حضرت آيت الله سيد هاشم حسيني بوشهري «دامت برکاته» در شبکه استانی بوشهر در برنامه دریای رحمت طي سخناني درباره دغدغه های پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند: نبی گرامی اسلام در زندگی نسبت به یکسری از امور دغدغههایی دارد. کسی است به نام انس بن مالک تعبیر جالبی دارد، میگوید که رفتم پیغمبر را با این حالت دیدم: «نَائِمٌ عَلَى حَصِيرٍ قَدْ أَثَّرَ فِي جَنْبِهِ» دیدم پیغمبر روی حصیری خوابیده که روی بدن پیغمبر این حصیر اثرگذاشته. دیدهاید گاهی از اوقات ما روی فرش زبری میخوابیم و بعد که از خواب بیدار میشویم میبینیم آثار زبری آن فرش روی بدن ما هست، مالک میگوید این حالت را من در رابطه با پیغمبر دیدم و بعد پیغمبر خطاب میکند به انس بن مالک این جمله را میفرماید: «اعْلَمْ أَنَّهُ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلِي» انس بدان که مرگ من نزدیک شده است ولی من از مرگ نمیترسم، «وَ طَالَ شَوْقِي إِلَى لِقَاءِ رَبِّي» من همواره مشتاق ملاقات پروردگارم هستم و «إِلَى لِقَاءِ إِخْوَانِيَ الْأَنْبِيَاءِ قَبْلِي» همانطور که ملاقات خداوند را دوست دارم و مشتاق هستم ملاقات پیامبران قبل از خودم را هم دوست دارم، بنابراین از مرگ نمیترسم چون مرگ برای من دو لقاء به ارمغان میآورد، یکی دیدار خداوند و دیگری دیدار انبیاء الهی. حالا جمله بعدی حضرت این است: «ثُمَّ قَالَ لَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنَ الْمَوْتِ» انس بدان که من الان یک حالتی دارم که هیچ چیز مثل مرگ در نزد من محبوبتر نیست، «ثُمَّ بَكَى» بعد پیغمبر گریه کرد این جریان، جریان جالبی است، اشک ریخت، میگوید من سوال کردم «لِمَ تَبْكِي» یا رسول الله اصلاً گریهتان برای چیست؟ حضرت فرمود گریه من برای این چند مشکلی است که در جامعه وجود دارد یا بعد از من وجود پیدا خواهد کرد، «الْأَهْوَاء الْمُخْتَلِفَةُ وَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ حُبُّ الْمَالِ وَ الشَّرَفِ وَ إِظْهَارُ الْبِدْعَة»[1] این چهار مسئله، مسئله کلیدی است که مایة نگرانی من است، پیروی از هوای نفس اگر در جامعه گسترش پیدا کند، نکته دیگر قطع رحم به جای صله رحم و نکته دوم دلبستگی به دنیا و ریاستطلبی و نکته چهارم کارهایی که بوی بدعت از آن میآید و رواج بدعت در یک جامعه اسلامی. این را انشاءالله در شب آینده توضیح بیشتری خواهم داد. امشب شب بیستم ماه مبارک رمضان است، شبی است که آثار آن زهر شمشیر ابن ملجم بر بدن امیرالمؤمنین ظاهر شده و فرزندان حضرت در کنار بستر آن حضرت اشک میریزند، منتظر هستند پزشکی که آمده به آنها چه خبری میدهد ولی با کمال ناباوری شنیدند که پزشک خطاب به امیرالمومنین میکند، علی وصیتهایت را انجام بده، یعنی امیدی به زنده ماندن تو نیست.