درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری موضوع کلی: سوره بقره تاریخ: 16 بهمن 1392 موضوع جزئی: تفسیر آیه 27 مصادف با: 5 ربیع الثانی 1435 سال: چهارم جلسه: 51 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
تفسیر آیه 27:
«الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»[4]؛ «فاسقان كسانى هستند كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن، ميشكنند؛ و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمين فساد ميكنند؛ اينها زيانكارانند.»
در انتهای آیه قبلی (آیه 26) آمده بود «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ» حال در این آیه به معرفی فاسقین که در آیه 26 به آن اشاره شده بود میپردازد. در این آیه به سه صفت از صفات فاسقین اشاره شده:
اولین صفتی که به آن اشاره شده، نقض عهد است: «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ»؛ فاسقان كسانى هستند كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن، ميشكنند.
کلمه «میثاق» به معنی قوت و شدت و محکم کردن آمده است، یعنی پیمان محکم و اطمینان بخش، در اینجا خداوند یک امر معقول را به یک امر محسوس مانند حبل تشبیه کرده است.
در قرآن در مواردی در مورد عهد صحبت شده:
«وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيل»[5]
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ»[6]
«مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً»[7]
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً»[8]
منظور از پیمان و میثاق یعنی خداوند با انسانها پیمانهای مختلفی بسته است از جمله پیمان توحید و خداپرستی و پیمان عدم تبعیت از شیطان.
حال سؤال این است که این پیمان کجا بسته شده و چه جایگاهی دارد که در این مورد چهار احتمال داده شده است:
احتمال اول: در عالم ذر این پیمان گرفته شده؛ برای این احتمال به این آیه استدلال شده: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلين»[9]
آنچه از این آیه فهمیده میشود با آنچه بعضی در مورد عالم ذر و در خصوص حضرت آدم بیان میکنند سازگاری ندارد؛ در این آیه نوع بنی آدم مراد است یعنی مراد از این جمع، ما هستیم و این ظهور دارد در انسانهایی که بعداً میآید، و لذا مربوط به حضرت آدم نیست. مفسرین نوعاً این معنی را نپذیرفتهاند مگر اینکه بگوئیم برای خدا آسان است از همه بنی آدم هر چند که وجود خارجی نداشتهاند، عهد و پیمان گرفته باشد.
احتمال دوم: مراد از عهد و پیمان، عقل و فطرت باشد که حجت باطنی برای انسان است؛ مثل قول خداوند متعال که میفرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ»[10]
در عمق و روح و باطن انسان یک شعور مخصوص قرار داده شده که از آن به فطرت تعبییر میشود که از طریق هدایت آن فطرت، راه را برای ما تعیین کرده است. خداوند دو حجت دارد: حجت باطن و حجت ظاهر؛ پیامبران حجت ظاهری هستند و فطرت، حجت باطنی. «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّم»[11] و این عهد مربوط به فطرت انسانها است و وقتی از فطرت تبعیت کند، راه را صحیح میرود و وقتی نقض عهد کند و از فطرت تبعیت نکند، خداوند میفرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ».
به عبارت دیگر یک نوع هدایت تشریعی است و نوع دیگر هدایت تکوینی که خدای متعال بر اساس آن هدایت تکوینی، تعبیر به میثاق و عهد میکند که چرا بر خلاف آن فطرت عمل نکردی و فاسق شدی و لذا حضرت علی(ع) میفرمایند: «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُم»[12]خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليت بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روى آوردند. شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود و هر چندگاه، متناسب با خواستههاى انسانها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمتهاى فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند و توانمندىهاى پنهان شده عقلها را آشكار سازند و نشانههاى قدرت خدا را معرّفى كنند.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج8، ص244.
[2]. الكافي، ج2، ص: 603.
[3]. طلاق/2,3.
[4]. بقره/26،27
[5]. بقره /125.
.[6] یس/60. «آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براى شما دشمن آشكارى است.»
[7]. احزاب/23. «در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستادهاند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند(و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند.»
[8]. احزاب/7. «(به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمى گرفتيم (كه در اداى مسئوليت تبليغ و رسالت كوتاهى نكنند)»
[9]. اعراف/172. «و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خويشتن ساخت؛ آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مىدهيم (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم).»
.[10] یس/60. «آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براى شما دشمن آشكارى است.»
[11]. روم /30. «پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار».
[12]. نهج البلاغه/خطبه اول/ صفة خلق آدم عليه السلام.