حضرت آيت الله سيد هاشم حسيني بوشهري «دامت برکاته» استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم طی سخنانی درباره عُجب، در جمع شاگردان خود فرمودند: یکی از بحثهایی که در حقیقت از بحثهای کلیدی و اساسی در باب مبارزه با رذائل اخلاقی هست، مسئله دوری از عُجب است. عُجب در ادبیات امروزی فارسی ما یعنی خودشیفتگی، آدمهایی که خود شیفته میشوند و به تعبیر روشنتر انسان از خودش خوشش میآید؛ عوامل مختلفی میتواند منشاء خودشیفتگی انسان باشد، مثلاً انسان گاهی فهم خوبی در مقایسه با دیگران دارد، مطلب را خوب میگیرد و میفهمد و این باعث میشود که یک نوع خودشیفتگی و عجب به او دست بدهد؛ گاهی توانمندی جسمی مناسبی دارد و نسبت به دیگران حالت عجب پیدا میکند، گاهی دایره اطلاعات وسیع دارد، معلومات خوبی دارد، حالت عجب و خودشیفتگی پیدا میکند، گاهی صدای خوشی دارد، چهره مناسبی دارد، این خودشیفتگی یک بلایی است که به جان انسان میافتد و طبیعتاً انسان را از وادی و نصیب جدا میکند چون آدمهایی که دچار خودشیفتگی هستند، عیوب خود را نمیبینند، یعنی یک زمینه در وجود خودش به عنوان نقطه کانونی و محوری بیان شده و همین همه چیز او شده و لذا به سایر عیوب و نقطه ضعفهایی که در وجود او هست توجه نمیکند، معمولاً انسانهای دچار عجب و خودشیفتگی درصدد اصلاح خودشان هم برنمیآیند، یعنی احساس میکنند همه خوبیهای عالم را کانما دارند، نقصی نیست تا بخواهند در صدد رفع این نقیصه و جبران مشکل و کمبودی که دارند بیفتد، لذا در این روایتی که از ناحیه وجود مقدس امیرمؤمنان علی(ع) رسیده این تعبیر وجود دارد: «ایاک والعجب»[1]؛ یعنی برحذر باش از اینکه حالت عجب نسبت به خودت پیدا کنی و آدم اگر حالت عجب پیدا کرد آن آثار منفی را دارد، امام (ره) جمله جالبی دارد که برای ما خوب است؛ امام میفرمود که اگر انسان دچار خودخواهی شد این انسان خودبین و خودخواه، خداخواه نمیشود، انسان خودبین و خودخواه، خدابین نمیشود، یک تعبیر دیگری دارد میفرمایند: وقتی مملکت وجود انسان پر شد از حب نفس، پر شد از حب جاه و مقام، پر شد از حب شهرت، پر شد از حب ریاست و به تعبیر من پر شد از خودشیفتگی، دیگر این مملکت وجود انسان جای ملکات فاضله نیست ولی کانما انسان ملکات فاضله را از صحنه وجود نفس بیرون کرده و به جای آن حب جاه و شهرت و دنیاخواهی و خودشیفتگی را آمده جایگزین اینها کرده، لذا مراقبت کنید
هیچ چیز بهتر از تواضع و فروتنی و قانع بودن به آنچه خدا به انسان داده نیست. در مقابل نعمت، انسان شاکر باشد، این خیلی عجیب است. در حالات یکی از ائمه است ظاهراً امام باقر است، راوی میگوید من خدمت امام بودم دیدم امام از اسب آمد پایین و رفت سجده، گفتم آقا چه اتفاقی افتاد وسط راه که سجده کردید؛ آقا فرمود یاد نعمتی از نعمتهای خدا افتادم و لازم دیدم از مرکب بیایم پایین و سجده کنم. « وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَهَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا »، چشممان، گوشمان، سلامتیمان، هوشمان، حواسمان، عمری که خدا به ما داده، اگر شکر این نعمتها بجا آورده نشود و انسان دچار غرور و خودشیفتگی گردد، سقوط میکند، مواظب این وسیله اخلاقی عجب و خودشیفتگی باشیم.