کارگاه آموزشی ایام غدیریه 93/07/10

 

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: کارگاه آموزشی ایام غدیریه                                              تاریخ: 93/07/10

مکان: قم،

 

 

 

لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلِیِ العَظیِم، حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیِل، نِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیِر.

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَان الرَّجِیم بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين بَارِء الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، باعِثِ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِين ثُمَّ الصَلاةُ و السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا حَبیبِ إلِهِ العالَمین أبِی‌القاسِم مُحَمَّد (ص) وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصومین المُکَّرَمین الهُداةِ المَهدیّین و اللَّعنُ الدائِم عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآن إلی قِیامِ یَومِ الدِّین آمینَ یا رَبَّ العالَمین»

عن مولانا و مقتدانا الامام الباقر(ع): بُنِيَ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَلى‏ خَمْسٍ‏: الْوِلَايَةِ، وَ الصَّلَاةِ، وَ الزَّكَاةِ، وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ، وَ الْحَج‏.[1]

در آغاز سخن به سهم خودم خیر مقدم عرض می‏کنم خدمت شما عزیزان بزرگوار که از استان ها و شهرستان های مختلف در این شهر مقدس، حرم کریمه اهل بیت (ع) حضور پیدا کرده اید. همچنین از دست اندر کاران این برنامه تقدیر و تشکر می‏کنم

قصد اطاله سخن ندارم و در ابتدا این روایت را خدمتتان توضیح می‏دهم.

کلام نورانی امام باقر (ع) است که می‏فرمایند: اسلام بر چنج چیز استوار است. نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. زراره از محضر وجود مقدس امام باقر پرسشی را مطرح می­نماید. پرسش این است که کدام یک از پنج مورد که اسلام بر پایه آن­ها استوار است، از فضیلت برتر و بالاتری برخوردار است؟ وجود مقدس معصوم می­فرماید: ولایت به دو دلیل در رتبه­ی برتر و بالاتر قرار دارد. دلیل اول: ولایت کلید نماز، روزه، زکات و حج است. یعنی اگر می­خواهیم صلاة، روزه، زکات و حج درست و مقبول درگاه الهی باشد، به تعبیرما شاه کلید آن در پرتوی ولایت است و این­ موارد بدون ولایت، آن جایگاه لازم را ندارد. دلیل دوم: جایگاه ولی است که در حقیقت کلید و محور اساسی است. «و الولیُ هو دلیل علیهم» ولی آن کسی است که نقش راهنما را دارد و به نماز، روزه، حج و زکات حقیقت می­دهد. این جایگاهی است که امامت و ولایت در فرهنگ نورانی اهل بیت دارد. در رابطه با مسأله امامت و جایگاه ولایت، چند تفسیر شده است. یکی از تفاسیری که برای امامت شده است، مسأله­ی رهبری جامعه است؛ که خوشبختانه هم از منظر اهل­سنت و هم از نظر اهل شیعه این سخن شناخته شده است که امامت یعنی رهبری جامعه اسلامی. این مسأله از جایگاهی برخوردار است که پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، مخاطب آیه «ِ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّک»[2] می­شود تا جایی که «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه[3]» یعنی نبوت و رسالت یک طرف و جایگاه امامت و اعلام جایگاه ولایت طرف دیگر است. یعنی اگر احیاناً در ادامه راه نبوت، امامت نباشد، نبوت امر ناقصی است. خداوند در قرآن در این باره می­فرماید:«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[4]»، «َ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ»[5] ولی در آیه 67 سوره مائده می­فرماید:« وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه[6]». « وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس[7]».خداوند خطاب به پیامبر می­فرماید:ای پیامبر نگران نباش که خداوند تو را حفظ می­کند؛ و در این غوغایی که می­خواهند جنگ قدرت به راه بیندازند، سرانجام دین و آیین تو پیروز خواهد شد. جایگاه امیرالمؤمنین، جایگاه ویژه­ای است. منزلت امیرالمؤمنین نزد پیامبر تا جایی است که زمانی که پیامبر چیزی را می­خواهد، خداوند را به امیرالمؤمنین قسم می­دهد. این تعبیر امیرالمؤمنین است که می­فرماید:« لأقولن ما لم أقله لأحد قبل هذا اليوم[8]» این چه چیزی است که امیرالمؤمنین می­فرماید تا کنون از آن پرده برنداشته ام؟ « سألته مرة أن يدعو لي بالمغفرهفقال أفعل ثم قام فصلى فلما رفع يده للدعاء استمعت عليهفإذا هو قائل اللهم بحق علي عندك اغفر لعلیفقلت يا رسول الله ما هذا فقال أ واحد أكرم منك عليه فأستشفع به إليه[9]» از پیامبر درخواست کردم که برای من طلب آمرزش کند. «[10]» پیامبر فرمودند که انجام می­دهم، سپس ایستادند و نماز به جا آوردند و زمانی که دست خود را به دعا بلند کردند دقت کردم که پیامبر چه می­گوید.(دوستان فرق واژه­ی سماع و استماع را می­دانند. سماع به این معنی است که مطلبی به گوش انسان می­رسد و استماع به معنی با کنجکاوی و با دقت گوش دادن است.) پس پیامبر فرمود خدایا به حق آن جایگاهی که امیرالمؤمنین نزد تو دارد، علی را بیامرز. یعنی خدا را به علی سوگند می­دهد برای مغفرت خود امیرالمؤمنین. پس گفتم یا رسول الله این چه دعایی است؟ پیامبر فرمود: آیا کسی نزد خداوند عزیزتر از تو وجود دارد که من او را واسطه قرار دهم؟ که باعث شود من بتوانم نزد خداوند او را شفیع قرار دهم. اهل بیت آن چنان جایگاهشان بالا است که مریدان بی­منت پیدا می­کنند که با یک فراخوان این جمعیت عظیم در این جا جمع شده اند. من بشارت می­دهم که طلاب عزیز ما اگر بخواهند در درس و بحث توفیق پیدا کنند و به مقامات و درجات برسند، باید علم، اخلاق و رفتار خود را با محبت اهل بیت عجین کنند که راهی به جز این نیست.

پیرامون مسائل غدیر، سوره هل أتی، واقعه فدک، حدیث ثقلین و... . انشاءالله کتاب­هایی تألیف خواهند شد و به تفاسیر آیات مربوط به اهل بیت پرداخته خواهد شد، که فضای شهرها و روستاها را به برکت اهل بیت، نورانی کنیم.

ویژگی دوم امامت، مسأله مرجعیت دینی است. آیا پیامبر در طول 23 سال فرصت پیدا کرد همه­ی مسائل مکتب اسلام را برای مردم بیان کند؟ خیر، نیاز به مفسران بود؛ لذا مجامع روایی را نگاه کنید و کلماتی که از امام صادق و دیگر امامان بیان شده است، در تفسیر آیات قرآن و سیره پیامبر است. بنابراین اهل بیت مرجعیت دینی دارند. مسأله­ی سومی که وجود دارد و بسیار مهم و اساسی است این است که امامت به معنای ولایت است. همین نکته­ای که ما در زیارت­نامه­های اهل­بیت می­خوانیم که «اشهد انّک تشهد ای ما مقامی و تسمع مقامی و ترّدُ سلامی». در این جا دیگر حیات و ممات مطرح نیست و زمانی که کنار مرقد آن ها قرار می­گیریم این جملات را می­گوییم: می­دانی که من در چه مرتبه و مقام هستم، سخنم را می­شنوی و پاسخ مرا می دهی. هنگامی که می­گوییم: «السلام علیکَ یا میزان الأعمال السلام علیکَ یا امیرالمؤمنین» تردید نداشته باشیم که امیرالمؤمنین قطعاً پاسخ ما را می دهد. این اوج عشق به اهل بیت است. این طور نیست که ما زیارتی کنیم و برویم؛ لذا اهل بیت به ما توجه دارند و ما باید کاری کنیم که رابطه­ای دو طرفه با اهل بیت برقرار کنیم. اصبغ بن نباته را شاید شما بشناسید، که از یاران امیرالمؤمنین بود و زمانی که امیرالمؤمنین فرق مبارکشان شکافته شده بود و در بستر افتاده بودند؛ مباشر اصبغ بن نباته جلوی درب با نگرانی نشسته بود و به امام مجتبی عرض کرد که اجازه بدهید تا من بروم و آخرین لحظات زندگی امام را در محضر ایشان باشم. مباشر می­گوید من دو صحنه در مجلس امیرالمؤمنین دیدم که تکان دهنده بود. در صحنه اول امیرالمؤمنین در مجلس نشسته بود، ناگهان شخصی بلند شد و گفت یا امیرالمؤمنین! به خداوند سوگند که من شما را دوست دارم و به شما عشق می­ورزم. امیرالمؤمنین سر خود را پایین انداخت و دوباره بلند کرد و فرمود: تو دروغ می­گویی؛ من در طومار محبّانم ملاحظه کردم ولی نام تو در این طومار نیست. ادعا رابطه­ی دو طرفه ممکن است مطرح شود ولی از طرف دیگر پذیرفته نمی­شود. در صحنه دوم شخصی در مجلس امیرالمؤمنین گفت به خداوند سوگند من شما را دوست می­دارم. حضرت سر به زیر انداخت و فرمود تو راست می­گویی، نام تو در طومار محبّان ماست.

من معتقد هستم که سزاوارتر از همه نسبت به عشق ورزیدن به اهل بیت که برکت زندگی و تأثیر کلام ماست، دوستان طلبه و فاضل ما هستند. ما اگر اهل بیت را همراهی کنیم و افراط و تفریط نداشته باشیم، «لاتقدموا هم فتضلّوا و لاتأخّر عنهم فتهلکوا » در این مسیر جلو نیفتیم که گمراه می­شویم و عقب نمانیم که هلاک می­شویم. آن راهی را که اهل­بیت طی می­کنند، بپیماییم موفقیت­های ما قطعی است. دو نفر خدمت آقا علی بن موسی الرضا رسیدند، بعد از اظهار ارادت مسأله شرعی سؤال کردند که آیا نماز ما شکسته است یا تمام؟ حضرت فرمودند نماز تو شکسته است ولی نماز دوست تو تمام است. با تعجب گفتند: ما از یک منطقه آمده­ایم، که اگر مسافت شرعی است باید شامل هر دو نفر ما شود و اگر مسافت شرعی نیست، نماز ما باید تمام باشد. حضرت فرمود: نماز تو شکسته است چون به قصد دیدن من آمده­ای ولی دوست تو برای زیارت مأمون آمده بود، که چون همراه تو بود نزد ما آمد. پس سفر او، سفر معصیت بود و لذا نماز او تمام است و نماز تو شکسته است. امیرالمؤمنین در خطبه 152 نهج البلاغه بفرمایید که می­فرماید: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوه[11]» ائمه تدبیرکنندگان امورو کارگزاران آگاه بندگان خدا هستند و اگر کسی رابطه دوطرفه نداشت، انتظار بهشتی شدن را نداشته باشد و اگر کسی رابطه­­ی دو طرفه پیدا کرد، این انسان بهشتی است.

 اهل بیت (ع) یارانی داشتند که ما باید مثل ابن سکیت‏ها  و میثم تمارها در میدان باشیم. حالا که به نام امیرالمؤمنین، فدک، غدیر، ثقلین، منزلت و... به میدان آمده ایم، مانند حر در میدان بمانیم. خلیفه عباسی، ابن سکیت را برای تدریس فرزندان خود آورده بود. روزی خلیفه عباسی سؤال کرد که فرزندان من برترند یا حسن و حسین؟ ابن سکیت تکان خورد و گفت من حتی فرزندان تو را در مرتبه­ی غلام امیرالمؤمنین، قنبر نمی­دانم. چه برسد به اینکه با حسن و حسین مقایسه کنم. خلیفه عباسی دستور داد زبانی که این جمله را مطرح کرده است از پشت گردن بیرون بکشید.عشق به اهل بیت و وارد شدن به مکتب ایشان هزینه­های سنگینی دارد. حضرت علی به میثم تمار می­فرماید: آیا می­دانی که در راه محبت ما دست و پا و زبان تو را قطع می­کنند؟ ـ به تعبیر من ـ میثم دست خود را بلند کرد و سؤال کرد: آن لحظه­ای که دست و پای مرا قطع می­کنند، رابطه­ی من با شما اهل بیت چگونه است؟ آیا در میدان هستم یا با یک نهیب صحنه را خالی می­کنم؟ حضرت فرمود: تو در میدان هستی. زمانی که میثم در بالای دار بود و دست و پایش قطع شده بود، به گفتن فضائل امیرالمؤمنین مشغول بود. گفتند: چه کنیم که میثم ساکت شود؟ اگر زبان او را قطع کنیم کلام علی درست می­شود. پس گفتند چاره­ای نیست، میثم با این کار ما را رسوا خواهد کرد. زبان میثم را قطع کردند و کلام مولا آن گونه که فرموده بودند صدق کرد.

 جمله­ی پایانی من این است:«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا[12] » امروز دینم را بر شما کامل کردم و نعمت را بر شما تمام کردم و پذیرفتم که اسلام به عنوان دین شما است. این اسلام هم، اسلام خاص است. این آیه را در نظر داشته باشید تا آیه مربوط به حضرت بقیه الله که رابطه بین ظهور و غدیر پیوند می­خورد: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ[13]» یعنی آن دین جهانی همان دینی است که در آغاز مسئله ولایت مطرح شد.

و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و ال محمد

 

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. الکافی ، ج 3، ص 30، ح 5.

[2]. «مائده»: 67.

[3]. همان.

[4]. «الأحزاب»: 21.

[5]. «القلم»: 4.

[6]. «مائده»: 67.

[7]. همان.

[8]. شرح‏نهج‏البلاغة، ج20، ص315.

[9]. همان.

[10]. همان.

[11]. شرح نهج البلاغة ؛ ج9، ص152.

[12]. مائده/3.

[13]. مائده/9.

Please publish modules in offcanvas position.