درس تفسیر حضرت آیة الله حسینی بوشهری(دامت برکاته) موضوع کلی: سوره بقره تاریخ: 9 اردیبهشت 1394 موضوع جزئی: تفسیر آیه 34 مصادف با: 10 رجب 1436 سال: پنجم جلسه: 73 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
ادامه تفسیرآیه 34
«وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ»[1]؛ و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!»، همگى سجده كردند؛ جز ابليس كه سر باز زد و تكبر ورزيد (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد.
در جلسات گذشته در رابطه با ملائکه و ابلیس و سجده برای آدم سخن گفتیم. اقوال مختلفی در رابطه با سجده برای آدم ذکر شد و در آخر عرض شد که استثنائی که در این آیه شریفه آمده است و خداوند فرموده: «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ...»، استثناء منقطع است نه استثناء متصل.
نکاتی در مورد واژه «أبا»
«أبا» فعل ماضی و به معنای شدت امتناع در سرپیچی است. تعبیری که در کتاب مفردات راغب، در رابطه با این کلمه آمده است، چنین این است: «الاباء شدة الامتناع»[2]؛ إبا، شدّت امتناع است.
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که سرپیچی و مخالفت در همه جا مشکل آفرین نیست و اگر إبا و امتناع، انگیزه مقدس و درستی داشته باشد نه تنها مذموم نیست بلکه بسیار پسندیده خواهد بود؛ مثلاً گاهی انسان در مقابل ظالم میایستد که این ایستادگی نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح میباشد. بنابراین، أبا و استکباری مورد مذمت قرآن قرار میگیرد که حالت خودبینی به خود بگیرد و انگیزه آن چیزی جز استکبار نباشد. شیطان نیز زمانی که بُعد جسمانی حضرت آدم (ع) را در کنار خودش ملاحظه کرد از سجده بر آدم (ع) امتناع ورزید و گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»[3]؛ من از او (حضرت آدم) بهترم؛ مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل!
علت امتناع ابلیس از سجده بر حضرت آدم (ع)
قرآن فلسفه خودداری ابلیس از سجده بر آدم را در ضمن آیه فوق (آیه 34) بیان کرده است بنابراین، علت امتناع ابلیس با توجه به آیه فوق، دو چیز بوده است؛
اول: استکبار
اولین عاملی که باعث شد ابلیس از سجده بر حضرت آدم (ع) سرپیچی کند، تکبر ورزیدن او بود، چرا که گفت من از آتش خلق شدهام و انسان از گِل و چگونه ممکن است که من بر انسانی سجده کنم که در خلقت، از من پایینتر است.
نکاتی در مورد واژه «استکبار»
واژه «استکبار» از ریشه «کِبر» گرفته شده است و به معنای آشکار کردن و بزرگی شأن و جایگاه انسان است یعنی چیزی را بزرگ جلوه دادن و به رُخ کشیدن.
استکبار در انسان به این معنا است که انسان دید متوازن خودش را از دست بدهد و زمانی که انسان واقعگرا نباشد و دید متوازن نداشته باشد به نقصها و ضعفهای خودش توجه ندارد و فقط به ظاهر خود مینازد.
تکبّر سه قسم است؛
الف: تکبّر در برابر خداوند؛
ب: تکبّر در برابر رسولان الهی و اربابان فضیلت؛
ج: تکبّردر برابر عموم انسانها
بدترین جلوه تکبر، تکبر در برابر خداوند تبارک و تعالی است.
اما اینکه آیا عامل بیرونی موجب تکبّر ابلیس گردید یا عامل درونی؟ پاسخ این است که منشأ تکبرِ ابلیس، وسوسههای درونی بود.
این نکته را توجه داشته باشید که امتناع ورزی همیشه به خاطر تکبّر نیست بلکه یکی از مواردی که موجب امتناع ورزی میشود ترس از این است که انسان نتواند مسئولیت را عهدهدار شود، خداوند تبارک و تعالی در این رابطه فرموده است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[4]؛ ما امانت(تعهّد، تكليف، و ولايت الهيّه) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسيدند؛ امّا انسان آن را بر دوش كشيد؛ او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد)!
شاهد ما در کلمه «فَأَبَيْنَ» است که از کلمه «ابا» گرفته شده است. در این آیه شریفه، امتناع ورزیدن به خاطر استکبار نیست، بلکه به خاطر ترس است که شاید نتواند این مسئولیت را به سرمنزل مقصود برساند.
نکته: مهمترین آسیبی که از ابتدای خلقت تا روز قیامت انسان را تهدید میکند و خداوند نیز در مورد آن هشدار داده است، استکبار و تکبر است که عوامل مختلفی همچون دین گریزی، جهل، بیاعتنایی، هتک حرمت، آبروریزی و... را به دنبال دارد و منشأ همه اینها، استکبار است.
دوم: کفر
دومین عاملی که باعث شد ابلیس از سجده کردن بر آدم (ع) سر باز زند، کفر او بود.
کفر بر دو قسم است؛
الف: کفر نظری
ب: کفر عملی
کفر نظری این است که انسان اعتقادی به خداوند متعال ندارد و خدا را قبول ندارد ولی کفر عملی این است که ممکن است انسان خیلی از چیزها را قبول داشته باشد ولی در مقام عمل به آن، پایبند نباشد.
بعضی از انسانها که نسبت به خداوند متعال کافرند هر دو نوع کفر را دارند یعنی هم به خداوند متعال اعتقاد ندارند و هم در مقام عمل، پایبند نیستند ولی بعضی از انسانها فقط کفر عملی دارند یعنی خدا را قبول دارند ولی در مقام عمل مشکل دارند و گناه میکنند و منشأ گناهانی که انجام میدهند، همین پایبند نبودنشان است.
کفر ابلیس، کفر عملی بود
کفرِ ابلیس، کفر عملی بوده است نه کفر نظری، یعنی به خداوند متعال اعتقاد داشته است لکن در مقام عمل از دستور الهی سرپیچی کرده است. فرمایش امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه قاصعه و کلام امام صادق (ع) نیز این مطلب را تأیید میکند؛
علی (ع) فرموده است: «فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَجَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَكَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ»[5]؛ عبرت بگیرید که خدا چگونه با ابلیس رفتار کرد و عمل او باطل شد و به خاطر ساعتی تکبر ورزیدن، تمام اعمال و اعتقاداتش از بین رفت و این در حالی بود که ابلیس شش هزار سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست آن سالها از سالهای دنیا بوده است یا از سالهای آخرت.
همچنین امام صادق (ع) فرموده است: «قالَ اللهُ تبارَکَ وَ تَعالی لِلملائِکَهِ: «اُسجُدُوا لِآدَمَ» فَسَجَدُوا لَهُ فَاَخرَجَ اِبلیسُ ما کانَ فی قَلبِهِ مِنَ الحَسِد فَاَبی اَن یَسجُدَ. فَقالَ اللهُ عَزَّوَجلَّ: «مَا مَنَعَکَ اَلَا تَسجُدَ اِذا اَمَرتُکَ»؟! فَقالَ: «اَنَا خیرٌ مِنهُ خَلَقَنی مِن نارٍ وَ خَلَقتَهُ مِن طینٍ»[6] فَاَوَّلُ مَن قاسَ اِبلیسُ. وَ استَکبَرَ. وَ الاِستِکبارُ هُوَ اَوَّلُ مَعصِیَهٍ عُصَیِ اللهُ بِها. فَقالَ اِبلیسَ: یا رَبَّ، اَعفِنی مِنَ السُجُودِ لِآدَمَ وَ اَنَا اَعبُدُکَ عِبادَهً لَم یَعبُدکَها مَلَکٌ مُقَّرَبٌ وَلا نَبَّی مُرسَلٌ. فَقالَ اللهُ: «لاحاجَهَ لی اِلی عِبادَتِکَ انَّما اُریدُ اَن اُعبَدَ مِن حَیثً اٌریدُ لا مِن حیثُ تُریدُ» فَاَبی اَن یَسجُدَ فَقالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی: «اُخرُج مِنها فَاِنَّکَ رَجیمً * وَ اِنَّ عَلَیکَ لَعنَتی اِلی یَومِ الدیّنِ»[7]»[8]؛ خدای متعال به ملائکه فرمود: برای آدم سجده کنید، آنها نیز سجده کردند. آنگاه ابلیس حسادت قلبی خود را آشکار کرد و از سجده بر آدم امتناع ورزید. پس خدای عزّ و جلّ فرمود: «آنگاه که تو را امر به سجده کردم، چه چیز تو را از این کار باز داشت؟!» گفت: «من از آدم بهتر هستم. زیرا مرا از آتش خلق کردهای و او را از گِل.» بنابراین، اول کسی که قیاس کرد ابلیس بود. و استکبار ورزید. و استکبار اولین معصیتی است که نسبت به خداوند انجام شده است. پس ابلیس گفت: پروردگار من، مرا از سجده بر آدم معاف گردان (در عوض) من تو را عبادتی خواهم کرد که هیچ فرشته مقرّب و پیامبر فرستاده شدهای، تو را آن گونه عبادت نکرده باشد. خداوند فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم. من می خواهم فقط از طریقی که خود میخواهم، عبادت شوم، نه آن گونه که تو میخواهی، ابلیس زیر بار سجده نرفت و از سجده بر آدم سرپیچی کرد. پس خدای متعال فرمود: «از بهشت بیرون برو. تو رانده شده هستی و لعنتِ من تا روز جزا بر تو باد.»
«والحمد لله رب العالمین»