درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی الحیض تاریخ: 20 آذر 1402 موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه مصادف با: 27 جمادی الاول 1445 سال تحصیلی: 1403-1402 جلسه: 34 |
خلاصه جلسه گذشته
در جلسه گذشته به ثمره بحث از تعبّدی بودن یا تکوینی بودن اوصاف حیض اشاره شد و گفته شد که اگر قائل شدیم که شارع ما را متعبّد کرده است که با تحقّق اوصاف حیض، مثل گرم بودن، قرمز بودن، تازه بودن خون و امثال آن باید آن خون را خون حیض قرار دهیم، اعم از اینکه به حیضیّت آن خون علم پیدا شود یا به حیضیّت آن خون علم پیدا نشود در این صورت، به مجرد شک در حیض بودن خون، به اوصاف خون رجوع میشود که اگر آن خون، اوصاف حیض را داشته باشد، حیض است و اگر اوصاف حیض را نداشته باشد، حیض نیست و علم و قطع به حیضیّت در حکم به حیضیّت دخالتی ندارد، یعنی به صرف وجود اوصاف حیض به حیض بودن آن حکم میشود چه علم به حیضیّت حاصل شود و چه علم به حیضیّت حاصل نشود.
اما اگر قائل شدیم که شارع با بیان این اوصاف، در صدد ارشاد بوده است، به این معنا که خواسته است بگوید که اوصافی که در اخبار برای خون حیض بیان شدهاند، تکوینی میباشند، یعنی شارع نخواسته است بگوید که چون من میگویم خونی با این اوصاف، حیض است تو نیز باید به حکم من متعبّد باشی و چون و چرا نیاوری، بلکه شارع با بیان اوصاف حیض در صدد شناساندن خون حیض به مکلّف بوده است، به این معنا که خون حیض، خونی است که تکویناً این صفات را دارد. در این صورت، اوصاف حیض سبب علم به حیض بودن خون خواهد بود لذا حیض بودن، دائر مدار علم به حیضیّت از مجرای اوصاف حیض میشود بر خلاف فرض قبلی، که حیض بودن، دائر مدار تعبّد به امر شارع است. بنابراین، اگر شخص نتوانست از اوصاف خون، به حیض بودن خون مشکوک، علم پیدا کند، آن خون، محکوم به حیضیّت نیست بر خلاف فرض قبلی که حیض بودن، دائر مدار تعبّد است که خون مشکوک، به صرف داشتن اوصاف حیض، محکوم به حیضیّت است؛ اعم از اینکه شخص از اوصاف، به حیض بودن علم پیدا کند یا به حیض بودن علم پیدا نکند.
در ادامه سؤالی مطرح شد و آن، این بود که اوصافی که در روایات برای خون حیض ذکر شده است، آیا جنبه تعبّدی برای حیض دارند که شارع این صفات را در ظرف شک و دوران بین حیض و استحاضه، برای مکلّف حجّت قرار داده است یا این اوصاف جنبه تکوینی دارند و ارشاد به حیضیّت دارند؟
در پاسخ عرض شد که آیت الله حکیم (ره) و امام خمینی (ره) قائل به تعبّدی بودن اوصاف حیض میباشند ولی مرحوم آخوند (ره) قائل به تکوینی بودن اوصاف حیض میباشد.
همچنین، به کلام مرحوم آخوند (ره)، مبنی بر ارشادی بودنِ اخبارِ اوصاف حیض اشاره شد و گفته شد که ایشان فرموده است که ظاهر روایاتِ مربوط به صفات خون حیض این است که شارع با ذکر اوصافی از خون حیض و استحاضه که برای زنها شناخته شده است، در صدد تمییز خون حیض از خون استحاضه برآمده است و با وجودِ اوصاف خون مجالی برای اشتباه نیست [، یعنی اوصاف برای انسان علم میآورد]، چون اوصاف غالباً موجب حصول قطع میشوند [گرچه گاهی اوصاف، موجب حصول علم نمیشوند ولی غالباً اوصاف، علمآورند] و شارع با ذکر اوصاف در صدد بیان حکم مشتبه و قرار دادن صفت به عنوان اماره تعبّدی نیست تا امر مشکل شود که آیا یکی از اوصاف برای حکم به حیضیّت کفایت میکند یا همه اوصاف باید وجود داشته باشند تا بتوان به حیضیّت حکم کرد کما اینکه بین مشهور و صاحب مدارک (ره) در اینکه آیا یک وصف برای حکم به حیضیّت کافی است یا همه اوصاف باید محقق باشند، اختلاف واقع شده است چون مشهور قائل است که هر یک از اوصاف، اماره مستقلی برای حکم به حیضیّت خون میباشد ولی صاحب مدارک (ره) معتقد است که مجموع اوصاف با هم، اماره بر حیضیّت میباشند لذا یک صفت کفایت نمیکند.
مرحوم آخوند (ره) در ادامه فرموده است: «و لا يمكن أن يكون قوله عليه السّلام في موثقة إسحاق بن جَرير؛ «دم الحيض ليس به خفاءٌ، هو دم حار إلخ» بيانا لجعل ما ذكره من الأوصاف أمارة عليه تعبدا و كذلك سياق سائر الاخبار، كما لا يخفى على المتأمل»[1]؛ و ممکن نیست که قول امام (ع) در موثقه اسحاقبن جریر که فرموده است: «خون حیض پوشیده نیست، بلکه آن، خونی است که گرم است و با سوزش خارج میشود»، بیان برای جعل اوصاف به عنوان اماره تعبّدی برای حیض باشد و همچنین است سیاق سایر أخبار، کما اینکه بر شخصی که تأمل و دقت داشته باشد، پوشیده نیست [، یعنی از لحن سایر روایات نیز این مطلب استفاده میشود که فلسفه بیان اوصاف از ناحیه امام (ع)، این است که اوصاف حیض، جنبه تعبّدی ندارند].
سؤال: دیدگاه مرحوم آخوند (ره) درباره حدودی [، مثل شروع حیض بعد از اتمام نُه سالگی و اتمام حیض در سن پنجاه سالگی برای غیر قرشیّة و شصت سالگی برای قرشیّة] که برای خون حیض در لسان روایات وارد شده است، چیست؟
پاسخ: در سال تحصیلی گذشته در مسأله 701 عرض شد که اگر خونی از دختربچهای که مشکوک البلوغ است خارج شود و صفات حیض را داشته باشد، به حیض بودن آن خون حکم میشود و خود اینکه صفات حیض را دارد نشانه بلوغ قرار داده میشود[2].
در ذیل مسأله 701، کلام مرحوم آخوند (ره) و آیت الله حکیم (ره) به طور مفصل بیان شد. آیت الله حکیم (ره) فرموده است که استاد اعظم ما [مرحوم آخوند (ره)] فرموده است که حدودی که شارع برای خون حیض بیان کرده است [که عبارتند از اینکه خونی که دختر بچه قبل از نُه سالگی میبیند حیض نیست و خونی که زن بعد از یائسگی میبیند حیض نیست، همچنین، خونی که کمتر از سه روز دیده میشود یا بیشتر از ده روز دیده میشود حیض نیست] صرفاً برای ظرف شک نسبت به حیض بودن خون است، یعنی زمانی که در حیض بودن خون شک شود به این حدود مراجعه میشود، اما در موردی که شخص علم وجدانی پیدا کند که خونی که دیده است خون حیض است باید احکام حیض را در رابطه با آن خون جاری کند، هرچند که آن خونی که مشاهده کرده است قبل از اتمام نُه سالگی باشد یا بعد از یائسگی باشد.
در بحث از مسأله 701، سخن مذکور، پذیرفته نشد و عرض شد که علاوه بر اینکه بر این مسأله [که حد خون حیض، اتمام نُه سالگی و یائسگی، بیشتر از سه روز خون دیدن و کمتر از ده روز خون دیدن است] اجماع وجود دارد، یعنی علاوه بر اینکه بر أخذ به تحدیدات شرعیه برای خون حیض، اجماع است، نمیتوان به سادگی از اخبار کثیرهای که تحدید کننده خون حیض است صرف نظر کرد و گفت که با علم به حیض بودن خون از همه این حدود رفع ید میشود.
جالب این است که امام خمینی (ره) فرموده است که دیدگاه مرحوم آخوند (ره) نه تنها مخالف روایات کثیره و اجماع فقهاست، بلکه بالاتر از آن، این است که پذیرش دیدگاه ایشان مساوی با رفع ید از ضرورت فقه است. بنابراین، اگر تحدیداتی که در کلام فقها و اخبار کثیره برای خون حیض بیان شده است، پذیرفته نشود، منجر به مخالفت با اجماع فقها و رفع ید از ضرورت فقه میشود[3].
البته در پاسخ از امام (ره) عرض میشود که درست است که دیدگاه مرحوم آخوند (ره)، مخالف با روایات کثیره و اجماع فقهاست، لکن پذیرفته نیست که گفته شود که دیدگاه ایشان، رفع ید از ضرورت فقه است.
خلاصه مطالب مذکور، در قالب دو نکته؛
نکته اول، این است که به نظر مرحوم آخوند (ره)، اوصاف حیض که در لسان روایات ذکر شده است، بیانگر تکوینی بودن حیض است، یعنی شارع با ذکر اوصافی از خون حیض و استحاضه که برای زنها شناخته شده است، در صدد تمییز خون حیض از خون استحاضه برآمده است و با وجودِ اوصاف خون مجالی برای اشتباه نیست [، یعنی اوصاف برای انسان علم میآورد]، چون اوصاف غالباً موجب حصول قطع میشوند [گرچه گاهی اوصاف، موجب حصول علم نمیشوند ولی غالباً اوصاف، علمآورند].
نکته دوم، این است که مرحوم آخوند (ره) فرموده است که حدودی که شارع برای خون حیض بیان کرده است صرفاً برای ظرف شک نسبت به حیض بودن خون است، یعنی زمانی که در حیض بودن خون شک شود به این حدود مراجعه میشود، اما در موردی که شخص علم وجدانی پیدا کند که خونی که دیده است خون حیض است باید احکام حیض را در رابطه با آن خون جاری کند، هرچند که آن خونی که مشاهده کرده است قبل از اتمام سنّ نُه سالگی باشد یا بعد از یائسگی باشد.
لکن سخن مذکور، پذیرفته نشد و عرض شد که علاوه بر اینکه بر این مسأله [که حد خون حیض، اتمام نُه سالگی و یائسگی، بیشتر از سه روز خون دیدن و کمتر از ده روز خون دیدن است] اجماع وجود دارد، یعنی علاوه بر اینکه بر أخذ به تحدیدات شرعیه برای خون حیض، اجماع است، نمیتوان به سادگی از اخبار کثیرهای که تحدید کننده خون حیض است صرف نظر کرد و گفت که با علم به حیض بودن خون از همه این حدود رفع ید میشود.
[1]. آملی، هاشم، المعالم المأثورة، ج5، ص259؛ آخوند خراسانی، محمد كاظمبن حسين، رسالةٌ فی أحکام الدما، ص4و5.
[2]. طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، العروة الوثقی، ج1، ص316.
[3]. موسوی خمینی، روح اللّه، كتاب الطهارة، ج1، ص10.