سوره بقره آیه سی و یکم 93/08/23

چاپ

 

  درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: سوره بقره
 تاریخ: 21 آبان 1393  مصادف با: 18 محرم‏الحرام 1436       

    سال: پنجم                     جلسه: 64

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

 

 

 

تفسیر آیه 31:

 

«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»[1].

 

خداوند متعال در این آیه شریفه فرمود: سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات‌] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‌گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!

 

«اسماء» جمع «اسم» است کما اینکه «افعال» جمع «فعل» است، واژه «اسماء» بر عموم دلالت دارد و این به خاطر این است که جمع محلّی به الف و لام است و اگر هم گفته شود جمع محلّی به الف و لام بر عموم دلالت ندارد، خواهیم گفت: کلمه «کل» که بعد از «اسماء» آمده حاکی از این است که «اسماء» بر عموم دلالت دارد هرچند بعضی اشکال کرده و گفته‏اند: لفظ «کلّ» تأکید کننده آن چیزی است که از «اسماء» اراده شده یعنی «کلّ» هر معنایی که از «اسماء» اراده شده را تأکید می‏کند لذا گفته شده «کل» بر عموم دلالت ندارد لکن روشن است که «اسماء» بر عموم دلالت دارد.

 

سؤال: چگونه هم ضمیر «هاء» در «کلها» که مؤنث است و هم ضمیر «هم» در «عرضهم» که مذکر است به «اسماء» بر می‏گردد؟

 

پاسخ: منظور از ضمیر «هاء» که به عنوان ضمیر مؤنث بکار رفته لفظ «اسماء» می‏باشد نه حقیقت و واقعیت «اسماء» ولی ضمیر «هم» در «عرضهم» حاکی از حقیقت و واقعیت «اسماء» است.

 

سؤال: منظور از اسمائی که خداوند متعال به آدم (ع) یاد داد چیست؟

 

پاسخ: چند احتمال در رابطه با این سؤال وجود دارد که به آنها اشاره می‏کنیم:

 

احتمال اول: منظور از «اسماء» همان معنایی است که در صرف و نحو از آن بحث شده- در آنجا گفته شد کلمه یا اسم است یا فعل و یا حرف- لذا گفته‏اند: منظور از اسم در اینجا همان اسمی است که در مقابل فعل و حرف است، یعنی خداوند اسماء را به آدم (ع) یاد داد نه افعال و حروف را.

 

اشکال: این احتمال مردود است؛ زیرا یاد دادن اسماء به این معنی، امتیازی برای آدم (ع) محسوب نمی‏شود لذا این معنی نمی‏تواند مورد نظر باشد.

 

احتمال دوم: منظور از «اسماء»، نام‏هایی است که به صاحب اسم اطلاق می‏شود مثل اسم‏هایی که در خارج وجود دارد از قبیل زید، عمرو، بکر و امثال آن، بنابراین منظور از اسم، نام اشیاء و موجودات است که خداوند متعال آنها را به آدم (ع) یاد داد نه اسم در مقابل فعل و حرف.

 

اشکال: هر چند این احتمال، احتمال خوبی است که گفته شود آدم (ع) با علم به اسامیِ اشیاء و موجودات، بر تمام آنها اشراف پیدا کرد اما این هم نمی‏تواند به عنوان یک امتیاز ویژه برای آدم (ع) قلمداد شود تا او را لایق جانشینی خداوند متعال و سجده فرشتگان قرار دهد. پس این احتمال هم نمی‏تواند مایه شرافت انسان بر فرشتگان باشد.

 

احتمال سوم: منظور از «اسماء»، علم به حقایق غیبی و شهودیِ عالَم است، بنابراین منظور از تعلیم «اسماء» به آدم (ع)، مسمّاهای حقیقی است که نام بر آنها اطلاق می‏شود؛ به این معنی که مثلاً اگر گفته می‏شود: اسامی زمین، آسمان، عدل، ظلم و امثال آن به آدم (ع) تعلیم داده شد منظور، مسمّی و حقیقت این اسامی بوده نه خود آنها، پس مسمّای اسماء به آدم (ع) تعلیم داده شده نه خود اسماء.

 

این احتمال اصح از بقیه است؛ زیرا علم به حقیقت اشیاء و موجودات و خصوصیات آنها حتی علم به عالم غیب، امتیازی است که خداوند متعال فقط آن را به آدم (ع) تعلیم داده است.

 

مؤید احتمال سوم: در بعضی از روایات هم به همین معنی اشاره شده است کما اینکه در روایتی از امام صادق (ع) این گونه آمده:

 

قد روي عن الصادق (عليه السلام) أنه سئل عن هذه الآية فقال: الأرضين و الجبال و الشعاب و الأودية ثم نظر إلى بساط تحته فقال و هذا البساط ممّا علَّمه»[2]؛ شخصی از امام صادق (ع) از آیه 31 سوره بقره سؤال کرد  که منظور از «اسماء» در این آیه چیست؟ حضرت (ع) فرمودند: منظور از اسماء، نام زمین‏ها، كوه‌ها، دره‌ها و بیابان‌هاست، سپس به فرش زیر پای خود اشاره کردند و فرمودند: این بساط هم از چیزهایی بود که خداوند متعال اسم آن را به آدم (ع) تعلیم داد. منظور اسامی زمین، کوه، دره و بیابان نیست بلکه منظور مسمّای این اسامی و حقیقت آنهاست که خداوند متعال آن را به آدم (ع) تعلیم داده است.

 

احتمال چهارم: مقصود از «اسماء»، حقیقتِ حُججِ الهی و ائمه معصومین (ع) می‏باشد کما اینکه در بعضی روایات این گونه آمده:

 

عن الصادق (ع): «ان الله تبارک و تعالی علم آدم اسماء حجج الله کلها».[3]

 

احتمال پنجم: بعضی از مفسّرین گفته‏اند: مقصود از «اسماء» فقط علم به حقایقِ غیبیِ عالَم است و گفته‏اند: آنچه ما امروزه در عالم می‏بینیم مراتب تنزّل یافته عالَم غیب است لذا گفته‏اند: منظور از «اسماء»، حقایق غیبی عالم است که به لحاظ سِمه و نشانه خدا بودن، به اسم مرسوم شده است؛ حقایقی که با شعور و عقل بوده و حضرت آدم (ع) با تعلیم الهی و با علم حضوری، آنها را درک کرده است. خداوند هم برای اینکه ناتوانی فرشتگان در مسأله خلافت را به آنان نشان دهد، همان حقایق را بر فرشتگان عرضه کرد و به آنان فرمود: اگر در ادعای شایستگی برای خلافت راست می گویید مرا از اسماء آن حقایق آگاه سازید.

 

قائلین به این احتمال می‏گویند: تعبیراتی هم که در قرآن وجود دارد بیان‏گر همین احتمالی است که ما عرض کردیم کما اینکه خداوند متعال می‏فرماید: «وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ»[4]؛ كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. همچنین آیه شریفه: «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ»[5]؛ و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست.

 

قول مختار: آن احتمالی که به نظر ما اَصحِّ از بقیه احتمالات است احتمال سوم است که بگوییم مقصود از «اسماء»، مسمّیات اسماء است که عبارت است از حقایق و خصوصیات عالَم، اعم از عالَم شهود و عالَم غیب.

 

«والحمد لله رب العالمین»

 



[1]. بقره/31.

[2]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏1، ص180؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 46؛ نورالثقلین، ج 1، ص 55.

[3]. بحار الانوار، ج 11، ص 145، ح 15؛ همان،ج11، ص 117، ح 48.

[4]. انعام/59.

[5]. حجر/21.