تفسیر سوره «بقره» مورخ 96/10/20

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                                              تاریخ: 20 دی 1396

موضوع جزئی: تفسیر آیه 58                                                                       مصادف با: 22 ربیع‎الثانی 1439

سال تحصیلی: 97-96                                                                                                              جلسه: 130

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تفسیر آیه 58

«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ»[1]؛ و (به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيم: «در اين شهر [بيت المقدس‌] وارد شويد و از نعمتهاى فراوان آن، هر چه مى‌خواهيد، بخوريد و از در (معبد بيت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گرديد و بگوييد: خداوندا! گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشيم و به نيكوكاران پاداش بيشترى خواهيم داد.

عرض شد که «قریة» در عرف به معنای روستاست، در صورتی که از نظر معنای لغوی، «قریه» به معنای روستا نیست، بلکه در قرآن و لغت عرب به هر محلی که مردم در آن اجتماع می‎کنند «قریه» گفته می‎شود چون «قری» که «قریه» از آن گرفته شده است به معنای جمع است و مقصود از «هذه القریة» در آیه مذکور، به قرینه آیه شریفه «يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ...»[2]، «بیتُ المَقدِس» است [که بیت به مقدِس اضافه شده است و اضافه نیز، اضافه بیانیه می‏باشد، یعنی خانه‎ای که نشانه قداست در آن هست].

واژه «أکل»، در قرآن الزاماً به معنای خوردن صرف نیست، هرچند که حیث غالبیِ «أکل» همان خوردن است بنابراین، «أکل» هر نوع تصرفی را شامل می‎شود که خوردن، یکی از آن تصرفات است. وقتی گفته می‎شود که أکل مال یتیم حرام است، الزاماً به این معنی نیست که غذای یتیم را نخورید، بلکه حرمت أکل مال یتیم مصادیق زیادی دارد که یکی از آنها، خوردن غذای یتیم است. بنابراین، «أکل» مصادیق زیادی دارد که یکی از آن مصادیق، خوردن است، ولی بیشتر در همین معنای خوردن به کار می‎رود.

لکن با توجه به گرسنگی‎هایی که بنی‎اسرائیل متحمل شدند، به نظر می‎رسد که «کلوا» در آیه مورد بحث [آیه 58 بقره] به معنای خوردن باشد.

مرحوم طریحی در کتاب مجمع البحرین نوشته است: «أصل الأكل للشي‌ء: الإفناء له ثم استعير لافتتاح البلاد و سلب الأموال»[3]؛ اصل أکل برای چیزی، نابود کردن آن است، پس برای فتح شهرها و سلب اموال به عاریت گرفته شده است.

واژه «رغد» به معنای وسعت و فراخی است. بنابراین، «فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً»؛ به معنای این است که هر چه می‎خواهید از این نعمت‎های فراوان را تصرف کنید چون خداوند متعال سرزمین بیت المقدس را منطقه‎ای با برکت قرار داده است. خداوند فرموده است: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ...»[4].

مقصود از «باب» در آیه مورد بحث چیست؟

بعضی از مفسران «باب» را به معنای دروازه معنی کرده‎اند. بنابراین، «وادخلوا الباب»؛ به معنای این است که از دروازه شهر وارد شوید.

احتمال دیگر این است که گفته‎اند که بنی‎اسرائیل بنا بر گزارش توارت، در مسیر حرکت خود به سمت بیت المقدس، به دستور حضرت موسی (ع) خیمه‎ای ساخته بودند که در هر منزلی که توقف می‎کردند این خیمه را برپا می‎کردند و در آن به عبادت می‎پرداختند، این خیمه مسجد و عبادتگاه سیار بود که «قبّه» یا «بقعه» نامیده می‎شود. در دعای سمات نیز از آن به «قبّة الرمان» تعبیر شده است.

بنیاسرائیل در طول سفر معنوی خود به عبادت می‎پرداختند تا به «قریه» رسیدند و در آنجا حضرت موسی (ع) فرمود که آن خیمه را برپا کنند، لذا گفته‎اند که منظور از «وادخلوا الباب» همان «قبّه» است که حضرت موسی (ع) فرمود که آن را برپا کنند.

بعضی از مفسرین گفته‎اند که منظور از «فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً» این است که انسانی که غرق در نعمت‎های الهی شد نباید ارتباط با خداوند متعال را قطع کند زیرا استفاده از نعمات الهی بدون ارتباط با خدا، مفسده آور است و انسان‎هایی که غرق در لذت‎های دنیوی و خوش‎گذارنی می‎شوند از یاد خداوند متعال غافل می‎شوند لذا اینکه خداوند متعال فرموده است: «از نعمتهاى فراوان آن، هر چه مى‌خواهيد، بخوريد و از در (معبد بيت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گرديد» برای این است که توازن برقرار شود، یعنی بشر همان‎گونه که نیاز مادی دارد، نیاز معنوی نیز دارد.

پس منظور از «باب» یا دروازه ورود به شهر است و یا منظور از آن، «قبّه» یا «بقعه» است.

منظور از «سجّداً» که جمع «ساجد» است، حالت خشوع و خضوع و فروتنی است، به خصوص اینکه اگر «باب» به معنای در دروازه ورود به شهر باشد، با توجه به اینکه آن در کوتاه بوده است، به شکل طبیعی انسان وقتی می‎خواسته از آن بگذرد باید سرش را خم می‎کرده است و با حالت خمیده وارد می‎شده‎اند و خود به خود حالت خشوع و خضوع محقق می‎شده است.

بعضی گفته‎اند که «سجداً» به معنای به سجده افتادن است، یعنی وقتی خواستید از در وارد شوید به شکرانه نعمات الهی که به شما عنایت شد، سجده کنید و بعد وارد شوید.

امر به سجده کردن به خاطر شکستن غرور و نخوتی بود که بنی‎اسرائیل گرفتارش شده بودند.

واژه «حطّة» از ریشه «حطّ» به معنای فرود آمدن، سقوط کردن و ریختن است و در آیه مورد بحث به معنای ریختن است، یعنی خدایا گناهان ما را بریز.

«حطّة» در آیه مورد بحث، مرفوع و خبر برای مبتدای محذوف است، یعنی «مسئلتنا حطةٌ»؛ به این معنی که درخواست ما این است که خداوند گناهان ما را بریزد. در «عفوک عفوک عفوک» که در نماز میت آمده است نیز تقدیر این‎گونه است «مسئلتنا عفوک».

اما اگر «حطّة» با نصب خوانده شود، مفعول برای «أطلب» قرار می‎گیرد، یعنی «أطلب حطّةً»، به این معنی که خدایا ریزش گناهان را از تو می‎خواهیم.

بنابراین، از آیه مورد بحث فهمیده می‎شود که در کنار توسعه اقتصادی به توسعه فرهنگی نیز باید توجه شود لذا جوامعی که فقط از اقتصاد دم می‎زنند، ممکن است که شکم مردم را سیر کنند، ولی اندیشه و فکر مردم به بیراهه خواهد رفت بنابراین، بین معیشت و فرهنگ جامعه باید تعادل برقرار شود و به گونه‎ای نباشد که به اقتصاد جامعه توجه شود ولی مسائل فرهنگی به فراموشی سپرده شود چرا که اقتصاد منهای فرهنگ و دینداری ره به جایی نخواهد برد.

«والحمد لله رب العالمین»



[1].«البقرة»: 58.  

[2]. «المائدة»: 21.  

[3]. فخر الدین، طریحی، مجمع البحرین، ج5، ص307.

[4]. «الإسراء»: 1.

Please publish modules in offcanvas position.