درس اخلاق مورخ 95/07/07
یکشنبه, 14 آذر 1395
   درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری دامت برکاته     موضوع: درس... Read More...
درس اخلاق جلسه چهارم95/08/05
سه شنبه, 11 آبان 1395
   درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: درس اخلاق... Read More...
درس اخلاق 95/06/24
یکشنبه, 28 شهریور 1395
  درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته» موضوع: درس اخلاق... Read More...
رذائل را از خودمان دور کنیم تا بتوانیم آراسته به فضائل شویم95/06/24
چهارشنبه, 24 شهریور 1395
       درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری دامت برکاته     موضوع: درس... Read More...
IMAGE درس اخلاق
چهارشنبه, 24 شهریور 1395
ردیف نام درس شماره جلسه تاریخ متن صوت PDF 8 اخلاق جلسه 8 95/11/20 7 اخلاق جلسه 7 95/11/06 6... Read More...
×

خطا

There was a problem loading image 10%201.jpg

 

 درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری دامت برکاته

 

 

موضوع: درس اخلاق                                           تاریخ: 95/07/07

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین.

 

 

عن مولانا و مقتدانا الامام الصادق(ع): «مَنْ‏ أَخْرَجَهُ‏ اللَّهُ‏ مِنْ‏ ذُلِ‏ الْمَعْصِيَةِ إِلَى‏ عِزِّ التَّقْوَى‏ أَغْنَاهُ بِلَا مَالٍ، وَ أَعَزَّهُ بِلَا عَشِيرَةٍ، وَ آنَسَهُ بِلَا بَشَر»[1]. و قال رسول الله(ص): «احْفَظِ اللَّهَ‏ يَحْفَظْكَ‏ وَ احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ»[2].

 

من عذرخواهی می‌کنم، هفته گذشته توفیق زیارت شما بزرگواران را پیدا نکردیم، روز غدیر بود قبل از آن و ما هم به سفری رفته بودیم، دیگر این تعطیلات به هم متصل شد و سلب توفیق از ما شد. ما در جلسه گذشته محضر شریف دوستان به یک نکته کلیدی اشاره کردیم و آن نکته عبارت از این بود که یکی از مسائلی که در مسیر طلبگی همه بخصوص ما اهل علم باید روی آن مراقبت کنیم این است که قبل از اینکه به فضائل بپردازیم و آراسته کردن خودمان به فضائل، باید تلاشمان این باشد که رذائل را از صفحه زندگیمان دور کنیم، مثال زدیم اگر کسی مهم نباشد برایش یک بخشی از زندگیش انجام فضائل باشد و بخش دیگر انجام رذائل، در حقیقت به منزله این می‌ماند که آمده در یک آب آلوده و غیرقابل شرب، آب پاک و زلالی ریخته که این زلالی آب پاک هم به خاطر آلودگی آن آب از بین رفته و عملاً از حیث انتفاء افتاده و اینکه در روایات وارد شده که گاهی سیئه، حسنه‌ای را از بین می‌برد معنایش همین است یعنی اگر احیاناً انسان کار خیر انجام بدهد ولی در کنارش سیئه‌ای انجام بدهد به جای اینکه ما بهره ببریم از آن کار حسنه، کار حسنه هم به خاطر همسویی و همجواری با کار سیئه آن هم از بین خواهد رفت، این نکته‌ای بود که گفتم خیلی باید مراقبت کنیم، هرچه می‌خواهیم و می‌توانیم اگر رسوبات و رذائلی در وجودمان هست آنها را محو کنیم و لذا بزرگان ما قبل از اینکه به نوافل و مستحبات دستور بدهند به دو چیز همیشه، تأکید میکرند. و آن هم انجام واجبات و ترک محرمات است؛ این شاه کلید یک طلبه است و یک فرد اگر در این مرحله خوب پیشرفت کند، آن موقع می‌گویند به این مسئله انجام مستحبات را اضافه کنید، ترک مکروهات و هکذا تا اینکه این کامل بشود، این روایتی هم که امروز می‌خوانم و مثل این روایت محضر شریفتان عرض می‌کنم در همین راستاست، که وجود مقدس امام صادق(ع) روی بیرون رفتن از ذلت و خواری گناه صحبت می‌کند که حالاتمان باید این باشد که خودمان را از این باتلاق به وجود آمده به عنوان گناه بیرون بکشیم، لذا می‌گوید: « مَنْ‏ أَخْرَجَهُ‏ اللَّهُ‏ مِنْ‏ ذُلِ‏ الْمَعْصِيَةِ إِلَى‏ عِزِّ التَّقْوَى‏» اگر کسی این توفیق الهی شامل حالش شد که خدای متعال دست او را گرفت، «اخرجه الله» خدا او را بیرون آورد، « مِنْ‏ ذُلِ‏ الْمَعْصِيَةِ » از ذلت و خواری و گناه به عز تقوی یعنی آدمی که غرق شده نزدیک است از بین برود ولی خدای متعال اگر بخواهیم تشویق کنیم مثل کسی است که غریق نجات است، چطور کسی که در دریا و رودخانه غرق شده امیدش را به کلی از دست داده، اصلاً کسی هست بگیرد و ما را نجات بدهد، یک مرتبه خدای متعال یک کسی به عنوان غریق نجات می‌رساند و دست او را می‌گیرد و او را با خودش به ساحل میرساند، اصلاً احساس می‌کند یک زندگی و دنیای جدید خدای متعال به او عنایت کرده، اگر کسی این چنین توفیقی از ناحیه خدای متعال، اخرجه الله هم لازم نیست که خود خدا بگوید مباشرتاً دست کسی را می‌گیرد، اسباب و وسایل، به یک عالمی می‌گوید، نصیحتی کن، جمله‌ای بگو، دل او را به دست بیاور، خیلی ما از بزرگان داشتیم موقعی که رفتند خدمتشان؛ در برخورد اول من امروز در بحث صبح هم این جمله را عرض کردم که گاهی اولیای الهی از ناحیه خدا گویا ماموریت دارند برای توجه، یکی از اساتید جمله‌ای گفته بود: میفرمود علامه طباطبایی(رض) یک روز آمد در حجره دیدن من و تا آمد و نشست گفت در این اطاق غیبت شده، چنان مبهوط شدم که این عالم از کجا این جمله را گفت؟ گفتم آقا بله قبل از اینکه شما بیایید 2-3 نفر بودند اینها دور هم جمع شده بودند و مشغول غیبت بودند، می‌گوید جمله‌ای به من گفت که برای من تکان دهنده بود، گفت که حجره‌ای که این شکلی باشد توفیق آور نیست، اطاقت را عوض کن، دیگر در این اطاق تو به جایی نمی‌رسی. پس اخرجه الله گاهی اینگونه است یعنی خدای متعال وسیله‌ای درست می‌کند که آدم راه و مسیر را پیدا کند و در آن مسیر درست قرار بگیرد. « أَخْرَجَهُ‏ اللَّهُ‏ مِنْ‏ ذُلِ‏ الْمَعْصِيَةِ » از ذلت گناه و معصیت خدا انسان را بیرون بیاورد کجا قرار بدهد « إِلَى‏ عِزِّ التَّقْوَى »، به عزت تقوا برساند، پاک و پاکیزه، ما در زندگی خیلی افراد داشتیم که در یک مرحله از عمرشان در آلودگی و گناه، اما یک مرتبه بیدار شدند، الم یعلم بأن الله یری، آیا این آدم نمی‌بیند که خدا می‌بیند و به او توجه دارد؛ « أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ »[3]؛ فضیل بن عیاض جریانش مفصل است، می‌گوید با همین آیه‌ای که کسی برای فضیل خواند، فضیل دزد سرگردنه، هر موقعی می‌خواستند کسی را بترسانند می‌گفتند این راه را نروید فضیل ممکن است سر گردنه باشد، فضیل با همین آیه « أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ » آیا وقت آن نرسیده است که در مقابل خدا خاشع باشند، گفت چرا وقتش رسیده است، همان لحظه دیگر لحظه بیرون آمدن از ذل معاصی بود به عز تقوی، رفت استاد شد و شاگرد تربیت کرد، حالات او بعد به این مراحل و کمالات رسید بیش از آن حالات دزدی اوست، آن دیگر فراموش شد، آنچه برجسته شد همین ویژگی استاد بودن او و عارف بودن او و امثال ذلک. خوب حالا آدمی که به اینجا رسید چی نصیبش می‌شود؟ برکات این. « أَغْنَاهُ بِلَا مَالٍ، وَ أَعَزَّهُ بِلَا عَشِيرَةٍ، وَ آنَسَهُ بِلَا بَشَر »، آدمی که از باتلاق گناه بیرون آمده و به عزت تقوا نائل آمده یکی اینکه خدا بدون اینکه مال داشته باشد به او روحیه بی‌نیازی می‌دهد، چون عده‌ای دوستان تمام مال و اموال دنیا را هم که داشته باشند روحیه بی‌نیازی در وجودشان نیست، دائم احساس می‌کنند هل من مزید، هل امطلعت مثل الجهنم، هل امطلعت فقول هل من مزید، گاهی جهنمی هستند بعضی‌ها یعنی روحیه و خصلتشان هنوز کامل نشده ولی اینجا می‌گوید « أَغْنَاهُ بِلَا مَالٍ »، بدون اینکه طرف پولی، بانکی، زندگی مادی آن شکلی داشته باشد چون هنر این است که انسان از نظر روحی حالت غنا پیدا کند، اینها که عزت نفس دارند به همه رو نمی‌زنند به هیچ کس رو نمی‌زنند با اوج قناعت زندگی می‌کنند اینها همان « أَغْنَاهُ بِلَا مَالٍ » هستند، بیش از آنها که پول دارند احساس عزت می‌کنند؛ 2. « وَ أَعَزَّهُ بِلَا عَشِيرَةٍ »، معمولاً آدم‌ها به قوم و قبیله‌شان می‌نازند، می‌گویند این همه قبیله و طایفه داریم ولی می‌گوید اگر کسی از باتلاق گناه درآمد و در فضای تقوا قرار گرفت خدا آنچنان او را عزیز می‌کند در جامعه، عزت می‌دهد، بلا عشیرة بدون اینکه بگویند این طایفه پشتیبانش است، آن طایفه پشتیبانش است، برادرانش این شکلی هستند اصلاً این حرفها مطرح نیست، « وَ أَعَزَّهُ بِلَا عَشِيرَةٍ » بدون اینکه قبیله‌ای تاثیر داشته باشد در جامعه آبرومند است، این هم نکته دوم اینها برکات بیرون آمدن از باتلاق است، اینها برکات رها شدن از رذائل است و آمدن به سمت فضائل، « وَ آنَسَهُ بِلَا بَشَر »، یعنی خدا یک حالت انس و همکاری به او می‌دهد بدون اینکه کسی به ظاهر کنار او باشد به عنوان انیس و همدم، بدون اینکه همدمی داشته باشد خدای متعال کانما برای او همدم و مونس و یار قرار می‌دهد، لذا این روایت، معنایش این است که مسیرمان باید توجه به خدا باشد، اگر مسیر توجه به خدا باشد این می‌شود که پیغمبر فرمود، قال رسول الله(ص): «احْفَظِ اللَّهَ‏ يَحْفَظْكَ‏ وَ احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ»؛ تو حریم خدا را نگه بدار، خدا هم حریم تو را نگه می‌دارد. معامله دو طرفه است، یک کسی از یک بزرگی سوال کرد به نظر شما من در نزد خدا چه شکلی هستم، چگونه‌ام، یعنی خدا نسبت به من چه نظری دارد، چه جوابی به نظر شما داده باشد خوب است، گفت نگاه کن به قلبت خدا در نزد تو چگونه است، به همان شکلی که خدا در نزد تو هست تو هم در نزد خدا هستی، تو حریم خدا را حفظ کن خدا هم حریم تو را حفظ کند، هر مقدار ما حریم الهی را حفظ کردیم به همان مقدار هم خدای متعال هوای ما را دارد، در سختی‌ها و دشواری‌ها و مشکلات « وَ احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ »، خیلی جالب است حریم خدا را حفظ کن، همیشه خدا را جلوی خودت ببین. اینهایی که حالت یاس و ناامیدی به آنها دست می‌دهد، در مسیر زندگیشان گاهی از اوقات تغییر می‌دهند اینها به خاطر عدم توکل به خداست، اینها که جانب خدا را ندارد، آدمی که جانب خدا را ندارد خدا هم جانب او را ندارد. بعد از اینکه در روایت به این نکته باید برسیم که بالاخره چکار باید انجام دهیم، راه‌های عملی چیست؟ من چند راه عملی که از بزرگان نقل شده عرض می‌کنم خیلی مهم است، از یک بزرگی سوال کردم که تا نزد خدای متعال چه مقدار راه است؟ گفت یک قدم. گفت که این یک قدم کدام قدم است؟ پاسخی که داد گفت پا را بگذار روی خودت، کسی که خودش را نادیده گرفت و خدا را دیده گرفت، همان یک قدم پا بگذارد آدم روی هوای نفس و نفسانیت خودش، یک شب شیخ مرتضی زاهد(رض) از ائمه جماعات موقت تهران بود، شاید درس زیاد نخوانده بود و هنر هم همیشه با درس خواندن نیست دوستان، خیلی‌ها مراتبی را طی کردند ولی با یک لغزش همه چیز از بین رفته، خیلی درس نخوانده بود ولی راه و مسیر را پیدا کردیم، آنچنان مردم به این آدم علاقه‌مند بودند موقعی که می‌خواست بیاید مسجد کلی جمعیت می‌رفتند استقبال، الان امام جماعت‌های ما اینطوری نیستند، گفتم چی باعث شده که این همه مردم استقبال می‌کنند؟ گفت به خاطر اینکه آن چه که دوست مردم است و مردم دلباخته او هستند من از آن فاصله گرفتم. چون آنچه که مورد علاقه مردم است و من ورود پیدا نمی‌کنم مردم هم احساس می‌کنند ما با آنها معارضه‌ای نداریم، من در دنیای مردم ورود پیدا نمی‌کنم، دلبسته به دنیای اینها نیستم و اینها هم به من دلبسته‌اند، نکته‌ای که من امروز می‌خواهم بگویم، یک بار داشت نماز می‌خواند در یک نماز 4-5 اشتباه کرد، معلوم بود که حواسش جای دیگر است، بد نیست این جمله را هم عرض کنم، می‌گویند یک بزرگی داشت نماز می‌خواند آن هم نماز جماعت یک عارفی هم به او اقتدا کرد ولی در وسط نماز این عارف و آدم وارسته نمازش را به هم زد، خودش رفت نماز فرادا خواند، خلق الله بعد به او اعتراض کردند و گفتند که این خلاف ادب بود، گفت آخه این نماز نمی‌خواند، گفت به خاطر اینکه دست و پایش به خون مشغول بود، گفتند یعنی چی؟ گفت از خودش سوال کنید، بعد که از خودش سوال کردند، گفت بله من یک مسئله‌ای در باب استحاضه قبل از نماز پیش آمده بود کلی فکرم در نماز راجع به حل مسئله استحاضه بود، لذا این بنده خدا به این نتیجه رسیده بود که این دست و سر و صورتش اصلا آلوده است، به شیخ مرتضی زاهد گفتند حواست پرت بود، فکر کجا بود؟ چرا این شکلی کردی؟ گفت که واقع مطلب چند شب قبل حدیثی خواندم از رسول گرامی اسلام و آن حدیث این هست که به امیرالمومنین پیامبر(ص) فرمود: یا علی به اندازه‌ای که تو با خوبی‌ها و راه‌های هدایت آشنا هستی، شیطان نیز به همان اندازه با همه بدی‌ها و راه‌های گمراهی در زمین و آسمان آشنا هست. و بنابراین اگر یک لحظه غفلت کنید شیطان ممکن است تو را به مسیری که دوست دارد ببرد. من اینکه عرض می‌کنم رذائل و گناه بلای جان انسان می‌شود حقیقتاً همین است. نکته دیگری که عرض می‌کنم محضر شریف شما دوستان فاضل و بزرگوار، از یک آقایی پرسیدند یک روایتی از پیغمبر آمده می‌گوید: «اعضا عدوک نفسک الذی بین یدیک» دشمن‌ترین دشمنانت هوای نفس است، این یعنی چه؟ ما نمی‌دانیم چرا دشمن‌ترین دشمنان است، خوب ما گاهی دشمن داریم، خوب دقت کنید گفت دلیلش این است، دشمن‌های دیگر اگر یک ذره احسان به آنها بکنی آنها دست از دشمنی برمی‌دارند، دیگر اینکه در روایت پیغمبر می‌فرماید: «اعضا عدوک نفسک الذی بین یدیک» دشمن‌ترین دشمنان این است، چون هرچه به نفس خوبی و محبت کنی سوء استفاده می‌کند، لذا در روایات ما می‌گویند قرار بر مخالفت با نفس بگذارید، نه قرار بر همراهی با نفس، دشمن‌های دیگر اگر همراهی کردی با آنها ممکن است کمی لحن و ادبیاتشان عوض بشود، ولی اگر دشمن نفس اگر احساس کرد که مدارا کردی امروز یک چیزی به تو پیشنهاد داد و تو هم باب میل او عمل کردی، این در دشمنی است نسبت به بفهم. یکی از بزرگان خدا حفظش کند، الان مریض است آیت الله حسن‌زاده، آدم غصه می‌خورد ایشان می‌گوید کسی از علامه سوال کرد راه ترقی و تعالی چیست؟ طلبه‌ایم می‌خواهیم رشد و تلقی پیدا کنیم، می‌گوید ایشان فرمود تخم سعادت مراقبت است. با مراقبت یعنی کشیک دادن، کشیک چی بدهیم کشیک نفس، چطور یک آقایی را اینجا می‌گذارند که کشیک بدهد که دزد وارد نشود، می‌گوید اگر خواستید که به سعادت برسید مرتب پاسبان نفستان باشید و کشیک بدهید، اگر کشیک دادید و پاسبان نفستان شدید راه‌های سعادت را یکی پس از دیگری طی می‌کنید، لذا این جمله آخرم است، چون امروز هم ما خلاف معمول خدمتتان آمدیم برنامه‌هایمان هنوز تنظیم نبود وگرنه الان باید شما مشغول استراحت باشید، آیت الله امینی می‌گوید من آخرین لحظات زندگی علامه رفتم بالای سر علامه، بزرگان آن جملات کلیدی‌شان را آخرین لحظه زندگی‌شان می‌گویند، اگر گفتید جمله کلیدی پیغمبر آخرین لحظات زندگی‌اش چی بود؟ انی تارکم فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما ... می‌گوید من رفتم آهسته کنار علامه گوش دادم می‌گفت خیلی به سختی حرف می‌زند چون پسر ایشان که ایشان هم فوت کردند، عبدالباری طباطبایی میگوید روزهای آخر پدرم دیگرحرف نمی‌زند، گفت خیلی گوش دادیم دیدم مرتب می‌گوید لا اله الا الله؛ گفت در چه حالتی هستی؟ گفت در حال تکلم. گفتم تکلم با کی؟ گفت با حق. آقای امینی می‌گوید من آخرین لحظه رفتم بالای سرش گفتم یک توصیه‌ای کن؛ گفت: مراقبت، محاسبه. و لذا کشیک نفس دادن، پاسبان نفس بودن، توجه کردن به این نکته رمز موفقیت شماست، شما هرچه عالم و ملا بشوید، کتب فقهی را از بر باشید، مثل شهید(رض) که این کتاب لمعه را در کتاب نقل می‌کند. کتابی هم در اختیارش نبوده، هرچه هم بالا بروید و ملا بشوید ولی اینگونه جهات را در زندگی رعایت نکنید خیلی سخت است فردای قیامت پاسخگو بودن. شاید خدمت شما گفتم، گفتم به افراد جاهل گفته می‌شود: هل لا تعلم؛ به ما که می‌رسند می‌گویند: هل لا نمل. به افراد جاهل می‌گویند چرا نرفتید یاد بگیرید، به ما که می‌رسند می‌گویند حالا که یاد گرفتید چرا عمل نکردید.

 

 

«والسلام علیکم ورحمة الله»

 

 

 

 

 

[1]. الأمالي (للطوسي)، النص، ص202.

 

 

[2]. من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص412.

 

 

[3]. «الحدید»:16.

 

 

 درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: درس اخلاق جلسه چهارم                                     تاریخ: 98/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین.

واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

از آنجایی که وعده داده بودیم محضر دوستان که نسبت به فرمایشات مقام معظم رهبری تبیین و توضیحی داشته باشیم اگر اجازه بفرمایید ما بخش اول عرضمان را ادامه بحث‌های قبلی‌مان قرار دهیم و بخش دوم را بپردازیم به فرمایشات ایشان.

یکی از بحث‌هایی که در حقیقت از بحث‌های کلیدی و اساسی است در باب مبارزه با رذائل اخلاقی [که موضوع اصلی بحث ما هم همین بود] مسئله دوری از عجب است. عجب در ادبیات امروزی فارسی ما یعنی خودشیفتگی، آدم‌هایی که خود شیفته می‌شوند و به تعبیر روشن‌تر انسان از خودش خوشش می‌آید، حالا منشاء اینکه انسان دچار خودشیفتگی می‌شود چه هست عوامل مختلفی می‌تواند منشاء خودشیفتگی انسان باشد نمونه‌اش انسان گاهی فهم خوبی دارد در مقایسه با دیگران، مطلب را خوب می‌گیرد و می‌فهمد و این باعث می‌شود که یک نوع خودشیفتگی و عجب به او دست بدهد، گاهی توانمندی جسمی مناسبی دارد نسبت به دیگران حالت عجب پیدا می‌کند، گاهی دایره اطلاعات وسیع دارد، معلومات خوبی دارد، حالت عجب و خودشیفتگی پیدا می‌کند، گاهی صدای خوشی دارد، چهره مناسبی دارد، این خودشیفتگی یک بلایی است که به جان انسان می‌افتد و طبیعتاً انسان را از وادی و نصیب جدا می‌کند چون آدم‌هایی که دچار خودشیفتگی هستند باعث می‌شود که عیوبی که در وجودشان هست نبینند، یعنی یک زمینه در وجود خودش به عنوان نقطه کانونی و محوری بیان شده و همین همه چیز او شده و لذا به سایر عیوب و نقطه ضعف‌هایی که در وجود او هست توجه نمی‌کند، معمولاً انسان‌های دچار عجب و خودشیفتگی درصدد اصلاح خودشان هم برنمی‌آیند، یعنی احساس می‌کنند همه خوبی‌های عالم را کانما دارند، نقصی نیست تا بخواهند در صدد رفع این نقیصه و جبران مشکل و کمبودی که دارند بیفتد، لذا در این روایتی که از ناحیه وجود مقدس معصوم امیرمؤمنان علی(ع) رسیده این تعبیر وجود دارد: «ایاک والعجب»[1]؛ یعنی برحذر باش از اینکه حالت عجب نسبت به خودت پیدا کنی و آدم اگر حالت عجب پیدا کرد آن آثار منفی را دارد، امام (ره) جمله جالبی دارد که برای ما خوب است، امام می‌فرمود که اگر انسان دچار خودخواهی شد این انسان خودبین و خودخواه، خداخواه نمی‌شود، انسان خودبین و خودخواه، خدابین نمی‌شود، یک تعبیر دیگری دارد می‌فرمایند: وقتی مملکت وجود انسان پر شد از حب نفس، پر شد از حب جاه و مقام، پر شد از حب شهرت، پر شد از حب ریاست و به تعبیر من پر شد از خودشیفتگی، دیگر این مملکت وجود انسان جای ملکات فاضله نیست ولی کانما انسان ملکات فاضله را از صحنه وجود نفس بیرون کرده و به جای آن حب جاه و شهرت و دنیاخواهی و خودشیفتگی را آمده جایگزین اینها کرده، لذا مراقبت کنید ما طلبه‌هایی را سراغ داشتیم که 1-2-3 سال از  طلبگی‌شان بیشتر نگذشته بود حافظه و قدرت ذهنی خوبی داشتند، ولی اصلاً‌ دیگران را به حساب نمی‌آورند، اعتنایی برای دیگران قائل نبودند، اگر دیگران سوالی هم از آنها می‌کردند به تمسخر می‌گرفتند و من سراغ دارم بعضی از اینها از طلبگی هم رفتند بیرون، کلی بدهکاری و گرفتاری، این به خاطر این بود که این خودشیفتگی، این غرور نسبت به حافظه و ضابطه و قدرت فهم باعث شده بود اصلاً سایر عیوبی که پیرامونشان بود را نبینند و اتفاقاً همان عیوب، کار دستشان داد و از مسیر طلبگی و تقوایی و دینی بیرون رفتند، کارشان به زندان افتاد و هیچ چیز بهتر از تواضع و فروتنی و قانع بودن به آنچه خدا به انسان داده نیست. در مقابل نعمت، انسان شاکر باشد، این خیلی عجیب است. در حالات یکی از ائمه است ظاهراً امام باقر است، راوی می‌گوید من خدمت امام بودم دیدم امام از اسب آمد پایین و رفت سجده، گفتم آقا چه اتفاقی افتاد وسط راه که سجده کردید؛ آقا فرمود یاد نعمتی از نعمت‌های خدا افتادم و لازم دیدم از مرکب بیایم پایین و سجده کنم. « وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَهَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا »، چشممان، گوشمان، سلامتی‌مان، هوشمان، حواسمان، عمری که خدا به ما داده، دیگر آدم دچار خودشیفتگی شود، خودش را یک سر و گردن از دیگران بالاتر ببیند، اینها سقوط می‌کنند، مواظب این وسیله اخلاقی عجب، خودشیفتگی، دیگران را به حساب نیاوردن و یا کوچک کردن، مواظب این دو باشید، امروز به همین مقدار من بسنده می‌کنم، چون فرمایشات مقام معظم رهبری شاید خیلی وقت ما را بگیرد اجازه دهید من وارد آن بحث بشوم.

ما در ملاقاتی که خدمت ایشان بودیم ایشان فرمودند من راجع به سه موضوع می‌خواهم صحبت کنم، یکی راجع به مسائل کلام و دیگری راجع به مسائل مدیریتی و تشکیلات و سوم هم فرمودند راجع به مسائل جاری می‌خواهم صحبت کنم، عنوان فرمایشاتشان این سه عنوان بود.

در مسائل کلان ایشان این نکته را فرمودند حضور حوزه در علوم زندگی ساز یعنی علومی که در زندگی انسان‌ها ارتباط وسیع و تنگاتنگی دارد نیاز است. حوزه درآنجا حضور پیدا کند. ایشان مثال زدند از قبیل جامعه‌شناسی و مدیریت و مسائل دیگر، یعنی حوزه چون بناست دغدغه نظام اسلامی را داشته باشد، دغدغه اداره نظام اسلامی را داشته باشد طبعاً در عرصه‌هایی که برمی‌گردد به اداره جامعه و مردم باید حضور داشته باشد و به این علوم بپردازد.

نکته دوم فرمودند وظیفه حوزه نسبت به پشتیبانی از حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی است. بارها ایشان به این نکته تکیه کردند که حوزه نسبت به نظام نمی‌تواند مقابل نظام باشد، نمی‌تواند صددرصد در همه مراحل تایید کننده باشد، حوزه باید در کنار نظام باشد بخصوص در این جلسه هم توضیح دادم که اگر نقطه قوت‌هایی نظام دارد، این نقطه قوت‌ها را برجسته و تقویت کند و اگر نقطه ضعفی نظام دارد تذکر بدهد. به این نکته ایشان تاکید کردند که اگر نقطه ضعفی هست حوزه وظیفه‌اش تذکر دادن است اما اگر نظام راه درست و مسیر درست خودش را می‌رود حوزه نمی‌تواند رابطه‌اش را با نظام قطع کند یا بی‌تفاوت نسبت به نظام باشد.

سومین نکته‌ای که در بحث‌های کلان فرمودند پویا و پر مغز بودن حوزه، نوآوری و پاسخگو بودن حوزه در زمینه‌های مختلف است، یعنی حوزه باید کاملاً خودش را تجهیز کند در هر عرصه‌ای که نیاز به پاسخگویی و حضور دارد حوزه در آن عرصه حضور داشته باشد، معنای این حرف این است که نیروی متناسب تربیت کند، دسترسی به همه علوم مورد نیاز داشته باشد و جامعه احساس این کند که یک سرمایه عظیمی کنارش هست که هر موقع نیاز به این سرمایه پیدا کرد متناسب این سرمایه، در بحث‌های مشاوره بتواند کنار مردم باشد، در مباحث علوم دینی کنار مردم باشد و مسائل دیگر و این نکته را هم بارها فرمودند از زمان قبل به روز باشد حوزه مطالبات و شرایط جامعه را حل کند.

چهارمین نکته فرمودند تربیت فقیه، حوزه باید همت کند و فقیه تربیت کند. من عرض می‌کنم یکی از مسائلی که در این سال‌های اخیر مطرح شده و شاید بحث‌هایی که ما خدمت دوستان هستیم که دوستانی ممهز درس می‌خوانند و امثال ذلک چون این خطر احساس می‌شد که تعدادی از طلبه‌ها به صورت نیمه تمام و درس نخوانده جذب این اداره و جذب آن سازمان و جذب دستگاه، عملاً بعد به قول آیت الله جوادی آملی نگاه می‌کنیم می‌بینیم نهال فروشی کردیم، یعنی درخت میوه‎داری نداریم و این نکته خطری بوده و متوجه اوضاع نبودیم و ایشان هم می‌فرمایند باید فقیه تربیت کنند، به تعبیر دیگرش فیلسوف تربیت کنند، مبلغ و نویسنده تربیت کنند، این عرصه‌های مختلف و کار کلان حوزه این است، آن نکته‌ای که آنجا گفتم ایشان تصریح کرده به آن، تذکر به حکومت در صورت انحراف،  ایشان فرمود آنجا که نظام راه درست می‌رود خوب تقویت می‌کنیم ولی آنجا که انحرافی وجود دارد کار حوزه به تعبیر بنده نگاه و نظاره کردن نیست، ششم زمان بندی چشم انداز حوزه و هدفمند نمودن محورهای کلان این هم یکی از کارهایی است که حوزه باید انجام دهد، افق آینده خودش را ببیند، زمانبندی کند، هدفمند کند، 5-6 سال دیگر به کجا می‌خواهیم برسیم، البته خوشبختانه الان حوزه سند چشم انداز دارد منتهی باید برشی عمل کرد، مثلاً 5 سال اول به کجا می‌خواهیم برسیم، 5 سال دوم به کجا برش باید به آن داد ایشان هم فرمودند که خوشبختانه حوزه سند چشم‌انداز نوشته منتهی یکی از ماموریت‌ها این است که زمان مشخص کنیم، یعنی هدفها را زمانبندی کنیم که معلوم بشود تا فلان مقطع زمانی به این اهداف که در سند چشم‌انداز پیش بینی کردیم برسیم.

نکته بعدی که ایشان فرمودند تفکیک برنامه‌هایی که قابلیت اجرا دارند به همراه آسیب‌شناسی است. نکته جالبی بود، حرف‌هایی که قابلیت اجرا ندارد را خیلی دنبال نکنید، بروید سراغ آنها که قابلیت اجرا دارد، به همراه آسیب‌شناسی، آسیب‌شناسی کنید موانع راه کجاست، مشکلات کجاست؟ چرا این کار تا الان به نتیجه و ثمر نرسیده؟ پیگیری تحول در حوزه، فرمودند این هم یکی از کارهایی است که شورای عالی باید اهتمام کنند که بحث تحول در حوزه را جدی پیگیری کنند، بالاخره متناسب با نیازهایی که امروز در حوزه، یعنی نیازسنجی بعد هم تحول، در خصوص نظارت شورای عالی آن حالا یک بحث داخلی است، چون دوتا شورا ما داریم، شورای عالی و سیاستگذاری، ایشان فرمودند باید یک کار کارشناسی بشود، نسبت به کار طلاب جوان یک بحثی مطرح است که گاهی از اوقات طلاب جوان به خاطر شرایط روحی و حالت احساسی که دارند گاهی دست به اقداماتی می‌زنند. مقام معظم رهبری نظرشان این بود که نگران از نسل جوان نباید بود، بالاخره شور و شرایط جوانی است منتهی باید با آنها نشست و جلسه گذاشت و صحبت کرد، در بخش بعدی ایشان یک سفارش بسیار مهمی کردند که حالا دنبال ایجادش هستیم، یعنی مسائل مدیریتی و تشکیلات، ایجاد مرکز مطالعات راهبردی که حالا کجا قرار بگیرد، زیر نظر مدیریت یا شورای عالی، فرمودند محدود به خودتان. این مرکز مطالعات کارش همان اطاق فکر است و سیاستگذاری برای حوزه، افق‌های دور را می‌تواند ببیند و بررسی کند و کار دوم فرمودند چابک سازی تشکیلات، فرمودند تشکیلات طویل و عریض جواب نمی‌دهد و فرمودند مطلب سوم هم در همین راستاست، پرهیز از دیوان سالاری، شبه دولتی و برنامه‌ریزی براساس نیازهای حوزه در ساختار اداره، یعنی هرچه چابک‌تر و چالاک‌تر تشکیلات بهتر و قابل جمع کردن آن تشکیلات هست، تذکر بعدی ارتباط صمیمی مسئولان حوزه با طلاب، یعنی نشست و گفتگو و صحبت کردن با طلبه‌ها، برگزاری سمینارهای مختلف با حضور محدود فضلا و طلاب و اخذ نظرات در فضای آزاد، یعنی عده‌ای که صاحب نظر هستند و دیدگاهی دارند ایشان فرمودند در جمع‌های 40-50 نفر کمتر یا بیشتر مسئولین حوزه با کسانی که صاحب‌نظر هستند و دیدگاهی دارند بنشینند و حرف‌های اینها را بشنوند و ترتیب اثر داده بشود تا کسی در حوزه احساس نکند که ما حرفی داشتیم و زمین ماند. حرف‌ها شنیده بشود، بحث بعد آسیب‌شناسی تصمیمات و اقدامات گذشته، کارهایی که در گذشته انجام شده را یک مرور بکنیم در برنامه‌ها و مسائل دیگر یک آسیب‌شناسی انجام بگیرد که از این به بعد دیگر آن مشکلات را نداشته باشیم. مسئله دیگر همفکری با بزرگان و علماء استان‌ها است، آنها هم باید در این چرخه از وجودشان استفاده بشود و پرهیز از تصدی‌گری حوزه‌های شهرستان‌ها، یعنی نظر ایشان این بود که مجال داده بشود به حوزه‌های استان‌ها و شهرستان‌ها که خلاقیت‌هایشان را به روز کنند، یعنی الزاماً یک نکته از اینجا دیکته نشود یا من برای آنجا و هذه و لا غیر. آدم‌های خوش فکر دارند، طراح دارند، بله حالا در دیدگاه‌های کلان در حوزه از وجود آنها هم استفاده بشود، مسائل جاری تدبیر برای درس خواندن طلاب، ایشان که اظهار نگرانی کردند. فرمودند من گاهی می‌شنوم که طلبه‌ها خیلی جدی در درس خواندن نیستند، حالا گزارش‌هایی که رسیده به ایشان، یعنی باری به هر جهت درس می‌خوانند و ایشان کمی نگران بود از این قصه و نظرشان این بود که مسئولین و شورای عالی و اینها باید یک فکری بکنند که طلبه‌ها رغبت به درس خواندن پیدا کنند، واقعاً درس را کار اصلی‌شان بدانند؛ نه اینکه حالا یک سری به اینجا بزنند، یک سر به آنجا بزنند، حالا درس هم شد، نشد نشد، من احساس کردم این مسئله دغدغه جدی ایشان است؛ تشویق طلاب به مطالعه کتاب، فرمودند کتابخوانی ممکن است در حوزه‌ها یک مقدار کمرنگ باشد، طلبه‌ها مطالعه کنند، کتاب‌های متناسب با درسشان یا اینها که لازم است اطلاعاتی از آن داشته باشند این کتاب‌ها را مطالعه کنند، کمک درسی یا کتب متفرقه، توجه ویژه به اخلاق، فرمودند اساتید هر کدامشان در هر درسی که می‌آید اول درس یک روایت بخوانند. ایشان فرمودند حتی بزرگان ما آن موقع، مثلاً در حالات حاج شیخ محمود عبدالکریم حائری می‌فرمودند، از درس ایشان یک آقایی هر روز روضه می‌خواند که برای توسل به اهل بیت هست، این یک شیوه بوده، یک شیوه دیگر هم می‌تواند استاد یک روایت اخلاقی اول درس و بعد هم درس را شروع کند که همیشه طلبه‌ها در فضای مسائل اخلاقی باشند. چند تذکر هم دادند تربیت مبلغ، نویسنده مقاله و کتاب و مبلغ فضای مجازی و رسانه‌ای، چون مدتی است می‌فرمایند فضای مجازی امروز از فضاهایی است که به تعبیر من هم فرصت است آن تعبیر عالم بزرگ لبنانی بود که «لا ینتشر الهدی الا من حیث ینتشر الضلال» هدایت منتشر نمی‌شود در جهان مگر از همان مسیری که می‌فرمایید، ضلالت و گمراهی منتشر شده، معنایش این است که این فرصتی است برای سابقه، آنها چطوری با تبلیغاتشان همه کارها را دارند انجام می‌دهند؛ شما از این فرصت فضای مجازی و امثال ذلک، خیلی روی این نکته که اصلاً مبلغ متناسب با فضای مجازی حوزه باید داشته باشد، امروزه تربیت مبلغ برای منبر و کلاسداری و غیره گام‌های خوبی برداشته شده ولی الان زمانش این است که برای ورود در عرصه‌های اینترنت و وبلاگ و این مسائل فضای مجازی هم باید مبلغین ما یک حضور جدی داشته باشند، خوشبختانه الان یک تعدادی نمی‌دانم شما دوستان خبر دارید یا نه، یک تعدادی الان دقیقاً در همین عرصه‌ها دارند کار می‌کنند، این نکته تذکر اول.

تذکر دوم انس با قرآن و قرائت روزانه قرآن است. ایشان فرمودند طبق روایت دارد 50 آیه در روز خوانده بشود، ولی حالا یک صفحه قرآن هم خوانده بشود، خوب است قرائت و حفظ قرآن این را شرط ورود قرار بدهید، شرط ورود به حوزه حفظ قرآن و قرائت قرآن؛ توجه و حمایت از صاحبان استعدادهای برتر، آنها که استعدادهای برتر دارند که الحمدلله این راه افتاده و ما هر ساله تعدادی از استانها و شهرستان‌ها دعوت می‌کنیم آنهایی که حالا سطح نمراتشان بالاست مصاحبه‌هایی هم شرکت می‌کنند یک تشویقاتی هم میشوند. امیدواریم این مجموعه شما هم بروند در ردیف استعدادهای برتر پایان سال هم ما محاسبه می‌کنیم می‌بینیم هم سطح نمرات و اخلاق و ادبتان و رفتارتان انشاءالله آرام آرام برای حوزه الگو باشد و آخرین نکته هم که فرمودند در رابطه با تدریس تاریخ و سیر علوم حوزوی است. هم طلبه‌ها بدانند که اصلاً این علوم حوزوی از کجا نشأت گرفته تا به اینجا رسیده، فقه از کجا نشأت گرفته تا به اینجا رسیده، تاریخ از کجا نشأت گرفته، این اجمالی از یک تفسیر بود که لازم دیدم خدمت شما صحبت کنم. والسلام علیکم ورحمة الله.



[1]. الخصال، ج‏1، ص 147.

 

 

 

 درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری دامت برکاته

 

 

موضوع: درس اخلاق                                           تاریخ: 95/06/24

 

 

 

حضرت آيت الله سيد هاشم حسيني بوشهري «دامت برکاته» استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در جلسه درس اخلاق که در مدرسة علمیه انوارطاها برگزار شد فرمودند: ترک گناه مقدم بر انجام عمل است. دل و فکرآلوده نمی‌تواند محبوب خدا باشد.

 

 

 

اول رذائل را از خودمان دور کنیم،تا بستر و زمینه برای این فراهم شود تا بتوانیم آراسته به فضائل شویم.

 

 

 

استاد درس اخلاق حوزه علمیه این کلام از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) را منشور طلبگی بیان کردند.

 

 

 

قال امیرمؤمنان علی(ع) قال رسول الله(ص): «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً فَذَلِكَ‏ الَّذِي‏ يَنْتَفِعُ‏ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه‏».[1]

 

 

 

اما کسانی که برای خدا آمده‌اند انگیزه‌ای جز انگیزه الهی ندارند. آمده اند برای خدا درس بخوانند. مشخصه افرادی که جز انگیزه الهی ندارند از نظر حضرت علی(ع)

 

 

 

1. به ابواب علم دسترسی پیدا نمی‌کنند مگر به همان تناسبی که رشد داشته‌اند و بوسیله این دسترسی از ابواب علم در خودشان  احساس کوچکی می‌کنند بوسیله این علم مانند درخت پر ثمر است، خودشیفتگی و خود بزرگ بینی ندارند و از بزرگ نمایی و فخرفروشی دوری می‌کنند.

 

 

 

2. متواضع در برابر مردم وفروتن هستند چه به لباس مقدس روحانیت ملبس باشند و چه نباشند، طلبکارانه با مردم برخورد نکنید، متواضع در برابر مردم باشید.

 

 

 

3. ترس از خدا، برای خدا ترسیدن.به تعبیر این روایت خوشا به حال کسی که خوف او از خدا باعث شود که او از مردم نترسد.

 

 

 

4. در دین مجتهد شود. طلبه شب و روز دغدغه دین داشته باشد، کار اصلی طلبه درس و بحث است، خوب درس خواندن و از فرصت‌هایی که در اختیار دارد خوب استفاده کند از جوانی خود خوب استفاده کنید.

 

 

 

این آدم‌ها از علم بهره می‌برند، آدم‌هایی که از ابواب علم بهره برده‌اند متواضع‌اند و ترس از خدا دارند و در دین مجتهد شده‌اند.

 

 

 

 

 

 

 

[1] . مجموعه ورام، ج 2، ص 3، الجزء الثانی.

 

 

 

درس اخلاق حضرت آیت‌الله سیدهاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: درس اخلاق جلسه اول                                        تاریخ: 95/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین.

یکی از سوالات کلیدی و جدی برای همه ما این پرسش است که ما مدتهاست هر کدام به تناسب 6-7 سال بعضی هم بیشتر وارد حوزه شده‌ایم، حال چه کنیم تا موفق شویم؟ در بُعد علمی، در بُعد اخلاقی به توفیقاتی دسترسی پیدا کردیم، در این میدان ما راهنمایان فراوانی داریم، کلام الهی راهنمای ماست، سخن پیامبران الهی، بخصوص نبی گرامی اسلام راهنمای ماست، سخنان اولیای الهی و ائمه هدی راهنمایان ما هستند، سخنان و کلمات علما و بزرگان ما و سیره عملی آنها راهگشای زندگی ماست، ما در این روزهایی که بناست به شما زحمت بدهیم و در خدمت شما باشیم بنایمان بر این است که آن نکات کلیدی که یا عمل کردن به آن راه موفقیت ما را هموار می‌کند یا پرهیز از آن راه موفقیت ما را هموار می‌کند به آن نکات اشاره کنیم، بعضی از مسائل با انجام آن درهای موفقیت و سعادت به روی ما گشوده می‌شود و بعضی از موارد با ترک آن و اجتناب از آن راه گشایش به سوی ما باز می‌شود، آنچه از روایات استفاده شده هم عمل است و هم ترک آن؛ منتهی بیشتر از همه ترک مورد سفارش قرار گرفته و لذا علمای اخلاق هم مراحلی را که تعریف می‌کنند به مرحله تخلیه بیش از مرحله تجلیه و تحلیه اشاره می‌کنند یعنی بیانشان این است که اول رذائل را از خودمان دور کنیم تا بستر و زمینه برای این فراهم بشود که بتوانیم آراسته به فضائل بشویم، چون می‌گویند اگر آبی آلوده باشد هرچند شما آب پاک و زلال و صاف در آن آب آلوده بریزید این آب پاک هم آلوده می‌شود، بنابراین اگر می‌خواهیم آب پاکی داشته باشیم باید ظرف را شست، آلودگی آن را برطرف کرد، آب آلوده را پاک کرد و از بین برد تا موقعی که در ظرف آبی قرار می‌گیرد، چون ظرف پاک است، آب هم پاک بماند، چون آب آلوده‌ای نیست آنچه هست آب پاک و زلال و صاف و گواراست. این نکته کلیدی در کارتان باشد که ترک گناه مقدم بر انجام عمل است؛ دل آلوده، فکر آلوده، نگاه آلوده نمی‌تواند محبوب خدا باشد، لذا اینکه این همه توصیه به استغفار و توبه شده، بیشتر به خاطر همین است که اگر انسان توبه نکند و با حالت گناه و آلودگی از خدا بخواهد چیزی را و دعا کند این دعاها به هدف استجابت نمی‌رسد، آدم‌های پاک دعایشان مستجاب می‌شود، پالایش باید بشود تا این انسان آنچه از خدای متعال می‌خواهد بستاند. خصوصاً یک نکته کلیدی خدمتتان عرض می‌کنم که از همه مسیر زندگیتان این را داشته باشید؛ تا پاک نشوید، تا رذائل از ما دور نشود، انتظار جلب فضائل خیلی سخت است و مثالش همین است که عرض کردم، ظرف آلوده، آب آلوده، زمینه پذیرش آب پاک و صاف و زلال ندارد. امروز نکته‌ای که می‌خواهم خدمتتان عرض کنم یک کلامی از امیرالمومنین است؛ ایشان این کلام را از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کنند که من گاهی از این تعبیر به عنوان منشور طلبگی یاد می‌کنم، یعنی من می‌گویم یک دستورالعمل نسبتاً جامعی است، بخصوص مخاطبش هم ما هستیم، اهل علم و طلبه. این کلام نورانی را نگاه کنید، قال امیرالمؤمنین(ع) قال قال رسول الله(ص): «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً فَذَلِكَ‏ الَّذِي‏ يَنْتَفِعُ‏ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه»؛[1] حضرت در این سخن نورانی می‌فرمایند کسی که آمده برای خدا درس بخواند، معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که گاهی ممکن است عده‌ای بیایند برای رسیدن به پُست و مقام و موقعیت اجتماعی، به مشهور شدن برای مجادله درس بخوانند؛ چون در روایات ما زیاد وارد شده که عده‌ای می‌آیند نه به خاطر خدا، جهات دیگری در ذهنشان است، مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِلَّهِ. اما کسانی که برای خدا آمدند، اصلاً همت و توانشان از روزی که قصد کردند بیایند طلبه بشوند انگیزه‌ای جزء انگیزه الهی نداشتند، اینطور نبوده که از اول خودشان را آماده کنند برای اینکه ما آنجا که برسیم، این می‌شویم و آن می‌شویم؛ البته اهداف مقدس جای بحث نیست، ولی پست و موقعیت‌های مادی و دنیایی ویرانگر است برای اهل علم؛ حال این انسان‌هایی که برای خدا آمدند درس بخوانند، پیامبر می‌فرمایند چند مشخصه دارند، حالا ببینیم این مشخصات در ما هست یا نه، «لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا» می‌گوید به ابواب علم دسترسی پیدا نمی‌کند مگر به همان تناسبی که رشد کرده و به بابی از ابواب علم دسترسی پیدا کرده «ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا» به وسیله این دست یافتن به این باب از ابواب علم، در خودش احساس کوچکی می‌کند یعنی عُجب، تکبر، خودخواهی، به رخ کشیدن، در قاموس این آدم نیست، مقدمات آمده خوانده، السابع باب من ابواب علم، بعد آمده وارد فقه شده، وارد اصول شده، سال اول، سال دوم، شش سال گذرانده، حالا وارد سال هفتم شده، این انسان از آن طرف علمی را پشت سرگذاشته و گذرانده و از این طرف هرچقدر می‌آید بالا مثل درخت پر ثمری که این شاخه‌ها خم می‌شود این آدم هم در خودش یک احساس کوچکی می‌کند، بجای گردن فرازی، به جای بزرگ بینی، خودشیفتگی می‎گوید من کجا؟ بزرگان کجا؟ امامان و پیشوایان کجا، پیامبر کجا؟ مقام من کجا مقام دیگران کجا؟ این تراز طلبه است؛ اگر تراز طلبه را بخواهید بفهمید تراز طلبه این است که خودش را کوچک ببیند، از بزرگنمایی و فخرفروشی استنکاف دارد، این یک شاخصه. در دوران طلبگی بنده بعضی‌ها بودند که گاهی ما سوالی از آنها می‎پرسیدیم، خیلی با تواضع و فروتنی و با وقار و کوچک نفسی پاسخ می‌دادند به ما، به رخ نمی‌کشیدند، استعدادشان از ما کمی بیشتر بود زودتر آمده بودند، ولی بعضی‌ها چند کلمه یاد گرفته بودند ولی ناآرام بودند، دیگران را تحقیر کن، به رخ دیگران بِکش، این رفتارها نمی‌خواند با آن چیزی که قرآن و اهل بیت و اولیای الهی دنبالش بودند که آدم تربیت کنند.

2. وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً؛ آدم‌هایی که برای خدا درس می‌خوانند، در مردم هم که ظاهر می‌شوند متواضع و فروتن هستند، حالا چه با لباس و چه بی لباس، گاهی بعضی از ما برای خودمان یک حساب ویژه‌ای باز می‌کنیم، یعنی خیال می‌کنیم لباس پوشیده‌ایم و طلبه شده‌ایم دیگر حسابمان از دیگران جداست، این بزرگترین آفت است، اینکه مکرر در روایات می‌بینید، پیغمبر هر جا وارد می‌شدند هرجا که خالی بود می‌نشست، یعنی پیغمبر برای خودش امتیاز ویژه قائل نبود، ممکن است دیگران را احترام و تکریم کند، شما هم که گاهی وارد می‌شوید دیگران تکریم می‌کنند و احترام می‌کنند، جایشان را به شما می‌دهند ولی اینکه آدم خودش برای خودش از اول یک جا و فضایی در نظر بگیرد، این خیلی جالب نیست، در مغازه هم که می‌رویم طلبکارانه با مردم برخورد نکنیم، در تاکسی هم که می‌رویم طلبکارانه برخورد نکنیم، در ماشین، هرجا می‌رویم، وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً آن فروتنی و وقار و آن وزانت حفظ شود؛ پیغمبر(ص) یک تعبیر جالبی دارد می‌فرماید: ان الله امرنی لمداراة الناس کما امرنی لأداء الفرائض؛ می‌گوید خدای متعال به من امر کرده به مدارا کردن با مردم همانطور که به من امر کرده که نماز بخوان و روزه بگیر و حج بجا بیاور، زکات واجب است؛ امرنی بمداراة الناس؛ این نکته مدارا با مردم، فروتنی نسبت به مردم خیلی مهم است، لذا شما در حالات امام مجتبی(ع) نگاه کنید، آن مرد شامی چه دشنام‌هایی که به حضرت نداد، پُر کرده بودند او را دستگاه جبار معاویه، و او را نسبت به اهل بیت بگونه‎ای تربیت کرده بودند که بغض اهل بیت به دل داشت، دشنام داد به امام، ولی حضرت با بزرگواری فرمود احساس می‌کنم تازه وارد هستی به شهر، احساس می‌کنم گرسنه‌ای، لباسی برای پوشیدن نداری، درب خانه ما به روی شما باز است، بعد که آمد حالات امام را دید، برخورد امام را دید، عطوفت و مهربانی امام را دید و پشیمان شد. در زمان خود پیغمبر هم بارها اتفاق می‌افتاد، یک کسی توهین به پیغمبر می‌کرد، می‌گفتند بزنیم و بکشیمش، حضرت می‌فرمود نه. این روحیه را باید از اهل بیت واقعاً و جدی در زندگیمان پیاده کنیم، روحیه طلبکارانه در برخورد با مردم هیچ موقع جواب نمی‌دهد، الان در این زمانی که ما انقلاب کرده‌ایم، روحانیت پیشکسوت انقلاب بوده و قم خواستگاه انقلاب بوده، واقعیتی است، انتظار مردم از ما به مراتب بیشتر است، مردم با یک دید دیگری به ما نگاه می‌کنند، آنقدر راجع به اهل بیت و حکومت امیرالمومنین با مردم صحبت کرده‌ایم که مردم حرف‌های ما را یادشان نرفته و لذا در رفتار ما همان انتظارات را دارند و اگر با آن رفتار با مردم برخورد کنیم مطمئن باشید خیلی از آسیب‌ها و فضاهایی که در جامعه ما وجود دارد اینها از بین می‌رود.

3. وَ لِلَّهِ خَوْفاً خداترسی؛ انسان برای خدا بترسد نه برای مردم، در یک روایتی دیدم تعبیرش این بود که خوشا به حال آن کسی که خوف او از خدا باعث بشود که از مردم نترسد، یعنی آدم یک جا را داشته باشد دیگر کافی است، خوف او از خدا باعث بشود که از دیگران نترسد، ولله خوفاً نه للناس خوفاً، ما در حالات علمایمان مسائل عجیبی می‌بینیم، حالا من سفارش می‌کنم این قصص العلما و حالات العلما را هم یکی یک جلد تهیه کنند کنارتان باشد مطالعه کنید، اصلاً ببینید اینها چه کردند، رفتار و برخوردهای اینها، حالت‌های اینها چه بوده، اینها الگوهای مجسم بوده‌اند حالا گاهی ممکن است بگوییم پیغمبر که ما نمی‌توانیم بشویم، امام هم که ما نمی‌توانیم بشویم، ولی فلان عالمی که از روستا برخواسته و عالم و ملا شده، اینکه مشکلی نیست، همین شیخ انصاری، همین بزرگان دیگر، رفتارشان، زندگی‌شان، مرحوم آقا شیخ عباس قمی، صاحب کتاب سفینه، صاحب کتاب مفاتیح و دهها کتاب دیگر، این خداترسی آدم عجیب است، دعوتش کردند مشهد برای نماز جماعت، تا فهمیدند آقا شیخ عباس قمی امام جماعت است، جمعیت هر روز اضافه شد، تا جایی که آقا شیخ عباس رفت رکوع، در رکعت اول یا دوم (تردید از من است)، این صدای ان الله مع الصابرین از راه دور به آقا شیخ عباس رسید، یعنی آقا یک مقدار صبر کنید تا ما هم برسیم، دید صف‌‌های جماعت خیلی زیاد شده، می‌گویند نماز ظهر را خواند و برای نماز عصر نماند، گفتند آقا شیخ عباس کجا؟ گفت من در نماز این صدای ان الله مع الصابرین را که شنیدم در دلم یک آشوبی شد؛ عجب! آقا شیخ عباس کارت به اینجا کشیده؟ دوستان شما خیال نکنید که ما دیگر از عرش افتادیم، نه ما اینها را شنیده‌ایم و دیده‌ایم و برای شما نقل می‌کنیم، آقا شیخ عباس نماز عصر را آنجا نماند، دعوتش کردند همین مشهد در مسجد گوهرشاد سخنرانی کند، ملاعباس تربتی آن عالم وارسته آمد و گفت که شنیده‌ام آقا شیخ عباس را دعوت کردند مسجد گوهرشاد و من بروم یک ماه از محضر این عالم در ماه رمضان استفاده کنم، تنافس نیست، آقا شیخ عباس روز اول رفت بالای منبر بسم الله الرحمن الرحیم، حمد و سلام معمولاً منبری‌ها نگاه می‌کنند اطراف مجلس، دید ملاعباس تربتی نشسته آنجا، گفت مردم مشهد، شما ملاعباس را داشته‌اید مرا از قم دعوت کرده‌اید؟ من پایین می‌آیم شما ملاعباس تربتی را بالای منبر کنید و من می‌روم جایی که نیاز به مُبلّغ دارند، شما نیاز به مُبلّغ ندارید. یعنی اگر ما طلبه‌ها جایی رفتیم برای تبلیغ دعوایمان نشود، نگاه می‌کنیم کداممان موفق‌تر هستیم کمک می‌کنیم تا او توفیقاتش بیشتر بشود، زیرپایش را خالی نمی‌کنیم، چون از خدا می‌ترسیم.

4. و فی الدین اجتهاداً؛ طلبه برای خدا آمده درس بخواند، او بیکار نیست، وقتش را به تباهی نمی‌گذراند، شب و روزش دغدغه تحصیل علم است، در دین کارش اجتهاد است؛ شاخصه‌ها را نگاه کنید دوستان، احساس ظلم با هر پیشرفت درسی، تواضع در بین مردم، خداترسی و گام چهارم فی الدین اجتهاداً، می‌خواهد ملا و عالم بشود، به کم قانع نمی‌شود، امروز یکی از بلایی که دوستان و طلبه‌های ما الان گرفتار هستند البته عوامل مختلفی دارد نمی‌توانیم ما تقصیر را به گردن طلبه‌ها بیندازیم، عمدتاً این است که هنوز نارس هستند و نرسیده گاهی درس و بحث را رها می‌کنند، سراغ این پست و آن پست می‎رود. طلبه‌ای که تازه پایه ششم را تمام کرده و تازه آغاز راه است چرا باید به دنبال پست و مقام باشد؟ و لذا توصیه بنده خدمت شما دوستان این است که از فرصت خوب استفاده کنید، قدر جوانی‌تان را بدانید، امیرالمومنین از پیامبر نقل می‌کند طلبه که برای خدا آمده درس بخواند، فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً ؛ تمام همت و تلاش و فعالیتشان برای تحصیل علم بود و از این فرصت در اختیارشان خوب استفاده می‌کردند.

بعد پیغمبر اضافه می‌کند: فَذَلِكَ‏ الَّذِي‏ يَنْتَفِعُ‏ بِالْعِلْمِ؛ این آدم‌ها از علم بهره می‌برند و استفاده می‌کنند. یعنی آدم‌هایی که با پیشرفت‌هایشان احساس کوچکی می‌کنند، در بین مردم متواضع و خداترس هستند، تمام شبانه روزشان را به درس خواندن می‌گذرانند. فَذَلِكَ‏ الَّذِي‏ يَنْتَفِعُ‏ بِالْعِلْمِ این آدم‌ها از علم استفاده می‌کنند و بهره می‌گیرند، فَلْيَتَعَلَّمْه یعنی اینها باید بروند جدی بگیرند و دنبال درس باشند.

جمع بندی بحثمان چند جمله شد، جمله اول: سوال می‌کنیم که چه کار کنیم که موفق شویم؟ پاسخ این است که به ما گفته‌اند نسبت به بعضی چیزها حساس باشید و علم کنید و نسبت به بعضی چیزها حساس باشید و پرهیز کنید. نکته بعد که عرض کردم این است که در روایات ما بیشتر به ما توصیه کرده‌اند که ترک گناه، دور شدن از رذائل مقدم است بر آراسته شدن به فضائل. این نکته مهمی است و لذا همه‌مان به توبه و استغفار امر شده‌ایم تا دعا و خواسته‌ایی که از خدا می‌کنیم، پذیرفته شود. بعد هم روایتی به عنوان منشور طلبگی از کلام مولا و پیامبر عرض کردم و عالم و طلبه تراز حوزه را معرفی کردم، در تراز حوزه که لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا وَ لِلنَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً این طلبه تراز حوزه است.

 



[1] . مجموعه ورام، ج 2، ص 3، الجزء الثانی.

ردیف

نام درس

شماره جلسه

تاریخ

متن

صوت

PDF

8

اخلاق

جلسه 8

95/11/20

http://h-bushehri.ir/images/images.jpg

7

اخلاق

جلسه 7

95/11/06

http://h-bushehri.ir/images/images.jpg

6

اخلاق

جلسه 6

 95/10/29

http://h-bushehri.ir/images/images.jpg

5

اخلاق

جلسه 5

 95/10/08

http://h-bushehri.ir/images/images.jpg

 

4

اخلاق

جلسه 4

 95/08/05

http://www.bushehri.net/images/ICON/10%201.jpg

http://h-bushehri.ir/images/images.jpg

 

3

اخلاق

جلسه 3

 95/07/28

http://www.bushehri.net/images/ICON/10%201.jpg

http://h-bushehri.ir/images/images.jpg

 

2

اخلاق

جلسه  2

95/07/07

http://www.bushehri.net/images/ICON/10%201.jpg

http://h-bushehri.ir/images/images.jpg

 

1

اخلاق

جلسه  1

95/06/24

http://www.bushehri.net/images/ICON/10%201.jpg

http://h-bushehri.ir/images/images.jpg

 

Please publish modules in offcanvas position.