فصل فی‎الإستنجاء 95/12/16

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی‎الإستنجاء- فصل فی الإستبراء                                              تاریخ: 16 اسفند 1395

موضوع جزئی: حکم استنجاء با مشکوک                                                       مصادف با: 7 جمادی‎الثانی 1438

سال تحصیلی: 96- 95                                                                                             جلسه: 65

                                                                                                  

   «الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

مسأله 450: «يجوز الاستنجاء بما يشك في كونه عظماً أو روثاً أو من المحترمات و يطهر المحلّ...»[1].

به نظر مرحوم سید (ره)، استنجاء با چیزی که شک وجود دارد که استخوان یا سرگین یا از محترمات است [که استنجاء با آنها جایز نیست]، جایز است و استنجاء با این موارد، مخرج را پاک می‎کند.

دلیل حکم مذکور، تمسک به اصالة الحلیة است و دلیل «أحل الله»، همه موارد، غیر از مواردی که استثناء شده است، را شامل می‎شود و در مانحن‎فیه نیز چون نسبت به اینکه استنجاء به وسیله موارد استثناء شده [استخوان، سرگین و محترمات] صورت گرفته است، یقین نیست، استنجاء جایز است و از باب عدم علم به حرمت استنجاء با مورد مشکوک، به جواز استنجاء با آن شیء حکم می‎شود.

کسانی که استصحاب عدم ازلی را قبول دارند، گفته‎اند که مقتضای چنین استصحابی این است که در مواردی مثل مانحن‎فیه که در استخوان یا سرگین یا محترم بودن شیئی که با آن استنجاء می‎شود، شک وجود دارد، به عدم استخوان، سرگین و محترم بودن شیء حکم می‎شود و در نتیجه، به جواز استنجاء با شیء مشکوک، حکم می‎شود چون استخوان، سرگین و شیء محترم، عناوین وجودیاند که مسبوق به عدم می‎‎باشند لذا در موارد مشکوک، استصحاب عدم ازلی جاری می‎شود و به جواز استنجاء با شیء مشکوک حکم می‎شود.

نکته دیگر اینکه گفته‎اند که از باب استصحاب نعتی مسأله حل می‎شود؛ به این نحو که زمانی که شک شود که آیا کاغذی که مکلف می‎خواهد با آن استنجاء کند، از محترمات، مثل کتاب دعا، قرآن و امثال آن است یا اینکه کاغذ روزنامه خارجی غربی و امثال آن است، در این صورت، مقتضای استصحاب این است که کاغذ مذکور، موصوف به وصف قرآن و دعا و امثال آن نیست. بنابراین، استصحاب نعتی جاری می‎شود.

مرحوم سید (ره) در ادامه مسأله 450، نوشته است: «و أمّا إذا شُكَّ في كون مائع ماءً مطلقاً أو مضافاً لم يكف في الطهارة، بل لا بدّ من العلم بكونه ماءً»[2].

به نظر مرحوم سید (ره)، اگر شخص در مطلق یا مضاف بودن آبی که می‎خواهد با آن استنجاء کند، شک کند، استنجاء با آن مایع برای حصول طهارت کافی نیست، بلکه باید به مطلق بودن آن آب، علم پیدا کند.  

بنابراین، احراز موضوع لازم است لذا باید مائیت و مطلقیت احراز شود. بنابراین، تا زمانی که مطلق بودن آب مورد نظر، احراز نشود، استنجاء با آن مطهِّر نیست.

دلیل حکم مذکور، این است که در مطهِّر بودن آب مذکور، شک وجود دارد و در نتیجه، اگر شخص با آب مشکوک استنجاء کند، در حصول طهارت به وسیله آن آب شک می‎کند لذا نجاست سابق استصحاب می‎شود و به عدم حصول طهارت حکم می‎شود چون موضوع حکم کردن به طهارت، مقید به آب مطلق است و این عنوان وجودی باید احراز شود و اگر احراز نگردد، نجاست سابق استصحاب می‎شود.

فصل في الاستبراء

«فصل في الاستبراء و الأولى في كيفيّاته أن يَصبِرَ حتّى تنقطع دَريرَةُ البول، ثمّ يَبدأ بمخرج الغائط فيُطهِّره، ثمّ يَضع إصبعه الوُسطى من اليد اليُسرى على مخرج الغائط و يَمسح إلى أصل الذكر ثلاث مرّات، ثمّ يضع سَبّابته فوق الذكر و إبهامه تحته و يمسح بقوّة إلى رأسه ثلاث مرّات، ثمّ يَعصر رأسه ثلاث مرّات...»[3].

‌به نظر مرحوم سید (ره)، در کیفیت استبراء، بهتر این است که شخص هنگامی که بول می‎کند، صبر کند تا بول پایان پذیرد و ریزش آن تمام شود و بعد از قطع شدن بول، نخست مخرج غائط را تطهیر کند و سپس انگشت میانه از دست چپ را بر [موضعی که منتهی شده به] مخرج غائط بگذارد و سه بار تا [محل اتصال به] آلت رجولیت بکشد و سپس انگشت سبابه خود را بالای ذکر و انگشت ابهام را زیر آن قرار دهد بعضی، بر خلاف فرمایش مرحوم سید (ره)، گفته‎اند که انگشت سبابه را باید تحت آلت قرار دهد و انگشت ابهام را بالا قرار دهد- و از آلت رجولیت تا سر آلت سه بار با شدت بکشد و سپس سر آلت را سه بار فشار دهد.

علت اینکه مرحوم سید (ره) فرموده است که هنگام استبراء، بهتر این است که شخص صبر کند تا بول به طور کامل قطع شود و بعد از آن استبراء کند، این است که فلسفه استبراء، پاک شدن مجرای بول است لذا لازمه تمیز شدن مجرای بول این است که شخص صبر کند تا آنچه به شکل طبیعی می‎تواند از مخرج بول خارج شود، خارج گردد زیرا اگر قبل از قطع شدن بول، استبراء شود، ممکن است بعد از استبراء هنوز ریزش بول ادامه داشته باشد [به خصوص در کسانی که به مرض سلسلة البول مبتلایند] و در این صورت، باید دوباره استبراء شود، بنابراین، برای اینکه نیازی به استبراء مجدد نباشد، بهتر است شخص صبر کند تا ریزش بول قطع شود و بعد از آن استبراء نماید.

روایت ذیل نیز حکم مذکور در کلام مرحوم سید (ره) [مبنی بر اینکه اولی این است که استبراء بعد از قطع شدن بول باشد]  را تأیید می‎کند:

عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ فِي الرَّجُلِ يَبُولُ، ثُمَّ يَسْتَنْجِي ثُمَّ يَجِدُ بَعْدَ ذَلِكَ بَلَلًا؛ قَالَ: «إِذَا بَالَ فَخَرَطَ مَا بَيْنَ الْمَقْعَدَةِ وَ الْأُنْثَيَيْنِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ غَمَزَ مَا بَيْنَهُمَا ثُمَّ اسْتَنْجَى، فَإِنْ سَالَ حَتَّى يَبْلُغَ السُّوقَ فَلَا يُبَالِي»[4].

عبدالملک بن عمرو در روایت مذکور، از امام صادق (ع) در رابطه با شخصی که بول می‎کند و سپس استنجاء می‎کند و بعد از آن رطوبتی را می‎بیند، سؤال کرد و حضرت (ع) فرمود که هنگامی که شخص بول کرد، سپس استبراء کرد و بعد از آن، استنجاء کرد، در این صورت، اگر رطوبتی بعد از استبراء، خارج شود، مشکلی ندارد.

از کلام حضرت (ع) که فرموده است: «إذا بال فخرط»، فهمیده می‎شود که استبراء بعد از تمام شدن بول بوده است.

اما اینکه مرحوم سید (ره) فرموده است که نخست مخرج غائط را تطهیر کند و بعد از آن، استبراء نماید، به این خاطر است که در فرضی که شخص دفع غائط نیز داشته است، اگر قبل از تطهیر مخرج غائط، شخص بخواهد استبراء نماید، ممکن است که نجاست غائط که هنوز برطرف نشده است، به دست او اصابت نماید و دست او را نجس نماید لذا برای اینکه هنگام استبراء، دست شخص به نجاست آلوده نگردد، نخست مخرج غائط را تطهیر می‎کند و بعد از آن، استبراء می‎کند.

در روایت موثقه ذیل نیز به این مطلب تصریح شده است که شخص مذکور، نخست مخرج غائط را تطهیر کند:

عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَسْتَنْجِيَ بِالْمَاءِ يَبْدَأُ بِالْمَقْعَدَةِ أَوْ بِالْإِحْلِيلِ؟ فَقَال:َ«بِالْمَقْعَدَةِ ثُمَّ بِالْإِحْلِيلِ»[5].

عمار ساباطی در روایت موثقه مذکور، از امام صادق (ع) سؤال کرده است که شخصی که می‎خواهد با آب استنجاء کند، نخست مقعد را تطهیر کند یا آلت رجولیت را تطهیر کند؟ حضرت (ع) فرمود که نخست مقعد را تطهیر کند و بعد از آن آلت را بشوید.

ادله انجام استبراء به نحو مذکور در کلام مرحوم سید (ره)

دلیل اینکه شخص هنگام استبراء نخست باید انگشت میانه دست چپ را بر [موضعی که منتهی شده به] مخرج غائط بگذارد و سه بار تا [محل اتصال به] آلت رجولیت بکشد، روایت نبوی ذیل است:

عَنْ عَلِيٍّ (ع)؛ قَالَ: قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ بَالَ فَلْيَضَعْ إِصْبَعَهُ الْوُسْطَى فِي أَصْلِ الْعِجَانِ ثُمَّ يَسْلِتُهَا ثَلَاثاً»[6]‌.

امام علی (ع) فرموده است که پیامبر اکرم (ص) به ما فرمود که کسی که بول می‎کند، باید انگشت میانه خود را بر موضع مخرج غائط بگذارد و سه بار به طور آهسته بکشد.

درست است که روایت مذکور، نبوی است، اما از باب تسامح در ادله سنن، می‎توان به آن استناد کرد و گفت که همین قدر که احتمال داده می‎شود که پیامبر (ص) مطلب مذکور را فرموده باشد، عمل به آن انقیاد محسوب می‎شود.

همان‎طور که آیت الله حکیم (ره) فرموده است، در مُقنعه، معتبر، روض الجنان و کشف اللثام نیز سه مرتبه کشیدن انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا آلت رجولیت در هنگام استبراء مطرح شده است.

اما اینکه گفته شده است که انگشت وسطی از دست چپ کشیده شود، به این خاطر است که دست راست برای انجام امور عالیه، مثل غذا خوردن، مورد استفاده قرار می‎گیرد و دست چپ برای انجام امور دانیه و پست است.

در سنن ابن داود نیز روایتی از عایشه نقل شده است که مؤید این مطلب است که استبراء و استنجاء با دست چپ باشد:

قالت: «کانَتْ یَدُ رسول اللَّه (ص) الیُمْنی لِطَهُورِهِ و طَعَامِه و کَانَتْ الیُسْرَی لِخَلائِهِ کانت ید رسول الله یمنی لطهوره و طعامه و کانت یده الیسری لخلائه»[7]؛ عایشه گفته است که دست راست پیامبر (ص) برای وضو و خوردن طعامش بود و دست چپش برای استنجاء بود.

اما دلیل اینکه از آلت رجولیت تا سر آلت سه بار با شدت بکشد، روایت عبدالملک بن عمرو از امام صادق (ع) است که ذکر آن گذشت؛ به علاوه اینکه می‎توان به روایت حسنه ذیل نیز استناد کرد:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): رَجُلٌ بَالَ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ مَاءٌ؛ قَالَ: «يَعْصِرُ أَصْلَ ذَكَرِهِ إِلَى طَرَفِهِ ثَلَاثَ عَصَرَاتٍ وَ يَنْتُرُ طَرَفَهُ فَإِنْ خَرَجَ بَعْدَ ذَلِكَ شَيْ‌ءٌ فَلَيْسَ مِنَ الْبَوْلِ وَ لَكِنَّهُ مِنَ الْحَبَائِلِ»[8].

«والحمدلله رب العالمین»



[1]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص175.  

[2]. همان.

[3]. همان، ص176.

[4]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب نواقض الوضوء، باب13، ص282، ح2.  

[5]. همان، ابواب احکام الخلوة، باب14، ص323، ح1.  

[6]. محدث نوری، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، کتاب الطهارة، ابواب احکام الخلوة، باب10، ص260، ح2.

[7]. سنن ابن داود، ج1، ص9.

[8]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب احکام الخلوة، باب11، ص320، ح2.

Please publish modules in offcanvas position.