درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری موضوع کلی: سوره بقرهتاریخ: 29 آذر 1392 موضوع جزئی: تفسیر آیه 26مصادف با: 13 ربیع الاول 1434سال:چهارمجلسه:47 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
ادامه تفسیرآیه 26:«إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ»[6]
ترجمه: «خداوند از اينكه(به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمىكند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آوردهاند، مىدانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها كه راه كفر را پيمودهاند، (اين موضوع را بهانه كرده) مىگويند: منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟ (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مىكند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد!»
شأن نزول:
جناب بن عباس از مفسر معروف میگوید: هنگامی که خداوند متعال پیرامون مسائل گذشته مثال زد. گفتند که خداوند بالاتر از آن است که در رابطه با منافقین این شکلی مثال بزند.
«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ في ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (17)صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ(18)أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحيطٌ بِالْكافِرينَ(19)»[7]
ترجمه: «آنان[ منافقان] همانند كسى هستند كه آتشى افروخته(تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند(طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىكند؛ و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمىكند، آنها را رها مىسازد. (17) آنها كران، گنگها و كورانند؛ لذا(از راه خطا) بازنمىگردند! (18) يا همچون بارانى از آسمان، كه در شب تاريك همراه با رعد و برق و صاعقه(بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مىگذارند؛ تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به كافران احاطه دارد(و در قبضه قدرت او هستند).»
لذا نسبت به وحی خدا تردید کردند و خداوند در آیه 26 جواب میدهد که «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً».
بعضی گفتهاند موقعی که خداوند متعال مثال عنکبوت و پشه زد اینها اعتراض کردند: «إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»[8].
ترجمه: «اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مىخوانيد، هرگز نمىتوانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمىتوانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلبكنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان(هم اين عابدان، و هم آن معبودان)»
اهمیت و جایگاه مَثَل:
ضرورت و کاربرد مثل بر احدی پوشیده نیست. بعضی از این سخنرانان امروزی از مثال برای بیان دیگاه خود استفاده میکنند در جاهلیت که آن اشعار که در اوج فصاحت و بلاغت بود را میگفتند و بعضی از آن اشعار را مَثَل تشکیل میداد.
و لِذباب فی الجَرح مُمَدّ یدٌ تَنالُ ما قَصُرت عَنه یَدُ الاَسَدی
برای یک پشه در ایجاد زخم قدرتی و دستی است که دست شیر به آنجا نمیرسد. یعنی کاری که یک شیر از انجام آن ناتوان است از یک پشه بر میآید.
«يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»[9]اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مىخوانيد، هرگز نمىتوانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمىتوانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلبكنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان(هم اين عابدان، و هم آن معبودان)!
در این آیه شریفه کلمه يَسْتَحْيي از حیا که در مقابل وقاحت گرفته شده و بر اساس شرم و انفعال ممکن است تغییری در حیات انسان پیش آید و معمولا کسی که خجل میشود در صورتش سرخی به وجود میآید.
نکته اول:
چرا حیا به خداوند نسبت داده شده؟ «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً» حیا از اوصاف فعل خداوند است و اشاره ای به مقام ذات ندارد بنایراین چون مربوط به فعل خدا است چه ما چیزی را سلب کنیم و چه چیزی را اثبات کنیم برای خدای متعال مثل این ضرب المثل و غیره اشکالی نیست.
نکتهدوم:
حیا الزاماً مرادف خجالت نیست، چون خجالت در چهره انسان ظاهر میشود اما حیا فراتر از خجالت است و نوعی توانمندی و قدرت است. وقتی انسان در مقابل گناه حیا میکند نوعی قدرت است و کسی که حیا ندارد ایمان ندارد.«والحمد لله رب العالمین»
[1]. تحف العقول عن آل الرسول،ص399.
[2]. (رهاوردخرد (ترجمهتحفالعقول، ص405. « يعنى اگر بندهاى كه علمش دادهاند به جاى افزودن بر زهد خويش بر دنيا دوستى خود بيفزايد به همان اندازه از خداوند دورتر شود. م.»
[3].الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص296.
[4].نهج ابلاغه، ص554.
[5].فاطر/28 .
[6]. بقره/26.
[7]. بقره/17- 19.
[8].حج/73.
[9]. حج/73.