فصلٌ في الوضوءات المستحبة96/08/07

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصلٌ في الوضوءات المستحبة                                                         تاریخ: 7 آبان 1396

موضوع جزئی: اقسام وضوی مستحب                                                                                       مصادف با: 9 صفر 1439

سال تحصیلی: 98- 97                                                                                                           جلسه: 17

                                                                                                    

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

عرض شد که دومین مورد از مواردی که وضو در حال حدث اکبر مستحب است، وضوی جنب به منظور خوابیدن، خوردن، نوشیدن، جماع و غُسل دادن میت است.

دلیل استحباب وضو برای شخص جنب که می‎خواهد بخوابد، چیزی را بخورد و بیاشامد و یا قصد دارد جماع کند، در جلسه گذشته بیان شد.  

دلیل استحباب وضو برای شخص جنب که می‎خواهد میت را غُسل دهد راوایت ذیل است:

عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْجُنُبِ يُغَسِّلُ الْمَيِّتَ أَوْ مَنْ غَسَّلَ مَيِّتاً لَهُ أَنْ يَأْتِيَ أَهْلَهُ ثُمَّ يَغْتَسِلَ، فَقَالَ: «سَوَاءٌ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا كَانَ جُنُباً غَسَلَ يَدَهُ وَ تَوَضَّأَ وَ غَسَّلَ الْمَيِّتَ وَ هُوَ جُنُبٌ وَ إِنْ غَسَّلَ مَيِّتاً تَوَضَّأَ ثُمَّ أَتَى أَهْلَهُ وَ يُجْزِيهِ غُسْلٌ وَاحِدٌ لَهُمَا»[1].

شهاب بن عبد ربه در روایت مذکور، گفته است که از امام صادق (ع) درباره شخص جنب که میت را غُسل می‎دهد یا کسی که میتی را غُسل داده است، سپس با همسرش همبستر می‎شود و بعد از آن غُسل می‎کند، سؤال کردم، آن حضرت (ع) فرمود که این دو مساویند و اشکالی ندارد، اگر شخص، جنب باشد دستش را بشوید و وضو بگیرد و میت را غُسل بدهد؛ در حالی که جنب است و اگر [ابتدا] میت را غُسل داده است، وضو بگیرد و سپس نزد عیالش برود [و با او همبستر شود] و غُسل واحد از هر دو [جنابت و مس میّت] کفایت می‎کند.

الثالث: لجماع مَن مسّ الميّت و لم يغتسل بعد.

سومین مورد از مواردی که وضو در حال حدث اکبر مستحب است، وضو برای جماع کردن شخصی که مس میت کرده است و هنوز غُسل نکرده است.

دلیل حکم مذکور، همان روایت شهاب بن عبد ربه است که ذیل مورد دوم ذکر شد [عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْجُنُبِ يُغَسِّلُ الْمَيِّتَ أَوْ مَنْ غَسَّلَ مَيِّتاً لَهُ أَنْ يَأْتِيَ أَهْلَهُ ثُمَّ يَغْتَسِلَ، فَقَالَ: «... وَ إِنْ غَسَّلَ مَيِّتاً تَوَضَّأَ ثُمَّ أَتَى أَهْلَهُ وَ يُجْزِيهِ غُسْلٌ وَاحِدٌ لَهُمَا»[2].].

الرابع: لتكفين الميّت أو دفنه بالنسبة إلى من غسّله و لم يغتسل غسل المسّ.

چهارمین مورد از مواردی که وضو در حال حدث اکبر مستحب است، وضو گرفتن برای کفن کردن یا دفن میّت به وسیله شخصی که میّت را غُسل داده است ولی هنوز غُسل مس میت نکرده است.

صاحب حدائق (ره)[3]، صاحب مدارک (ره)[4] و صاحب جواهر (ره)[5] گفته‎اند که دلیل خاصی بر استحباب وضو برای شخصی که میت را غُسل داده است و قبل از غُسل مس میت، می‎خواهد میّت را کفن کند، وجود ندارد و تنها چیزی که در این رابطه وجود دارد فتوای بعضی از اصحاب است که به استحباب چنین وضویی فتوا داده‎اند.

آیت الله خویی (ره) [6] فرموده است که ما نیز معتقدیم که دلیلی بر استحبابب وضو برای شخصی که میت را غُسل داده است و قبل از غُسل مس میت می‎خواهد میت را کفن کند، وجود ندارد، لکن از باب تسامح در ادله سنن [مَن بلغه شیء من الثواب] به استحباب چنین وضویی حکم می‎شود.

اما در رابطه با استحباب وضو برای شخصی که میّت را غُسل داده است و قبل از اینکه غُسل مس میت کند، می‎خواهد میت را دفن کند، روایاتی وارد شده‎اند که روایت ذیل از آن جمله است:

عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي حَدِيثٍ؛ قَالَ: «تَوَضَّأْ إِذَا أَدْخَلْتَ الْمَيِّتَ الْقَبْرَ»[7].

عبیدالله حلبی و محمد بن مسلم از امام صادق (ع) نقل کردهاند که آن حضرت (ع) فرموده است که زمانی که میت را داخل قبر گذاشتی، وضو بگیر.

اشکالات وارده به روایت مذکور

اشکال اول

روایت مذکور، نمی‎تواند مدعا [استحباب وضو برای شخصی که میّت را غُسل داده است و قبل از اینکه غُسل مس میت کند، میخواهد میت را دفن کند] را ثابت کند زیرا مدعا، استحباب وضو قبل از دفن است، ولی روایت مذکور بر استحباب وضو بعد از دفن دلالت دارد زیرا امام (ع) فرموده است که بعد از ادخال میت در قبر، وضو بگیر و با ادخال میت در قبر، عملاً دفن محقق شده است و وضو گرفتن بعد از دفن ربطی به مدعا که وضو گرفتن قبل از دفن است، ندارد.

اشکال دوم

بر فرض که از اشکال اول صرف نظر شود، اشکال دیگر این است که روایت مذکور، به کسی که میّت را غُسل داده است، مقید نشده است، بلکه امام (ع) فرموده است که شخصی که میت را داخل قبر گذاشته است، وضو بگیرد و این اعم است از اینکه آن شخص، میت را غُسل داده باشد و یا میت را غُسل نداده باشد؛ در حالی که مدعا، استحباب وضو برای شخصی است که میّت را غُسل داده است. بنابراین، مدعا، مقید است و روایت، مطلق است و برای مدعای مقید نمی‎توان به روایت مطلق استناد کرد.


 

پاسخ از اشکال دوم

روایت مذکور، مطلق است و یکی از مصادیق مطلق، مدعاست که مقید است. کما اینکه روایت مذکور به اطلاقش کسی را که میّت را غُسل داده و غُسل مس میت کرده است نیز می‎شود، یعنی برای چنین شخصی نیز مستحب است که وضو بگیرد و میت را دفن کند؛ هرچند که غُسل مس میت را انجام داده است. پس روایت مذکور به اطلاقش مصادیق متعددی دارد که مدعا [استحباب وضو برای شخصی که میت را غُسل داده است، ولی هنوز غُسل مس میت نکرده است و می‎خواهد میت را دفن کند] نیز یکی از مصادیق است لذا دلالت آن بر مدعا مشکلی ندارد.

مسأله 487: «لا يختصّ القسم الأوّل من المستحبّ بالغاية التي توضّأ لأجلها، بل يباح به جميع الغايات المشروطة به»[8].

به نظر مرحوم سید (ره)، قسم اول از اقسام وضوهای مستحب [وضو برای رفع حدث اصغر]، به غایتی که به خاطر آن وضو گرفته است، اختصاص ندارد، بلکه با آن وضویی [که به قصد خاصی] که انجام شده است، انجام جمیع غایاتی که مشروط به وضو است، مباح است.

دلیل حکم مذکور، این است که گفته شده است که مذهب اصحاب این است که با وضوی مستحبی می‎توان همه غایاتی را که مشروط به وضوست، انجام داد. در ذیل به کلمات بعضی از فقها که در این رابطه وارد شده است، اشاره می‎شود:

صاحب مدارک (ره) نوشته است: «أنّ الظاهر من مذهب الأصحاب جواز الدخول في العبادة الواجبة المشروطة بالطهارة بالوضوء المندوب الذي لا يجامع الحدث الأكبر مطلقا و ادّعى بعضهم عليه الإجماع»[9].

ابن ادریس حلی (ره) نوشته است: «و يجوز أن يؤدي بالطهارة المندوبة الفرض من الصلاة، بدليل الإجماع من أصحابنا»[10].

صاحب مجمع البرهان (ره) نوشته است: «و لا ينبغي النزاع، فيصح به جميع العبادة الواجبة الموقوفة صحتها عليه من غير شك»[11].

علاوه بر ادعای اجماع و فتوای فقها که در رابطه با مکفی بودن وضوی مستحبی [در حال حدث اصغر]، برای انجام آنچه مشروط به وضوست، وارد شده است، به ادله ذیل می‎توان استناد کرد:

اولاً: مقتضای شریعت این است که اگر محدث، وضو بگیرد، بر وضوی او اثر مترتب می‎شود و اثر آن این است که هر کاری که مشروط به وضوست را می‎تواند انجام دهد، پس چه گفته شود که خود وضو، طهارت است و چه گفته شود که طهارت چیزی غیر از وضو است که بر وضو مترتب می‎شود؛ در هر دو صورت اثر بر وضو مترتب می‎شود بنابراین؛ هرچند که شخص هنگام وضو گرفتن، رافعیت حدث یا استباحه را قصد نکرده باشد، آثار وضو بر وضویی که گرفته است، بار می‎شود لذا هر چیزی را که مشروط به وضوست را می‎تواند با آن وضو انجام دهد.

ثانیاً: حدث که بر انسان عارض می‎شود یک چیز بیشتر نیست لذا معقول نیست که گفته شود که این حدث به وسیله وضو نسبت به یک غایت مرتفع می‎شود ولی نسبت به غایت دیگر مرتفع نمی‎شود. بنابراین، شخص با وضویی که گرفته است، می‎تواند همه اموری را که مشروط به وضوست انجام دهد.

آیت الله خویی (ره) نوشته است: «و الوجه في ذلك أن الوضوء اما هو الطهارة في نفسه أو ان الطهارة اعتبار شرعي مترتب على الوضوء كترتب الملكية على البيع و الزوجية على النكاح و غيرهما من الأحكام الوضعية المترتبة على أسبابها و على كلا التقديرين قد دلتنا الأدلة الواردة في اعتبار قصد القربة في الوضوء على ان الإتيان بالغسلتين و المسحتين انما تكونان طهارة أو تترتب عليهما الطهارة فيما إذا‌ اتى بهما المكلف بنية صالحة و بقصد التقرب الى اللّه سبحانه»[12].

آیت الله خویی (ره) فرموده است که وضو یا فی نفسه همان طهارت است و یا اینکه طهارت چیزی غیر از وضو و اثر وضعی آن است که بر وضو مترتب می‎شود بنابراین، ادله‎ای که در اعتبار قصد قربت در وضو وارد شده است، حاکی از این است که اگر انسان به قصد قربت به خداوند متعال وضو بگیرد، طهارت حاصل می‎شود لذا هر امری که مشروط به طهارت باشد را می‎توان انجام دهد.‌

«والحمدلله رب العالمین»



[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الجنابة، باب43، ص263، ح3.

[2]. همان.

[3]. یوسف بن احمد بن ابراهیم، بحرانی آل عصفور، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة‌، ج4، ص37.

[4]. محمد بن علی، موسوی عاملی، مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام‌، ج2، ص99.

[5]. محمد حسن، نجفی (صاحب الجواهر)، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‌، ج4، ص192 و 191.

[6]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج4، ص19.

[7]. همان، ج3، کتاب الطهارة، ابواب الدفن، باب53، ص221، ح1.  

[8]. سید محمدکاظم، طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص196.  

[9]. محمد بن علی، موسوی عاملی، مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام‌، ج1، ص13.

[10]. ابن ادریس حلی، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى‌، ج1، ص98.

[11]. احمد بن محمد، اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان‌، ج1، ص70.

[12]. سید ابوالقاسم، موسوی خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج4، ص21.

Please publish modules in offcanvas position.