سوره بقره آیه 27مورخ 93/02/03

   درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: سوره بقره                تاریخ: 3 اردیبهشت 1393  

موضوع جزئی: تفسیر آیه 28                  مصادف با: 23 جمادی الثانی 1435         سال: چهارم                     جلسه: 54

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

 

ادامه تفسیر آیه 28:

«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»[3]؛ چگونه به خداوند كافر مى‏شويد؟! در حالى كه شما مردگان(و اجسام بى‏روحى) بوديد، و او شما را زنده كرد؛ سپس شما را مى‏ميراند؛ و بار ديگر شما را زنده مى‏كند؛ سپس به سوى او بازگردانده مى‏شويد.(بنا بر اين، نه حيات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه داريد از خداست).

در اين آيات حقيقت انسان و آنچه را كه خدا در نهاد او به وديعه سپرده، بيان مى‏كند؛ ذخائر كمال، وسعت دائره وجود او و آن منازلى كه اين موجود در مسير وجود خود طى مى‏كند، يعنى زندگى دنيا و سپس مرگ و بعد از آن زندگى برزخ و سپس مرگ و بعد زندگى آخرت و سپس بازگشت به خدا و اين كه اين منزل، آخرين منزل در سير آدمى است، خاطر نشان مي‌سازد.

و در خلال اين بيان پاره‏اى از خصایص و مواهب تكوين و تشريع را، كه خداوند تعالى آدميان را بدان اختصاص داده، بر مى‏شمارد و مى‏فرمايد: «انسان مرده‏اى بى جان بود، خدا او را زنده كرد، و هم چنان او را مى‏ميراند، و زنده مى‏كند، تا در آخر به سوى خود باز گرداند، و آنچه در زمين است براى او آفريده، آسمان‏ها را نيز برايش مسخر كرد، و او را خليفه و جانشين خود در زمين ساخت، و ملائكه خود را به سجده بر او وادار نمود، و پدر بزرگ او را در بهشت جاى داده، و درب توبه را به رويش گشود، و با پرستش خود و هدايتش او را احترام نموده به شأن او عنايت فرمود».

سياق آيه «كيف تكفرون بالله و كنتم امواتا فاحياكم» همين اعتناى به شأن انسان‏ها را مى‏رساند، چون سياق، سياق گلايه و امتنان است.

«كيف تكفرون بالله و كنتم امواتاً» اين آيه از نظر سياق نزديك به آيه: «قالوا ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين، فاعترفنا بذنوبنا، فهل الى خروج من سبيل»[4] و اين از همان آياتى است كه با آنها بر وجود عالمى ميان عالم دنيا و عالم قيامت، به نام برزخ استدلال مي‏شود براى اينكه در اين آيات، دو بار مرگ براى انسان‏ها بيان شده، و اگر يكى از آن دو همان مرگى باشد كه آدمى را از دنيا بيرون مى‏كند، چاره‏اى جز اين نيست كه يك مردن ديگر را بعد از اين مرگ تصوير كنيم و آن وقتى است كه ميان دو مرگ يعنى مردن در دنيا (براى بيرون شدن از آن) و مردن براى ورود به آخرت، يك زندگى ديگر فرض كنيم و آن زندگی، همان زندگى برزخى است.

در این آیه پنچ مرحله را ذکر می‏کند که بعضی مورد قبول مسلمان و کفار است ولی بعضی دیگر را کفار قبول ندارد و قبلاً عرض کردیم که منظور از «كُنْتُمْ أَمْواتاً» این است که قبل از آن که در صلب پدران و رحم مادران باشید، خاک بودید و مقصود از مُوت در این مرحله این است که از ازل تا ابد قسمتی را انسان وجود نداشته است و البته این مرحله را کفار قبول دارند.

در این آیه شریفه کلمه «فَأَحْياكُمْ» مورد انکار کفار است، این اشاره به احیاء الهی است که بعد از موت، حیات داده است. کفار معتقدند وجود ما به خاطر وجود خدای متعال نیست بلکه حیات و وجود ما به خاطر تحولات عالم طبیعت و عالم ماده است و حکمت الهی در خلقت ما نقشی نداشته است. بنابراین در متن واقع دو دعوای اساسی بین مؤمن و کافر وجود دارد و این دعوای توحید و معاد است.

برای اثبات مبدأ و توحید خدای متعال می‌فرماید: ما مبدأ توحید و آفرینش هستیم و ما هستیم که به شما نعمت حیات دادیم: «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ»[5]

در اینجا برهانی مطرح است دال بر اینکه چه راه‌هایی پیش پای کفار و مُلحِدان وجود دارد که می‌گویند خدا آفریننده نیست؟

چند احتمال وجود دارد:

احتمال اول: موجودات، اتفاقی و تصادفی به وجود آمده‌اند.

در پاسخ می‏گوییم این احتمال، یک احتمال منطقی و یک مسئله استدلالی نیست؛ چون اگر پای بخت و اتفاق مطرح شد یعنی بین پدیده‏های عالم هیچ گونه ارتباطی نباید بر قرار باشد؛ مثلاً باید گفت این لیوان اتفاقای اینجا آمده و کسی علت آن نبوده است.

احتمال دوم: یک موجودی که خودش حیات نداشته، به دیگر موجودات حیات داده است؛ باید گفت: «فاقد الشیء لا یکون معطی الشیء» در حالی که این جمع بین نقضین است و محال است و معطی شیء نمی‏تواند چیزی باشد که خودش آن را نداشته باشد، همیشه چیزی را می‏بخشد که خود آن را دارا است؛ زیرا اعطای شیء از روی فقدان، هرگز امکان پذیر نیست. مفاد این قاعده، که به مقتضای فطرت سالم، ثابت شده است. در این ادبیات زیبای فارسی نیز جلوه گر شده است:

             ذات نایافته از هستی بخش                                                      کی تواند که شود هستی بخش؟

             خشک ابری که بود زآب تهی                                                   ناید از وی صفت آب دهی

احتمال سوم: یک موجود مادی که فاقد حیات بوده به همه موجودات حیات داده و خودش از دیگری حیات گرفته است؛ در اینجا سؤال ما در مورد آن موجود دیگر که به این موجود حیات داده این است که خودش از چه حیات گرفته؟ لذا در نهایت تسلسل و دور می‏آید. لذا قرآن تعبیر زیبایی دارد: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‏ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ»[6]

احتمال چهارم: خالق، خداوند متعال و یکتاست؛ مُلحِدان و کافران چاره‏ای جزء این ندارند که خالقیت خدا را بپذیرند. چنان که آیه 28 بقره به این مطلب به خوبی اشاره دارد: «ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ»

البته باز اختلاف در اینجا هم وجود دارد. مؤمن قائل به احیاء و اِماته است و کافران می‌گویند که مرگ یک نوع زوال است و توحید و معادی وجود ندارد. کفّار در قیامت می‌گویند: «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ».[7]

«والحمد لله رب العالمین»



.[1] مستدرک، ج12، ص10.

[2]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص236.

[3] . بقره /28.

[4]. غافر/11. «پروردگارا دو نوبت ما را ميراندى، و دو بار زنده كردى، پس اينك به گناهان خود اعتراف مى‏كنيم، پس آيا هيچ راهى بسوى برون شدن هست؟»

[5]. الملک /2. «آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏كنيد، و او شكست‏ناپذير و بخشنده است.»

[6]. طور /35. «يا آنها بى هيچ آفريده شده‏اند، يا خود خالق خويشند؟»

.[7] غافر /11. «پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى؛ اكنون به گناهان خود معترفيم؛ آيا راهى براى خارج شدن(از دوزخ) وجود دارد؟»

Please publish modules in offcanvas position.