فصل فی الحیض 1402/07/23

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                  تاریخ: 23 مهر 1402

موضوع جزئی: اجتماع حیض با شیر دادن و حمل                                                    مصادف با: 29 ربیع‏الأول 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                         جلسه: 8

 

  

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

در جلسات گذشته عرض شد که ادله اوصاف (مطلقات) می‏گویند که خونی که زن می‏بیند و صفات حیض را دارد، خون حیض است و  در مقابل این مطلقات، روایت صحیحه حسین نعیم صحّاف می‏گوید که خونی که زن باردار بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش ببیند خون حیض نیست، هرچند که صفات حیض را داشته باشد.

 

عرض شد که نظر مرحوم آیت الله خویی (ره) و مرحوم امام خمینی (ره)، این است که صحیحه صحّاف بر روایات اوصاف مقدم می‏شود، لکن نظر مرحوم آیت الله خویی (ره) این است که این روایت صحیحه، ادله اوصاف را تقیید می‏زند، ولی نظر مرحوم امام (ره) این است که این روایت صحیحه بر ادله اوصاف حاکم است بنابراین، هم طبق قول مرحوم آیت الله خویی (ره) و هم طبق قول مرحوم امام (ره)، در فرض مورد بحث، خونی که زن بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش می‏بیند خون حیض نیست، هرچند که اوصاف حیض را داشته باشد.  

 

مرحوم امام (ره) فرمود که عرف [که مخاطب فهم کلمات ائمه (ع) می‏باشند] خود را به دقایق عقلیه مبتلا نمی‏کند لذا به نسبت بین صحیحه با روایات اوصاف که عموم و خصوص من‏وجه است یا غیر آن، توجه ندارد، بلکه عرف می‏بیند که صحیحه صحّاف عرفاً ادله صفات را تقیید می‏زند لذا خونی که زن بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش می‏بیند، حیض نیست هرچند که اوصاف حیض را داشته باشد و میزان و ملاکِ تقدیم صحیحه بر روایات اوصاف، فهم عرف است و دقّت عقلی نیست، چه بین آنها عموم و خصوص من‏وجه باشد و چه نباشد.

 

مرحوم امام (ره) فرموده است: «وأنت إذا راجعت وجدانك و نظرت في الصحيحة وروايات الأوصاف وعرضتهما على الفهم العرفي الخالي من الدقائق العقلية، ترى أنّ‌ ذهن العرف لا يتوجّه إلى كون نسبة الصحيحة مع مقابلاتها عموماً من وجه و لا ينقدح في ذهنك التعارض، بل ترى أنّ‌ الصحيحة مقيّدة عرفاً لأدلّة الصفات و هذا هو الميزان لتقديم دليل على غيره؛ كان بينهما عموم من وجه أو لا و لهذا يقدّم الحاكم على المحكوم ولا يلاحظ النسبة؛ لحكومة العرف بذلك، فميزان تشخيص التعارض و التقديم و الجمع هو فهم العرف العامّ‌ لا الدقّة العقلية»[1]؛ اگر به وجدانت مراجعه کنی و به صحیحه حسین‏بن نعیم صحّاف و روایات اوصاف نظر کنی و آنها را به فهم عرفی که از دقت عقلی خالی است عرضه کنی، می‏بینی که ذهنِ عرف به اینکه نسبت بین صحیحه صحّاف و روایات اوصاف، عموم و خصوص من‏وجه است، توجه نمی‏کند و در ذهن تو بین صحیحه صحّاف و روایات اوصاف تعارضی وجود ندارد، بلکه می‏بینی که صحیحه صحّاف عرفاً ادله اوصاف را تقیید می‏زند و این، میزان و ملاک برای تقدّم دلیل صحیحه بر ادله اوصاف است، چه بین آنها عموم و خصوص من‏وجه باشد و چه نباشد و به این خاطر است که دلیل حاکم بر دلیل محکوم مقدم می‏شود و اینکه چه نسبتی بین آنها وجود دارد مورد لحاظ قرار نمی‏گیرد چون نظر عرف، حاکم است پس، میزان و ملاکِ تشخیص تعارض و تقدیم و جمع، فهم عرفِ عام است و دقّت عقلی نیست.

 

کلام محقق همدانی (ره)

 

مرحوم محقق همدانی (ره) فرموده است که صحیحه صحّاف و روایات اوصاف دو ظاهرند که در مقام بیان وظیفه شاکّ و بیان تکلیف ظاهری می‏باشند پس، تعارض بین صحیحه صحّاف و ادله اوصاف از قبیل تعارض بین دو ظاهر است و این گونه نیست که صحیحه صحّاف نص باشد و ادله اوصاف، ظاهر باشند تا گفته شود که صحیحه صحّاف از بابت تقدّم نص بر ظاهر، بر ادله اوصاف مقدم می‏شود لذا چون دلیل صحیحه صحّاف و ادله اوصاف، هر دو ظاهر می‏باشند اولی این است که ظاهر صحیحه صحّاف به تأویل برده شود نه اینکه ادله اوصاف به وسیله صحیحه صحّاف تقیید زده شود بنابراین، اولی این است که در محل اجتماع این دو دلیل [، یعنی موردی که خونی که زن باردار می‏بیند بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش باشد و اوصاف حیض را داشته باشد،] گفته شود که در اطلاق صحیحه صحّاف تصرف می‏شود و گفته می‏شود که صورتی که زن باردار بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش خونی می‏بیند که اوصاف خون حیض را دارد به حکم ادله اوصاف ملحق می‏شود و به حیض بودن چنین خونی حکم می‏شود، نه اینکه در اطلاق ادله اوصاف تصرف شود و صحیحه صحّاف، مقیِّد آن ادله قرار داده شود و گفته شود که به عدم حیض بودن خونی که زن بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش می‏بیند، حکم می‏شود، چه اوصاف حیض را داشته باشد و چه اوصاف حیض را نداشته باشد.

 

محقق همدانی (ره) در دلیل اولی بودن تقدّم ادله اوصاف بر صحیحه صحّاف فرموده است که؛

 

اولاً، اطلاقات ادله اوصاف کثیرند و چشم‏پوشی از آنها و کنار گذاشتن این اطلاقات کثیره صحیح نیست لذا اولی این است که در این اطلاقات کثیره تصرف نشود؛

 

ثانیاً، اکثر اصحاب از ظاهر صحیحه صحّاف اعراض کرده‏اند و در مقام فتوا به این صحیحه استناد نکرده‏اند، بلکه فتوای مشهور این است که خونی که زن بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش می‏بیند و اوصاف حیض را دارد محکوم به حیضیّت است بنابراین، نمی‏توان با صحیحه صحّاف، اطلاق ادله اوصاف را تقیید زد[2].

 

پاسخ مرحوم امام (ره) از کلام محقق همدانی (ره)

 

مرحوم امام (ره) در پاسخ از کلام محقق همدانی (ره) فرموده است که؛

 

اولاً، قبول داریم که روایات اوصاف، اطلاق دارند و به حکم اطلاق این روایات باید گفت که خونی که زن بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش می‏بیند اگر اوصاف حیض را داشته باشد، محکوم به حیضیّت است، لکن این روایات مشکل دارند زیرا یکی از روایات اوصاف، روایت محمد بن مسلم است [عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ عَنْ‌ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ؛‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ‌ عَنِ‌ الْحُبْلَى قَدِ اسْتَبَانَ‌ حَبَلُهَا تَرَى مَا تَرَى الْحَائِضُ‌ مِنَ‌ الدَّمِ،‌ قَالَ‌: «تِلْكَ‌ الْهِرَاقَةُ‌ مِنَ‌ الدَّمِ‌ إِنْ‌ كَانَ‌ دَماً أَحْمَرَ كَثِيراً فَلاَ تُصَلِّي وَ إِنْ‌ كَانَ‌ قَلِيلاً أَصْفَرَ فَلَيْسَ‌ عَلَيْهَا إِلاَّ الْوُضُوءُ‌»[3] ] که این روایت، مرسله است و حجّت نیست.

 

یکی دیگر از آن روایات، روایت اسحاق بن عمار است [عَنْ‌ إِسْحَاقَ‌ بْنِ‌ عَمَّارٍ؛ قَالَ‌: سَأَلْتُ‌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَنِ‌ الْمَرْأَةِ‌ الْحُبْلَى تَرَى الدَّمَ‌ الْيَوْمَ‌ وَ الْيَوْمَيْنِ‌، قَالَ: «إِنْ‌ كَانَ‌ دَماً عَبِيطاً فَلاَ تُصَلِّي ذَيْنِكَ‌ الْيَوْمَيْنِ‌ وَ إِنْ‌ كَانَ‌ صُفْرَةً‌ فَلْتَغْتَسِلْ‌ عِنْدَ كُلِّ‌ صَلاَتَيْنِ‌»[4]] که این روایت نیز مطروح است و طرح شده است و نمی‏توان به آن عمل کرد چون معلوم نیست که مراد از اسحاق‏بن عمار، اسحاق‏بن عمار صیرفی است یا مراد، اسحاق‏بن عمار ساباطی است.

 

فقط یک روایت دیگر در این رابطه وجود دارد که می‏توان به آن استناد کرد و آن، روایت ابی‏المغراء است [عَنْ‌ أَبِي الْمَغْرَاءِ؛‌ قَالَ‌: سَأَلْتُ‌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَنِ‌ الْحُبْلَى قَدِ اسْتَبَانَ‌ ذَلِكَ‌ مِنْهَا تَرَى كَمَا تَرَى الْحَائِضُ‌ مِنَ‌ الدَّمِ‌، قَالَ:‌« تِلْكَ‌ الْهِرَاقَةُ‌ إِنْ‌ كَانَ‌ دَماً كَثِيراً فَلاَ تُصَلِّينَ‌ وَ إِنْ‌ كَانَ‌ قَلِيلاً فَلْتَغْتَسِلْ‌ عِنْدَ كُلِّ‌ صَلاَتَيْنِ»[5]]، لکن عرض می‏شود که در این روایت تصرف می‏شود و صحیحه صحّاف بر آن حاکم می‏شود لذا بر طبق صحیحه عمل می‏شود و در نتیجه، در فرض مورد بحث، به عدم حیضیّت خون مورد نظر حکم می‏شود.

 

ثانیاً، اعراض اکثر اصحاب از عمل به صحیحه صحّاف ثابت نیست زیرا اصحاب در صدد بیان اصل اجتماعِ حیض با حمل به نحو فی‏الجمله بوده‏اند، یعنی اصحاب در مقابل اکثر عامّه، قائل به اجتماع حیض با حمل بوده‏اند، فی‏الجمله و اصحاب در مقام تعرض به صحیحه صحّاف و بیان حیضیّت یا عدم حیضیّتِ خونی که زن باردار بعد از گذشت بیست روز از ایام عادتش می‏بیند، نبوده‏اند، یعنی بیان اصلی اصحاب، حول محور اجتماع حیض با حمل بوده است و بحث از حیض بودن یا عدم حیض بودن خونی که بعد از گذشت بیست روز از ایام عادت دیده می‏شود، از فروعات اجتماع حیض با حمل است و قدمای اصحاب متعرض آن نشده‏اند و عدم تعرّض به آن از باب اعراض آنها از صحیحه صحّاف نبوده است، بلکه از این باب بوده است که از فروعات بحث اجتماع حیض با حمل است و متعرض نشدن به یک بحث، چیزی غیر از اعراض از آن است. همچنین، عدم فتوای متأخرین بر طبق صحیحه صحّاف از باب شاذ بودن این صحیحه و عدم عمل به آن نبوده است، بلکه در مقام جمع بین صحیحه صحّاف و ادله اوصاف، اجتهاداً، ادله اوصاف را بر صحیحه صحّاف مقدم داشته‏اند، نه اینکه اصلاً صحیحه صحّاف را قبول نداشته باشند. به علاوه اینکه، بعضی مثل صاحب مدارک (ره) نیز بر طبق صحیحه صحّاف عمل کرده‏اند بنابراین، اینکه گفته شود که اصحاب از صحیحه صحّاف اعراض کرده‏اند پذیرفته نیست.

 

البته بعضی از متأخرین ادعای اعراض از صحیحه صحّاف را مطرح کرده‏اند، اما پاسخ این است که اعراض متأخرین اثری ندارد، بلکه آن اعراضی مؤثر است که از جانب متقدمین صورت گرفته باشد[6].

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. موسوی خمینی، سید روح‏الله، کتاب الطهارة، ج1، ص357.

[2]. همدانی، آقا رضا‏بن محمدهادی، مصباح الفقیه، ج4، ص206.

[3]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب30، ص334، ح16.

[4]. همان، ص331، ح6.

[5]. همان، ح5.

[6]. موسوی خمینی، سید روح‏الله، کتاب الطهارة، ج1، ص357 و 358.

 

Please publish modules in offcanvas position.