حضرت آیت الله حسینی بوشهری«دامت برکاته» استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در ابتدای درس اخلاق و تفسیر خود با بیان نکات اخلاقی درباره اهمیت یاد مرگ فرمودند: روایت اول: سَأَلَهُ بَعْضُهُمْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ يُحْشَرُ مَعَ الشُّهَدَاءِ أَحَدٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ مَنْ يَذْكُرُ الْمَوْتَ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ عِشْرِينَ مَرَّة»[1]؛ از رسول اکرم (ص) سؤال شد که آیا کسی با شهداء محشور میشود؟ آن حضرت (ص) فرمود: بله، کسی که در شبانه روز بیست مرتبه مرگ را یاد کند.
یکی از مواردی که مورد غفلت واقع شده است و باید نسبت به آن توجه بیشتری داشته باشیم یاد مرگ است. باید توجه داشته باشیم که عمر ما در این دنیا پایدار نیست و روزی از این جهان رَخت برخواهیم بست. قرآن در موارد متعددی این نکته را گوشزد کرده است که مرگ و رفتن از این عالَم، حقیقتی انکارناپذیر است و هر موجود زندهای روزی طعم مرگ را خواهد چشید. خداوند متعال در آیات متعددی به این مسأله که همه موجودات فانی می شوند اشاره کرده است که آیات ذیل از آن جمله اند؛
«كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»[2]؛ هر جانداری طعم مرگ را خواهد چشید.
«كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان»[3]؛ همه کسانی که روی زمین هستند، فانی میشوند.
«أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ...»[4]؛ هر كجا باشيد؛ هر چند در قلعه هاى مرتفع و استوار، مرگ شما را درمى يابد... .
«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُم...»[5]؛ بگو: بى ترديد مرگى را كه از آن مى گريزيد با شما ديدار خواهد كرد... .
آیاتی که به آنها اشاره شد حاکی از این است که هیچ فراری از مرگ نیست و لذا انسان باید بداند که پایان کارش مرگ است و نباید از مرگ غافل شود، چرا که یاد مرگ در انسان سازندگی ایجاد می کند.
رسول گرامی اسلام (ص) در روایتی که در ابتدای سخن به آن اشاره شد در رابطه با کسانی که به یاد مرگ اند فرموده است که کسانی که به یاد مرگ، قیامت و آخرت اند هم درجه شهداء می باشند.
خواب، مرگ اصغر است و چه بسا اتفاق افتاده است که شخص خوابیده است ولی از خواب بیدار نشده است و از دنیا رفته است لذا اولیاء الهی وقتی از خواب برمیخاستند خدا را شُکر می کردند و می گفتند که خدایا ممنونیم که به ما عمر دوباره دادی که بتوانیم خود را برای سرای آخرت آماده کنیم.
روایت دوم: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ؟ فَقَالَ: «أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدَاداً»[6]؛ از رسول خدا (ص) در رابطه با انسانهای زیرک و باهوش سؤال شد، آن حضرت (ص) فرمود که زیرکترین افراد، کسانی میباشند که زیاد به یاد مرگاند و برای مرگ آماده ترند.
دلیل زیرکی انسانی که به یاد مرگ است این است که حواسش جمع است و مواظب رفتار و کردارش است. انسان زیرک و باهوش به یاد مرگ است و خودش را برای مرگ آماده می کند.
انسان وقتی می خواهد مسافرت برود، مواظب است که چیزی را فراموش نکند و همه لوازم سفر را برمی دارد و اگر در مسیر یادش بیفتد که چیزی را فراموش کرده است، فکرش مشغول میشود، برای سفر مرگ و آخرت نیز باید خودش را آماده کند تا بعد از مرگ، آرزوی برگشت به دنیا و جبران اعمالش را نکند. خداوند متعال در رابطه با چنین افرادی فرموده است: «حَتىَّ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُون* لَعَلىِّ أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كلّا...»[7]؛ [دشمنان حق از دشمنی خود باز نمیایستند] تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، میگوید: پروردگارا! مرا [برای جبران گناهان و تقصیرهایی که از من سر زده به دنیا] بازگردان. شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم! (ولى به او مى گويند:) چنين نيست... .
امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب (ع) فرموده است: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَرَى أَنَّهُ يَنْقُصُ كُلَّ يَوْمٍ فِي نَفْسِهِ وَ عُمُرِهِ وَ هُوَ لَا يَتَأَهَّبُ لِلْمَوْت»[8]؛ در شگفتم از كسى كه مىبيند هر روز از جان و عمر او كاسته مىشود و با اين حال براى مرگ آماده نمىشود!
رسول گرامی اسلام (ص) فرموده است: «شَيْئَانِ يَكْرَهُهُمَا ابْنُ آدَمَ؛ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ الْمَوْتُ رَاحَةٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْفِتْنَةِ وَ يَكْرَهُ قِلَّةَ الْمَالِ وَ قِلَّةُ الْمَالِ أَقَلُّ لِلْحِسَابِ»[9]؛ آدميزاده دو چيز را ناخوش دارد؛ يكي مرگ است با اينكه راحتي مومن از گرفتاريها در مرگ است و ديگری كمثروتي است با اينكه ثروت كم حسابش نيز كمتر است.
هر چه مال و ثروت انسان کمتر باشد، حساب و کتابش در روز قیامت آسانتر است زیرا همانطور که در روایت آمده است، مال و ثروت اگر از حلال جمع شده باشد، مورد حساب قرار می گیرد و اگر از حرام جمع شده باشد، شخص مورد عقاب قرار می گیرد؛ «فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَاب»[10].
در روایت آمده است: «إِذَا بَلَغَ الرَّجُلُ أَرْبَعِينَ سَنَةً نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ دَنَا الرَّحِيلُ فَأَعِدَّ زَادا»[11]؛ هرگاه شخصي به سن چهل سالگي برسد فرشته اي از سوي خداوند در آسمان ندا مي دهد كه هنگام سفر نزديك است، زاد و توشه سفر را مهيّا كن.
عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ؛ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «إِنَّ قَوْماً أَتَوْا نَبِيّاً لَهُمْ فَقَالُوا: ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يَرْفَعْ عَنَّا الْمَوْتَ فَدَعَا لَهُمْ فَرَفَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْهُمُ الْمَوْتَ وَ كَثُرُوا حَتَّى ضَاقَتْ بِهِمُ الْمَنَازِلُ وَ كَثُرَ النَّسْلُ وَ كَانَ الرَّجُلُ يُصْبِحُ فَيَحْتَاجُ أَنْ يُطْعِمَ أَبَاهُ وَ أُمَّهُ وَ جَدَّهُ وَ جَدَّ جَدِّهِ وَ يُوَضِّيَهُمْ وَ يَتَعَاهَدَهُمْ فَشُغِلُوا عَنْ طَلَبِ الْمَعَاشِ فَأَتَوْهُ فَقَالُوا: سَلْ رَبَّكَ أَنْ يَرُدَّنَا إِلَى آجَالِنَا الَّتِي كُنَّا عَلَيْهَا فَسَأَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَدَّهُمْ إِلَى آجَالِهِمْ»[12]؛ هشام بن سالم از امام صادق عليه السّلام نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: گروهى به نزد پيامبرِ عصر خود آمدند و عرض كردند که از پروردگار خود بخواه تا مرگ را از ما بردارد. آن پيامبر هم براى آنها دعا كرد و خداوند مرگ را از آنها برداشت، به گونهای كه (از نظر جمعيّت) زياد شدند تا جايى كه خانه براى آنها تنگ شد و نسلشان (فرزندانشان) زياد گشت و هر شخصى در صبح نياز داشت كه به پدر، مادر، جدّ و جدّهاش غذا بدهد و آنها را راضى نگه دارد و ارتباط برقرار كند و اين كارها، آنها را از به دست آوردن روزى، مشغول مىساخت. (دوباره آن گروه) به نزد آن پیامبر آمده و عرض كردند که از خداوند بخواه ما را براساس همان زمان مرگ، برگرداند. آن پيامبر (نيز) از خداوند خواست و خداوند نيز آن گروه را به اجلهاى خود برگرداند [تا بر اساس همان زمانها از دنيا بروند].
[1]. ورّام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى، مجموعة ورّام، ج1، ص268.
[2]. عنکبوت: 57.
[3]. الرحمن: 26.
[4]. نساء: 78.
[5]. جمعه: 8.
[6]. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی (ط- الإسلامیة)، ج3، ص258.
[7]. مؤمنون: 99و100.
[8]. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص459.
[9]. مجلسى، محمد باقربن محمد تقی، بحارالانوار (ط- بیروت)، ج69، ص39.
[10]. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص201.
[11]. ورّام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى، مجموعة ورّام، ج1، ص35.
[12]. ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمدبن علی، التوحید، ص401، ح4.