهی کردهاند؛ بدون اینکه مقوله أکل و شرب در آنها مطرح شده باشد.
این دسته از روایات که به طور مطلق از استعمال ظرف طلا و نقره نهی کردهاند نیز مانحنفیه [که شخص، چای فنجان چینی پُر شده به وسیله قوری طلا یا نقره را نوشیده است] را شامل نمیشوند چون نیاز است که چیزی در تقدیر گرفته شود زیرا خودِ نهی به ذات تعلق نمیگیرد و اگر به ذات تعلق گیرد نیز به اعتبار فعلِ متعلقِ به ذات است و به اعتبار خود ذات نیست؛ مثلاً اگر گفته میشود که میته حرام است، منظور این است که أکل میته حرام است یا اگر گفته میشود که خمر حرام است، منظور این است که شرب خمر حرام است لذا در روایات دسته دوم نیز اگر از آنیه طلا و نقره نهی شده است و گفته شده است که آنیه طلا و نقره حرام است، تعلق حرمت به خود ظرف، معنی ندارد، بلکه آن چیزی که حرمت به آن تعلق میگیرد، أکل و شرب از آنیه طلا و نقره است. بنابراین، یا أکل و شرب یا مطلق استعمال در تقدیر گرفته میشود و در مانحنفیه شخصی که چای ریخته شده از قوری طلا یا نقره در فنجان چینی را نوشیده است، از قوری طلا یا نقره أکل و شرب نکرده است و همچنین، از آن قوری هیچ استعمالی نکرده است لذا شارب چای در چنین فرضی، عصیانی مرتکب نشده است.
مسأله 410: «إذا كان المأكول أو المشروب في آنية من أحدهما ففرّغه في ظرف آخر بقصد التخلّص من الحرام، لا بأس به و لا يحرم الشرب أو الأكل بعد هذا»[2].
به نظر مرحوم سید (ره)، اگر مأکول یا مشروب در ظرف طلا یا نقره باشد و شخص به قصد خلاص شدن از حرام، آن مأکول و مشروب را در ظرف دیگری بریزد، مشکلی نیست و شرب و أکل بعد از آن حرام نیست [، یعنی بعد از آنکه مأکول و مشروب را در ظرف دیگر ریخت، أکل و شرب آن جایز است].
مقصود از اینکه شخص مأکول و مشروب را از ظرف طلا یا نقره در ظرف دیگر میریزد، این است که استعمال طلا و نقره صدق نکند. استعمال هر ظرفی نیز به حسب خود آن ظرف است. استعمال ظرف طلا و نقره در شرب و أکل گاهی با واسطه است و گاهی بیواسطه است؛ مثلاً أکل و شرب از دیگ و سماور به این نیست که شخص مباشراً از دیگ و سماور أکل و شرب کند، بلکه استعمال از دیگ و سماور با واسطه است، لکن عرفاً به چنین استعمالی نیز گفته میشود که شخص از دیگ و سماور استفاده کرده است لذا اگر آن دیگ و سماور از طلا یا نقره باشند، أکل و شرب از آنها حرام است چون عرفاً گفته میشود که شخص از آنها استفاده کرده است؛ هرچند که استعمال او با واسطه است زیرا در عرف، طبق معمول، استفاده از دیگ و سماور بدون واسطه نیست.
اما گاهی استعمال ظرف طلا یا نقره بدون واسطه است؛ مثل اینکه شخص، آبی که در لیوان طلا یا نقره است را بنوشد یا غذایی که در بشقاب طلا یا نقره است را بخورد. پس استعمال هر ظرفی به حسب خودش است، چرا که استعمال، نسبت به بعضی از ظروف با واسطه است و نسبت به بعضی دیگر از ظروف بدون واسطه است.
اگر شخص غذا را از دیگ طلا یا نقره در بشقاب بریزد نیز استعمال طلا و نقره بر آن صدق میکند. همچنین، اگر شخص آب را از سماور طلا یا نقره در استکان بریزد نیز استعمال طلا و نقره بر آن صدق میکند.
مرحوم آیت الله خویی (ره) گفته است که اگر شخص، مأکول و مشروب را از ظرف طلا یا نقره در ظرف دیگری بریزد و بعد از آن، آن را بخورد، مثلاً آب را از سماور در استکان بریزد و بعد آن را بنوشد یا غذا را از دیگ در بشقاب بریزد و بعد آن را بخورد، در این صورت نیز استعمال طلا و نقره صدق میکند و فرقی نمیکند که شخص با ریختن مأکول و مشروب در ظرف دیگری قصد خلاصی از حرام را داشته باشد یا قصد خلاصی از حرام را نداشته باشد زیرا تنها راه استفاده از آب سماور و غذای دیگ، این است که آب در استکان و غذا در بشقاب ریخته شود لذا نمیتوان بین قصد تخلّص از حرام و عدم قصد تخلّص از حرام فرق گذاشت زیرا اگر شخص، قصد خلاصی از حرام را نداشته باشد نیز استفاده از غذای دیگ و آب سماور به این است که غذا را در بشقاب و آب را در استکان بریزد. پس به صرف اینکه شخص، مأکول و مشروب را از ظرف طلا یا نقره در ظرف دیگری بریزد و بعد از آن، آن را استفاده کند، تخلّص از حرام نیست، بلکه تخلّص از حرام در صورتی صدق میکند که شخص روشی را أخذ کند که متعارف نباشد؛ مثل اینکه آب سماور طلا یا نقره را در سماوری بریزد که از طلا و نقره نیست یا اینکه غذای دیگ طلا یا نقره را در دیگی بریزد که از طلا و نقره نیست.
به علاوه اینکه عدهای گفتهاند که قصد تخلّص از حرام به تنهایی، برای جواز أکل و شرب کافی نیست، بلکه شخص علاوه بر قصد تخلّص از حرام، باید قصد عدم انتفاع نیز داشته باشد.
اما این نظر اخیر، صحیح نیست چون با شرط اخیر، راه أکل و شربِ آن مأکول و مشروب، بسته میشود.
«والحمدلله رب العالمین»