سوره بقره آیه سی و دوم 93/09/12

 درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)
موضوع کلی: سوره بقره                     تاریخ: 12 آذر 1393   
موضوع جزئی: تفسیر آیه 32                   مصادف با: 10 صفر 1436
    سال: پنجم                     جلسه: 66

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تفسیر آیه 32:

«قَالُوا سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»[1]؛ فرشتگان عرض كردند: «منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‌اى، نمى‌دانيم؛ تو دانا و حكيمى.

از آنجا که سیره ملائکه همیشه همراه با تسبیح و تحمید است، یعنی کلامی را که می‏خواهند مطرح کنند همیشه با تسبیح و تحمید خداوند متعال است لذا بعد از آنکه خداوند متعال اسماء موجودات عالَم را به آدم (ع) تعلیم داد و ملائکه از عهده آن برنیامدند، بعد از اینکه به عجز خود پی بردند در رابطه با استفهامی که مطرح کردند و گفتند: «أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ»، در مقام عذرخواهی بر آمدند و عرض کردند: «سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»؛ یعنی ما هیچ علمی نداریم و هر چه داریم از آن توست و تو دانا و حکیمی و اگر ما سؤالی را مطرح کردیم به خاطر بی‏اطلاعی و عدم آگاهی ما بوده و ما از استعداد آدم (ع) بی‏اطلاع بودیم و حقیقتاً آدم (ع) شایسته خلافت است چون ظرفیت تعلیم را دارد.

سؤال: چرا ملائکه سخن خود را با «سبحانک» آغاز کرده‏اند در حالی که «سبحانک» نوعی تنزیه از نقص است و تناسب تنزیه در اینجا چیست؟ یعنی چه چیزی متصور بوده که ملائکه برای تنزیه خداوند متعال از آن، کلمه «سبحانک» را بکار برده‏اند؟

پاسخ: دو پاسخ در اینجا وجود دارد که فلسفه تنزیه را بیان می‏کند:

اول: تنزیه به خاطر این است که ملائکه می‏خواهند بگویند: خدایا تو منزهی از اینکه از روی بخل‏ورزی خلافت را به ما عطا نکنی. پس از اینکه خداوند متعال از ملائکه خواست که از اسماء موجودات عالَم خبر دهند و روشن شد که آدم (ع) شایستگی این کار را دارد و ملائکه توان این کار را ندارند مشخص شد که خداوند متعال از باب منع فیض نسبت به ملائکه این کار را نکرده بلکه به خاطر این بوده که ملائکه توان و ظرفیت آن کار را نداشته‏اند لذا ملائکه از کلمه «سبحانک» استفاده کردند و عرض کردند خدایا! منزهی از اینکه بخل بورزی و نخواهی خلافت را به ما عطا کنی بلکه ما توان و قابلیت پذیرش خلافت را نداشتیم. پس بخلی از ناحیه خداوند متعال نبوده بلکه عدم اعطاء خلافت به فرشتگان به خاطر عدم ظرفیت و قابلیت ملائکه برای پذیرش خلافت بوده است.

ان قلت: ممکن است گفته شود: اگر خلافت به ملائکه هم اعطاء می‏شد ظرفیت آن را پیدا می‏کردند؛ چون همه چیز به دست خداوند متعال است لذا می‏توانست آن ظرفیت را به ملائکه هم بدهد.

قلنا: در پاسخ عرض می‏کنیم خلقت ملائکه از ابتدا برای هدف دیگری بوده است؛ مثلاً اگر کسی مهندس برای کاری قرار داده شد شایسته نیست که مطب باز کند و به طبابت بپردازد لذا هدف از خلقت ملائکه هم چیزی غیر از خلافت بوده لذا شایسته نیست که درخواست خلافت را بکنند.

دوم: تنزیه به خاطر این است که ملائکه می‏خواهند بگویند: خدایا تو منزهی از اینکه کار غیر حکیمانه انجام دهی. پس  تنزیه از عیب و نقص به اعتبار این است که انجام کار غیر حکیمانه از جانب خداوند متعال صورت نمی‏گیرد، لذا ملائکه عرضه می‏دارند: «سبحانک...»؛ یعنی خدایا تو منزهی از اینکه کار غیر حکیمانه انجام دهی. ذیل آیه هم که می‏فرماید: «انک انت العلیم الحکیم»؛ تو حکیم و دانایی، مؤید همین مطلب است؛ یعنی کار تو حکیمانه است و بی‏جهت تعلیم اسماء و خلافت را به آدم (ع) نمی‏دهی.

نکته: ادبیات تنزیه، ادبیات انیاء الهی هم هست؛ یعنی انبیاء الهی هم زمانی که می‏خواستند با خداوند متعال سخن بگویند نخست خداوند را تنزیه می‏کردند سپس لب به سخن می‏گشودند که این نشانه ادب انبیاء است-  کما اینکه یکی از آداب دعا کردن هم حمد و ثنای الهی است؛ یعنی قبل از اینکه انسان شروع به دعا کند نخست تنزیه و تحمید الهی را بجا آورد تا زمینه دعا کردن فراهم شود سپس شروع به دعا نماید-؛ مثلاً:

حضرت موسی (ع) عرض می‏کند: «سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ».[2]

حضرت یونس (ع) عرض می‏کند: «لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِين».[3]

«والحمد لله رب العالمین»



[1]. «البقره»:32.

[2]. «الأعراف»:143.

[3]. «الأنبیاء»:87.

Please publish modules in offcanvas position.