فصل فی الحیض 1402/10/26

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 26 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و بکارت                                          مصادف با: 3 رجب 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 47

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در بررسی وثاقت و ضعف خلف‏بن حمّاد کوفی بود که در سند روایت محمدبن یعقوب واقع شده است. عرض شد که ابن غضائری (ره) بر خلاف نجاشی (ره)، در رابطه با خلف‏بن حمّاد فرموده است: «خَلَف بن حمّاد بن ناشر بن لیث کوفیٌ أمرُه مختلطٌ یُعرَفُ حدیثُه تارةً و یُنکَرُ أخری و یَجوز أن یُخَرّج شاهداً»[1]؛ خلف بن حمّاد کوفی است و امرش مختلط است که گاهی روایات او پذیرفته می‏شود و گاهی رد می‏شود و جایز است که او به عنوان مؤیّد شمرده شود.

 

در ادامه این سؤال مطرح شد که آیا جرحی که از ابن غضائری در رابطه با خلف‏بن حمّاد صادر شده است با توثیق نجاشی در رابطه با این شخص، معارض است و در نتیجه، روایت مذکور (روایت محمدبن یعقوب) از حجّیّت می‏افتد یا این‏گونه نیست؟

 

در پاسخ عرض شد که برای روشن شدن مسأله باید در دو مقام بحث شود که در جلسه گذشته مقام اول [که انتساب کتاب ابن غضائری به ایشان بود]، بررسی شد.

 

مقام دوم، بررسی این نکته بود که آیا تعبیری که ابن غضائری در رابطه با خلف‏بن حمّاد به کار برده است بر تضعیف خلف‏بن حمّاد دلالت دارد یا بر تضعیف او دلالت ندارد؟

 

بررسی مقام دوم

 

مامقانی (ره) در فایده پنجم از کتاب تنقیح المقال در تبیینِ تعبیر «یُعرَفُ حدیثُه تارةً و یُنکَرُ أخری» گفته است که این تعبیر از باب اجتهادات ابن غضائری است و ایشان از روی اجتهاد و حدس گفته است که روایات خلف‏بن حمّاد مخلوطی از روایات درست و نادرست است که بعضی از آنها نزد اصحاب مقبول و بعضی دیگر مردود است و ابن غضائری حسّاً چنین مطلبی را نگفته است لذا تعبیر ابن غضائری لطمه‏ای به وثاقت خلف‏بن حمّاد نمی‏زند بنابراین، همان توثیق نجاشی (ره) در رابطه با حمّادبن خلف ملاک قرار می‏گیرد.

 

 نتیجه اینکه روایت محمدبن یعقوب [که برای وجوب اختبارِ خون مشتبه بین حیض و بکارت به آن استناد شده است] از حیث سند مشکلی ندارد و صحیحه است. بعد از بررسی سند روایت که به آن اشاره شد، اکنون خودِ روایت ذکر می‏شود؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ وَ عَنْ‌ عِدَّةٍ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ جَمِيعاً عَنْ‌ خَلَفِ‌ بْنِ‌ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ‌ فِي حَدِيثٍ؛‌ قَالَ‌: دَخَلْتُ‌ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ‌ مُوسَى بْنِ‌ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ بِمِنًى، فَقُلْتُ‌ لَهُ‌: إِنَّ‌ رَجُلاً مِنْ‌ مَوَالِيكَ‌ تَزَوَّجَ‌ جَارِيَةً‌ مُعْصِراً لَمْ‌ تَطْمَثْ‌ فَلَمَّا افْتَضَّهَا سَالَ‌ الدَّمُ‌ فَمَكَثَ‌ سَائِلاً لاَ يَنْقَطِعُ‌ نَحْواً مِنْ‌ عَشَرَةِ‌ أَيَّامٍ‌ وَ إِنَّ‌ الْقَوَابِلَ‌ اخْتَلَفْنَ‌ فِي ذَلِكَ،‌ فَقَالَ‌ بَعْضُهُنَّ:‌ دَمُ‌ الْحَيْضِ‌ وَ قَالَ‌ بَعْضُهُنَّ‌: دَمُ‌ الْعُذْرَةِ‌ فَمَا يَنْبَغِي لَهَا أَنْ‌ تَصْنَعَ؟‌ قَالَ:‌ «فَلْتَتَّقِ‌ اللَّهَ‌ فَإِنْ‌ كَانَ‌ مِنْ‌ دَمِ‌ الْحَيْضِ‌ فَلْتُمْسِكْ‌ عَنِ‌ الصَّلاَةِ‌ حَتَّى تَرَى الطُّهْرَ وَ لْيُمْسِكْ‌ عَنْهَا بَعْلُهَا وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مِنَ‌ الْعُذْرَةِ‌ فَلْتَتَّقِ‌ اللَّهَ‌ وَ لْتَتَوَضَّأْ وَ لْتُصَلِّ‌ وَ يَأْتِيهَا بَعْلُهَا إِنْ‌ أَحَبَّ‌ ذَلِكَ» فَقُلْتُ‌ لَهُ‌: وَ كَيْفَ‌ لَهُمْ‌ أَنْ‌ يَعْلَمُوا مَا هُوَ حَتَّى يَفْعَلُوا مَا يَنْبَغِي؟ قَالَ:‌ فَالْتَفَتَ‌ يَمِيناً وَ شِمَالاً فِي الْفُسْطَاطِ مَخَافَةَ‌ أَنْ‌ يَسْمَعَ‌ كَلاَمَهُ‌ أَحَدٌ، قَالَ‌: ثُمَّ‌ نَهَدَ إِلَيَّ‌ فَقَالَ‌: «يَا خَلَفُ‌ سِرَّ اللَّهِ‌ سِرَّ اللَّهِ‌ فَلاَ تُذِيعُوهُ‌ وَ لاَ تُعَلِّمُوا هَذَا الْخَلْقَ‌ أُصُولَ‌ دِينِ‌ اللَّهِ‌ بَلِ‌ ارْضَوْا لَهُمْ‌ مَا رَضِيَ‌ اللَّهُ‌ لَهُمْ‌ مِنْ‌ ضَلاَلٍ»، قَالَ‌: ثُمَّ‌ عَقَدَ بِيَدِهِ‌ الْيُسْرَى تِسْعِينَ‌، ثُمَّ‌ قَالَ‌: «تَسْتَدْخِلُ‌ الْقُطْنَةَ‌ ثُمَّ‌ تَدَعُهَا مَلِيّاً ثُمَّ‌ تُخْرِجُهَا إِخْرَاجاً رَقِيقاً فَإِنْ‌ كَانَ‌ الدَّمُ‌ مُطَوَّقاً فِي الْقُطْنَةِ‌ فَهُوَ مِنَ‌ الْعُذْرَةِ‌ وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مُسْتَنْقِعاً فِي الْقُطْنَةِ‌ فَهُوَ مِنَ‌ الْحَيْضِ‌» قَالَ‌ خَلَفٌ:‌ فَاسْتَخَفَّنِي الْفَرَحُ‌ فَبَكَيْتُ‌ فَلَمَّا سَكَنَ‌ بُكَائِي قَالَ‌: «مَا أَبْكَاكَ‌؟» قُلْتُ:‌ جُعِلْتُ‌ فِدَاكَ‌ مَنْ‌ كَانَ‌ يُحْسِنُ‌ هَذَا غَيْرُكَ‌، قَالَ‌: فَرَفَعَ‌ يَدَهُ‌ إِلَى السَّمَاءِ‌ وَ قَالَ‌: «إِنِّي وَ اللَّهِ‌ مَا أُخْبِرُكَ‌ إِلاَّ عَنْ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ عَنْ‌ جَبْرَئِيلَ‌ عَنِ‌ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌»[2].

 

خلف‏بن حمّاد گفته است که در مِنا بر امام موسی‏بن جعفر (ع) وارد شدم و به ایشان عرض کردم که مردی از دوستان شما با دختری که تازه حیض دیده است یا در شُرُف حیض دیدن است ولی هنوز حیض ندیده است ازدواج کرده است، پس چون آن دختر بکارتش را از دست داد خون جاری شد و بر حالت سیلان باقی ماند [و خون همان‏طور جریان دارد] و حدود دَه روز ادامه پیدا کرد و قطع نشد پس، قابله‏ها در رابطه با آن خون دچار اختلاف شدند پس بعضی از آنها گفتند که آن خون، خون حیض است و بعضی دیگر گفتند که آن خون، خون بکارت است، پس این زن چگونه باید عمل کند و تکلیفش چیست؟ آن حضرت (ع) فرمود که از خدا بترسد [، به این معنا که احتیاط را رعایت کند و در رابطه با حکم الهی با دقت عمل کند و نگوید که شبهه، شبهه موضوعیه است و در نتیجه بنا را بر طُهر سابق بگذارد یا عدم حیض سابق را استصحاب کند، بلکه باید جانب احتیاط را رعایت کند] پس، اگر آن خون، خون حیض باشد باید نمازش را ترک کند تا پاک شود و شوهرش از مجامعت با او خودداری کند ولی اگر آن خون، خون بکارت باشد باید تقوای الهی پیشه کند و وضو بگیرد و نماز بخواند و اگر شوهرش دوست داشت می‏تواند با او آمیزش کند. روای می‏گوید که گفتم که چگونه بفهمد که آن خون، خون حیض است یا خون بکارت است تا وظیفه‏ای که سزاور است را انجام بدهد؟ راوی گفته است که آن حضرت (ع) از ترس اینکه مبادا کسی سخنش را بشنود به سمت راست و چپش (در خیمه) نگاه کرد سپس به من نزدیک شد و فرمود که ای خَلف، سرّ خداست، سرّ خداست پس آن را پخش نکنید و به این خلق (عامّه) اصول دین را تعلیم ندهید و شما هم راضی باشید به آنچه که خداوند متعال، از ضلالت برای آنها راضی است- معنای رضایت خداوند به ضلالت و گمراهی انسان‏های گمراه این نیست که بگذارید در گمراهی باقی بمانند چون شأن خداوند این نیست که افراد در گمراهی باقی بمانند زیرا با آیه شریفه: «لَا يَرضَی لِعِبَادِهِ ٱلكُفرَ»[3]؛ هرگز کفران را براى بندگانش نمى پسندد. نمی‏سازد- [، یعنی سر به سر آنها نگذارید و بگذارید همان‏طور که خداوند برای آنها مقرّر کرده است، بمانند] سپس، آن حضرت (ع) با دست چپش عدد نود را نشان داد [به این نحو که انگشت کوچک  دست چپ (خِنصِر) را کنار آخرین مفصل انگشت ابهام (شصت) قرار داد تا طوق درست شود. به خاطر قداستی که انگشت ابهام دست راست دارد انگشت دست چپ مطرح شده است] سپس آن حضرت (ع) فرمود که پنبه را داخل فرج می‏کند و کمی صبر می‏کند و سپس آن را به آرامی خارج می‏کند پس، اگر خون به صورت طوق در پنبه اثر گذاشته باشد [، یعنی حالت دایره‏ای شکل در پنبه ایجاد کرده باشد] خون بکارت است و اگر خون در پنبه فرو رفته باشد، خون حیض است. خَلف گفته است که احساس خوشحالی و سبکی کردم و گریه‏ام گرفت، آن حضرت (ع) فرمود که چه چیزی تو را به گریه واداشت، گفتم که فدایت شوم، چه کسی غیر از تو به این خوبی بیان می‏کند، پس آن حضرت (ع) دست‏هایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت که به خدا قسم تو را خبر ندادم مگر از رسول خدا (ص) از جبرئیل از خداوند متعال.  

 

مراد از اصول دین خدا، احکام کلّی است که فروعات از آنها استبناط می‏شود.

 

طریحی در مجمع البحرین در معنای جاریه معصِر که در روایت مذکور، آمده است گفته است: «و الجارية المُعْصِر زنة مكرم التي أول ما أدركت و حاضت أو أشرفت على الحيض و لم تحض، يقال: قد أَعْصَرَتْ كأنها دخلت عصر شبابها أو بلغته و منه‏»[4]؛ جاریه معصِر، زن مُکرمی است که تازه حیض دیده است یا در شُرُف حیض دیدن است ولی هنوز حیض ندیده است و در رابطه با چنین دختری گفته می‏شد که فشار داده شده گویا در آستانه جوانی است یا به سن جوانی رسیده است.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. ابن غضائری، احمدبن حسین، الرجال (ابن غضائری)، ص56.

[2]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب2، ص272، ح1.

[3]. زمر: 7.

[4]. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرین، ج3، ص408.

 

Please publish modules in offcanvas position.