سوره بقره 92/11/09

چاپ

 

درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری

موضوع کلی: سوره بقرهتاریخ: 9 بهمن1392

موضوع جزئی: تفسیر آیه 22مصادف با: 27 ربیع الاول 1434سال:چهارمجلسه:49

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

ادامه تفسیر آیه 26:

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ »[5]

اما در ادامه تفسیر آیه 26 رسیدیدم به «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ»؛ اهل ایمان با دقت بیشتری به مثالها و آیات خدا می‌نگرند و چون اهل ایمان و اندیشه هستند می‌دانند که اینها از جانب خداوند می‏باشد.مؤمنین اهل لجات و عناد و کینه‌توزی نیستند و با حق در نمی‌اُفتند و منطق مثالهای خدا را درک می‌کنند این تعبیر در آیه شریفه«فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ»خداوند مؤمنان را به صفت علم می‌ستاید یعنی مؤمنان اهل دانش و علم هستند و علمی که با ایمان آمیخته است هم از ویژگی ایمان برخوردارند و هم از صفت علم بهرمند هستند وحی را خوب می‌شناسند. لذا در جای دیگری می‏فرماید:«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»[6]«كسانى كه به ايشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، حق می‌دانند و به راه خداوند عزيز و حميد هدايت مى‏كند.»

این علم به قول بعضی از بزرگان علم مدرسه ای نیست چون ممکن است بعضی سواد خواندن و نوشتن را نداشته باشند اما روح بلند و مطمئن و علم داشته باشند.

حکایت کربلایی کاظم ساروقی:

کربلایی کاظم ساروقیپیرمردی بوده که حافظ تمام قرآن بوده ایشان داستان عجیبی دارد. او کشاورز ساده‌ای بوده که روزی خسته و ناتوان بعد از کار روزانه، از کنار امامزاده‏ای در حوالی همان منطقه عبور می‌کرده، و طیّ ماجرایی، این موهبت الهی نصیبش می‌شود که بدون هیچ سابقه قبلی حافظ تمام قرآن می‌گردد. او ملّا کاظم و یا به تعبیر دیگر کَل کاظم نامیده می‌شد، و در آن روز هنوز در محافل علمی معروف نشده بود و در قم از او خبر نداشتند.

بعد از مدتی، بعضی از علاقمندان، او را به قم دعوت کردند و آوازه او همه جا پیچیدخدمت مراجع و آیات بزرگ همچون آیت الله العظمی بروجردی رسید و طلّاب در مدرسة فیضیّه مثل پروانه اطراف وجود او را می گرفتند، و اگر کسی از دور این منظره را می‏دید، تعجب می‏کرد که این مرد ساده دهاتی با همان لباس محلّی، در میان این جمع طلاّب، چه می‏گویدگاهی بعضی از طلّاب چند جمله از آیات مختلف قرآن را از سوره‏های متعدّد گرفته، با هم تلفیق می‏کردند و می‏گفتند: کل کاظم! این آیه در کدام سوره است؟ او خنده‏ای می‏کرد و می‏گفت: ناقلاگری می‏کنی؟ جمله اوّل در فلان سوره و قبل و بعدش این است، جمله دوم در فلان سوره و قبل و بعد آن چنین است و همچنین جمله‏های دیگر. از حفظ قرآن مهم‏تر، این بود که یافتن آیات از روی قرآن، برای او همچون آب خوردن بود، و هر قرآنی را ـ اعمّ از چاپی یا خطیّ ـ به او می‌دادی و می‌گفتی: «کل کاظم! فلان آیه را بیاور» مثل استخاره کردن با قرآن که قرآن را باز می‏کنند، باز می‏کرد و آیه در یکی از دو صفحه مقابل بود.

قال امیر المؤمنین عليه السلام: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَعِلْمُهُ مَعَهُ لاَ يَنْفَعُهُ».[7]اما علومی که مربوط به معرفت الله است قلب انسان را نورانی می‏کند.

«العلم نور يقذفه اللَّه في قلب من يشاء»

طلبه بود بنام کمال کِرِست اهل فرانسه برای کسب علوم دینی در زمان جنگ تحمیلی به ایران آمده بود تصمیم گرفت جبهه برود و ما به او گفتیم تو آمده‏ای درس بخوانی کجا میروی؟ در جواب گفت: «العلم نور يقذفه اللَّه في قلب من يشاء» من باید به وظیفه عمل کنم و شما آمده‏اید که درس بخوانید به وظیفه عمل کنید.

و اما خداوند نسبت به مؤمنان فرمود «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»و نسبت به کفار می‌فرماید«وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ» کفار می‏گویند خداوند با این مثال چه چیزی را اراده کرده است عده‌ای را گمراه می‌کند و عده ای هدایت می‌کند! که البته این فاسقین هستند که با اعمالشان گمراه می‌شوند.

در اینجا گفته‌اند ذکر لازم شده و ملزوم حذف شده و معنایی آیه این است که «و أَما الذين كفروا فهم جهّالون فَيَقُولُونَ» چنانچه خداوند در سوره نساء می‌فرماید:«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً»[8]پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مى‏دهند، سپس زود توبه مى‏كنند. خداوند، توبه چنين اشخاصى را مى‏پذيرد؛ و خدا دانا و حكيم است.

کفار بجایی که از این مثال‏ها عبرت بگیرند و راه را پیدا کنند در عوض می‌گویند«ماذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً» چرا خداوند اینگونه مثال می‏زند که عده‌ای گمراه شوند. و همه اتفاق دارند که این قسمت آیه از ناحیه کفار است:

احتمال اول:بعضی از مفسرین می‌گویند این قسمت آیه «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ » سخن خداوند است یعنی خداوند عده‌ای را گمراه می‌کند و عده‌ای هدایت میشوند ولی آنهایی که گمراه می‌شوند فاسقین هستند.

احتمال دوم و قول مختار:این گفته هم «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً» مربوط به کفار است و خداوند هم در پاسخ می‌فرماید: «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ »که خداوند هم در مقابل می‌فرماید کسی که گمراه نمی‌شود مگر فاسقین.

نکته:آیا ظلالت یا هدایت جنبه اجباری دارد یا یک امر اختیاری است؟

در بعضی آیات نسبت اظلال به خداوند داده شده کما اینکه نسبت هدایت هم به خدا داده شده؛ آیا ظلالت یا هدایت جنبه اجباری دارد یا یک امر اختیاری است؟این آیه به این مسئله اشاره می‏کند:«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»[9]ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاس!

لذا بر طبق این آیه، معلوم می‌شود که هدایت و اظلال اختیاری است.

«والحمد لله رب العالمین»



[1].الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌8، ص347.

[2].شوری/30.

[3].نهج البلاغه، ص74.

[4].انفال/2.

[5]. بقره،26.

[6]. سبا/6.

[7].نهج البلاغه، حکمت 107.

[8].نساء/ 17.

[9].انسان/3.