فصل فی الحیض 1402/10/02

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                                تاریخ: 2 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه                                       مصادف با: 9 جمادی ‏الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                 جلسه: 35

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

در جلسه گذشته سؤالی مطرح شد و آن، این بود که اوصافی که در روایات برای خون حیض ذکر شده است، آیا جنبه تعبّدی برای حیض دارند که شارع این صفات را در ظرف شک و دوران بین حیض و استحاضه، برای مکلّف حجّت قرار داده است یا این اوصاف جنبه تکوینی دارند و ارشاد به حیضیّت دارند؟ در جلسه گذشته پاسخ این سؤال به طور مفصّل ذکر شد و گفته شد که در این رابطه دو دیدگاه مطرح شده است؛ دیدگاه اول، دیدگاه مرحوم آخوند (ره) است که قائل به تکوینی بودن اوصاف حیض است و دیدگاه دوم، دیدگاه آیت الله حکیم (ره) و امام خمینی (ره) است که این دو بزرگوار، تعبّدی بودن اوصاف حیض را قائل‏اند.

 

در جلسه گذشته به کلمات مرحوم آخوند (ره) اشاره شد و توضیح آن به طور کامل بیان شد.

 

کلام امام خمینی (ره)، مبنی بر تعبّدی بودن اوصاف حیض

 

امام خمینی (ره) فرموده است که از روایاتی که در رابطه با حیض و اوصاف آن وارد شده‏اند، تعبّدی بودن اوصاف حیض استفاده می‏شود. به تعبیر روشن‏تر امام (ره) فرموده است که روایات وارده، در مقام بیان یک امر تعبّدی می‏باشند و در مقام بیان اوصاف تکوینی اوصاف حیض نیستند، از جمله روایت ذیل که بر این مطلب دلالت دارد؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ حَفْصِ‌ بْنِ‌ الْبَخْتَرِيِّ‌؛ قَالَ‌: دَخَلَتْ‌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ امْرَأَةٌ‌ فَسَأَلَتْهُ‌ عَنِ‌ الْمَرْأَةِ‌ يَسْتَمِرُّ بِهَا الدَّمُ‌ فَلاَ تَدْرِي حَيْضٌ‌ هُوَ أَوْ غَيْرُهُ‌؟ قَالَ:‌ فَقَالَ‌ لَهَا: «إِنَّ‌ دَمَ‌ الْحَيْضِ‌ حَارٌّ عَبِيطٌ أَسْوَدُ لَهُ‌ دَفْعٌ‌ وَ حَرَارَةٌ‌ وَ دَمُ‌ الاِسْتِحَاضَةِ‌ أَصْفَرُ بَارِدٌ فَإِذَا كَانَ‌ لِلدَّمِ‌ حَرَارَةٌ‌ وَ دَفْعٌ‌ وَ سَوَادٌ فَلْتَدَعِ‌ الصَّلاَةَ‌» قَالَ‌: فَخَرَجَتْ‌ وَ هِيَ‌ تَقُولُ:‌ وَ اللَّهِ‌ أَنْ‌ لَوْ كَانَ‌ امْرَأَةً‌ مَا زَادَ عَلَى هَذَا»[1].

 

راوی گفته است که زنی بر امام صادق (ع) وارد شد و درباره زنی که خون به صورت مستمر از او خارج می‏شود و نمی‏داند که حیض است یا غیر حیض است، سؤال کرد، آن حضرت (ع) در پاسخ فرمود که خون حیض گرم، تازه و سیاه است و به صورت دفعی خارج می‏شود و خون استحاضه زرد و سرد است پس، اگر خون، گرم باشد، به صورت دفعی خارج شود و سیاه باشد باید نمازش را رها کند [، یعنی آن خون، خون حیض است]، راوی گفت که آن زن از نزد امام (ع) خارج شد در حالی که می‏گفت که اگر امام، زن بود، بیش از این نمی‏گفت [، یعنی امام (ع) تمام ویژگی‏های عادت زنان را مسلّط است و بر آن احاطه دارد].

 

امام (ره) فرموده است: «ولا يخفى: أنّ‌ ظاهرها أنّ‌ من لم تدرِ أنّ‌ دمها حيض أو غيره، فطريق تشخيصها هو هذه الأوصاف و إنّما الكلام في أنّ‌ سوق الرواية بصدد بيان ما يرفع به الشبهة تكويناً و أنّه مع هذه الأوصاف تقطع المرأة بأ نّه حيض أو أنّها أوصاف غالبيةٌ يَحصُل بها الظنّ‌ النوعي بالموضوع و قد جعلها الشارع أمارة عند الاشتباه‌؟ و بعبارة اخرى: أنّها بصدد رفع الشبهة تكويناً؛ وإرشادها إلى آثار تقطع منها بالواقع أو بصدد رفع الشبهة تشريعاً، الظاهر هو الثاني لأنّ‌ هذه الأوصاف لا تكون من اللوازم العادية بحيث تقطع النساء غالباً لأجلها بالحيض. نعم يحصل لهنّ‌ غالباً العلم به، لكن لا لأجل هذه الأوصاف، بل للعادة المستمرّة لهنّ‌ وعدم اعوجاج طبائعهنّ‌ غالباً، ففي حال الاستقامة تعلم المرأة- بقرائن غالباً - أنّ‌ ما تَقذِفُه الرحمُ حيض و أمّا لو استمرّ مثلاً بها الدم أو حصلت شبهة اخرى لها، فليس [لها] أن تقطع مع ذلك بالواقع لأجل تلك الصفات و مع عدم حصول القطع وجداناً، لا محيص عن كونها أمارة ظنّية اعتبرها الشارع»[2]؛ پوشیده نیست که ظاهر این روایت (روایت حفص‏بن بَختری) این است که زنی که نمی‏داند که خونی که از او خارج شده است، حیض است یا غیر حیض است، راه تشخیص آن، اوصاف است و همانا سخن در این است که آیا سیاق روایت در صدد بیان این نکته است که تکویناً رفع شبهه شود و زن با توجه به این اوصاف به حیض بودن خونی که از او خارج شده است قطع پیدا کند (یعنی آیا اوصاف، تکوینی می‏باشند) یا اینکه آن اوصاف، اوصاف غالبیّه‏ای می‏باشند که به وسیله آنها به حیض بودن خون، ظنّ نوعی پیدا می‏شود و شارع این اوصاف را به عنوان اماره برای تشخیص خون حیض از استحاضه، جعل کرده است (یعنی این اوصاف، تعبّدی می‏باشند)؟ و به عبارت دیگر: آیا روایات در صدد رفع شبهه به نحو تکوینی و ارشاد آن روایات به آثاری از خون حیض و استحاضه است که زن به وسیله آنها به واقعِ خون قطع پیدا می‏کند یا اینکه روایات در صدد رفع شبهه به نحو تشریعی می‏باشند، هرچند که از آن اوصاف، به نوع خونی که از او خارج شده است، علم پیدا نکند؟

 

ظاهر عبارت روایت، دوم است [، یعنی ظاهر روایت بر تعبّدی بودن اوصاف دلالت دارد] زیرا این اوصاف از لوازم عادی نیست، به گونه‏ای که زن غالباً از آنها به حیض بودن قطع پیدا کند. بله! زنان غالباً به حیض بودن علم پیدا می‏کنند، لکن این علم و قطع به خاطر اوصاف نیست، بلکه به خاطر عادتی است که برای آنها استمرار دارد و همچنین، به خاطر عدم اعوجاج و مشکل در مزاج و طبیعتشان است. پس، در حالی که استقامت مزاج دارند، زن غالباً از روی قرائن، علم پیدا می‏کند که آنچه را که رَحِم از خود خارج می‏کند حیض است و اما اگر خون استمرار پیدا کند یا شبهه دیگری برای او حاصل شود پس در این صورت، زن به صرف آن صفات، قطع به حیضیّت پیدا نمی‏کند و اگر وجداناً قطع حاصل نشود چاره‏ای نیست جز اینکه صفات، اماره ظنیه‏ای می‏باشند که شارع آن را معتبر دانسته است [، یعنی اوصاف، تعبّدی می‏باشند].

 

بنابراین، اگر خون استمرار داشته باشد به صرف اینکه صفات حیض را دارد، زن، وجداناً به حیض بودن آن علم پیدا نمی‏کند، کما اینکه در روایت اسحاق بن جریر نیز سؤال از حکم خونی که به صورت مستمر از زن خارج می‏شود مطرح شده است و امام (ع) صفات را ملاک برای حکم به حیضیّت قرار داده است و صفات را به عنوان اماره ظنّیه معتبر دانسته است؛

 

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ؛ قَالَ: سَأَلَتْنِي امْرَأَةٌ مِنَّا أَنْ أُدْخِلَهَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَاسْتَأْذَنْتُ لَهَا فَأَذِنَ لَهَا فَدَخَلَتْ إِلَى أَنْ قَالَ: فَقَالَتْ ‌لَهُ: مَا تَقُولُ فِي الْمَرْأَةِ تَحِيضُ فَتَجُوزُ أَيَّامُ حَيْضِهَا؟ قَالَ: «إِنْ كَانَ أَيَّامُ حَيْضِهَا دُونَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ اسْتَظْهَرَتْ بِيَوْمٍ وَاحِدٍ ثُمَّ هِيَ مُسْتَحَاضَةٌ» قَالَتْ: فَإِنَّ الدَّمَ يَسْتَمِرُّ بِهَا الشَّهْرَ وَ الشَّهْرَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ كَيْفَ تَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ؟ قَالَ: «تَجْلِسُ أَيَّامَ حَيْضِهَا ثُمَّ تَغْتَسِلُ لِكُلِّ صَلَاتَيْنِ» قَالَتْ لَهُ: إِنَّ أَيَّامَ حَيْضِهَا تَخْتَلِفُ عَلَيْهَا وَ كَانَ يَتَقَدَّمُ الْحَيْضُ الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ وَ يَتَأَخَّرُ مِثْلَ ذَلِكَ فَمَا عِلْمُهَا بِهِ قَالَ: «دَمُ الْحَيْضِ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ هُوَ دَمٌ حَارٌّ تَجِدُ لَهُ حُرْقَةً وَ دَمُ الِاسْتِحَاضَةِ دَمٌ فَاسِدٌ بَارِدٌ»[3].

 

بنابراین، امام (ره) بر خلاف مرحوم آخوند (ره) [که اوصاف را مطلقا اماره بر قطع به حیضیّت می‏داند]، فرموده است که در شرایط عادی که مزاج زن مشکلی ندارد، غالباً زن از روی قرائن و صفات، علم به حیضیّت پیدا می‏کند، لکن اگر خروج خون استمرار داشته باشد و یا شبهه برای او حاصل شود، زن به صرف صفات نمی‏تواند وجداناً به حیضیّت قطع پیدا کند.      

 

امام (ره) در ادامه فرموده است: «و بالجملة: كون الرواية بصدد بيان أنّ‌ هذه الأوصاف علامات يحصل بها القطع فلا معنى للسؤال، في غاية البعد»[4]؛ حاصل کلام اینکه: بودنِ روایت مذکور، در صدد بیان این نکته که اوصاف، علاماتی هستند که به واسطه آنها قطع حاصل می‏شود؛ به گونه‏ای که معنایی برای سؤال و ابهام باقی نماند، در نهایت بُعد است.

 

اشکال بر نظر امام خمینی (ره)

 

از کلمات امام (ره)، فهمیده می‏شود که ظاهر روایت حفص بختری این است که امام (ع) با بیان اوصاف خون حیض و استحاضه در صدد بیان این مطلب است که تعبّداً و تشریعاً شبهه زن را برطرف کند، اما به نظر  می‏رسد که دلیلی که امام (ره) برای کلام خود مطرح کرده است به سختی از روایت قابل برداشت است، بلکه دلیل ایشان، مطلبی است که از خارج روایت به دست آورده است و بر روایت تحمیل شده است و خودِ روایت این مطلب را نمی‏رساند چون امام (ره) در دلیل کلام خود؛ مبنی بر دلالت روایت بر تعبّدی بودن اوصاف، مطلبی فرمود که این مطلب از روایت استفاده نمی‏شود و آن، اینکه ایشان فرمود: «لأنّ‌ هذه الأوصاف لا تكون من اللوازم العادية بحيث تقطع النساء غالباً لأجلها بالحيض»؛ زیرا این اوصاف از لوازم عادی نیست به گونه‏ای که زن غالباً از آنها به حیض بودن قطع پیدا کند، یعنی اوصاف، به خودی خود بر حیض بودن دلالت ندارند، بلکه یک امر تعبّدی از جانب شارع است، یعنی شارع آن اوصاف را اماره بر حیضیّت قرار داده است.

 

بنابراین، چون دلیلی که امام (ره) آورده است از روایت استفاده نمی‏شود، کلام ایشان، مبنی بر تعبّدی بودن اوصاف را اثبات نمی‏کند.

 

به علاوه اینکه کلام امام صادق (ع) که فرموده است: «إِنَّ‌ دَمَ‌ الْحَيْضِ‌ حَارٌّ عَبِيطٌ أَسْوَدُ لَهُ‌ دَفْعٌ‌ وَ حَرَارَةٌ‌ وَ دَمُ‌ الاِسْتِحَاضَةِ‌ أَصْفَرُ بَارِدٌ فَإِذَا كَانَ‌ لِلدَّمِ‌ حَرَارَةٌ‌ وَ دَفْعٌ‌ وَ سَوَادٌ فَلْتَدَعِ‌ الصَّلاَةَ‌»[5]، بیشتر با ارشادی بودن اوصاف سازگاری دارد و امام (ع) به اوصاف تکوینی خون حیض اشاره می‏کند و کلام آن حضرت (ع) با تعبّدی بودن اوصاف، به این معنا که اوصاف، اماره ظنی تعبّدی باشند، سازگاری ندارد، یعنی امام (ع) گویا می‏خواهد بگوید که حقیقت حیض این است که این صفات را داشته باشند و در صدد بیان این مطلب نیست که بگوید که چون من می‏گویم، چنین خونی حیض است. پس، کلام امام (ع)، در واقع ارشاد و اخبار از اوصاف تکوینی خون حیض و استحاضه است نه اینکه آن حضرت (ع) در صدد تشریع و جعل اوصاف مذکور، برای حیض و استحاضه باشد و بفرماید که خداوند متعال شما را متعبّد به این کرده است که خون حیض این اوصاف را دارد و خون استحاضه آن اوصاف را دارد.

 

ذیل روایت نیز مؤید تکوینی بودن اوصاف است و تعبّدی بودن اوصاف را رد می‏کند زیرا در ذیل روایت آمده است که روای گفته است: «فَخَرَجَتْ‌ وَ هِيَ‌ تَقُولُ:‌ وَ اللَّهِ‌ أَنْ‌ لَوْ كَانَ‌ امْرَأَةً‌ مَا زَادَ عَلَى هَذَا»، آن زن از نزد امام (ع) خارج شد؛ در حالی که می‏گفت که اگر امام، زن بود، بیش از این نمی‏گفت [، یعنی امام (ع) تمام ویژگی‏های عادت زنان را مسلّط است و بر آن احاطه دارد]. این سخن، حاکی از این است که امام (ع) در مقام تعبّد سخن نگفته است، بلکه از واقعیتی که در هنگام حیض و استحاضه برای زنان اتفاق می‏افتد، پرده برداشته است و آن واقعیت را بیان کرده است و در مقام جعل نظر شارع نبوده است. بنابراین، تعبیر مذکور، با تعبّدی بودن اوصاف سازگاری ندارد چرا که اگر بنای آن حضرت (ع) بر تعبّدی بودن بود، وجهی نداشت که زن از بیان اوصاف حیض و استحاضه توسط آن حضرت (ع) تعجب کند زیرا بیان امر تشریعی و تعبّدی جای تعجّب ندارد، بلکه شخص فقط باید گوش بدهد، ببیند امام (ع) چه می‏گوید و تعجّب زن به این خاطر بوده است که امام (ع) چنان بر خصوصیات زنان اشراف داشته است که او گفته است که اگر امام (ع) زن بود بیشتر از این نمی‏گفت، یعنی خودِ زن آن خصوصیات را آشنا بوده است و وقتی آنها را از زبان امام (ع) شنیده است از احاطه و تسلّط امام (ع) بر ویژگی‏های عادت زنان تعجّب کرده است که چگونه امام (ع) از دقایق و ظرایف یک امر تکوینی که مختص بانوان است اطلاع دارد و آن خصوصیات را که زنان خبر دارند، امام (ع) نیز خبر دارد بر خلاف امور تعبّدی که برای شخص نا آشناست و در بیان امور تعبّدی تعجّب راه ندارد زیرا تعجّبی ندارد که امام (ع) مطالبی از شریعت را بداند که دیگران از آن بی‏خبر باشند.

 



[1]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب3، ص275، ح2.

[2]. موسوى خمينى، سید روح اللّه، كتاب الطهارة (ط- القديمة)، ج1، ص13.

[3]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب3، ص275، ح3.  

[4]. موسوى خمينى، سید روح اللّه، كتاب الطهارة (ط- القديمة)، ج1، ص13.

[5]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب3، ص275، ح2.

 

Please publish modules in offcanvas position.