شرح دعای مکارم الاخلاق حضرت آیت الله حسینی بوشهری(دامت برکاته) موضوع: فقر و بینیازی تاریخ: 94/04/13 مرکز خدمات حوزه های علمیه مصادف با: 17 رمضان1436 |
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَر»
خلاصه جلسه گذشته: در آموزهای دینی و در اسلام عزیز ما فقر و تنگدستی به خودی خود مطلوب نیست، بلکه در روایات به ما سفارش شده است که از خدا بخواهید به شما حالت غنا و بینیازی عنایت کند. اما باید به این نکته توجه کرد دچار آفتهای غنا و بینیازی نشویم. در روایات آمده است که چند چیز در زندگی مستی میآورد که جوانی، قدرت و غنا انسان را سرمست میکند. اساساً غنا به معنای غنای مالی نیست لذا وجود مقدس معصوم(ع) میفرماید «سَلُوا اللَّهَ الْغِنَى فِي الدُّنْيَا وَ الْعَافِيَه»[1]؛ لذا غنا الزاماً بینیازی در مال و ثروت نیست، بلکه غنا آن روح بینیازی است. برخی انسانها دارای روحیه بلندی هستند؛ شاید در زندگی آنها نان و غذا نباشد ولی روح آنان چنان بزرگ و بی نیاز جلوه میکند که انسانهای معمولی متوجه نمیشوند که آنان در زندگی دچار مشکل هستند.
ادامه شرح فراز «وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَر»
از نظر شارحان صحیفه سجادیه دو تفسیر برای این جمله نورانی حضرت وجود دارد که هر دو تفسیر هم به نظر میرسد مناسب است.
تفسیر اول: امام سجاد(ع) بعد از درخواست وسعت رزق و روزی از خدا درخواست میکنند که مرا دچار خودبینی و غرور مگردان.
تفسیر دوم: در این تفسیر حضرت بعد از درخواست رزق و روزی، از خدا میخواهد که او را با اموال و ثروت آزمایش نکن. به تعبیر روشنتر حضرت از خدا درخواست میکنند که مرا در معرض آزمایش قرار مده که به پول و امکانات دیگران نگاه کنم. لذا حضرت از خدا درخواست میکنند که امکاناتی به من بده که به وضع خود قانع شوم و به دنبالِ مال دیگران نباشم.
یکی از مسائلی که در آموزهای دینی به آن اشاره شده است کار و کوشش است؛ اما آیا این مسئله با دعا و درخواست بینیازی از خدا منافاتی دارد؟ این دو مسئله هیچ منافاتی با هم ندارند، لذا کار و تلاش در جای خود است و خدا هم در جای خود به انسان غنا عنایت میکند. گاهی عدهای کار میکنند ولی باز هم از نظر مالی خیلی پیشرفت نمیکنند؛ اما غنا الزاماً به معنای ثروت و مال نیست بلکه منظور آن غنای درونی و روحی آدمی است. لذا برخی از افراد پول و ثروت دارند ولی روح آنان آزاد نیست و همیشه به دنبال مال و ثروت هستند حتی اگر به قیمت آبروی آنان باشد.
قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع): «قَالَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ أَيُّ عِبَادِكَ أَبْغَضُ إِلَيْكَ قَالَ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ»[2] از وجود مقدس معصوم(ع) روایت شده است که حضرت موسی(ع) از خدا سؤال کرد کدام یک از بندگان در نزد تو مبغوضترین هستند. به حضرت موسی(ع) ندا رسید کسانی را که در شب مانند مرداری در رختخواب هستند و روز را به بیکاری و تنبلی میگذرانند، دوست نمیدارم.
حقیقت امر این است که در جامعه فقیر وجود دارد و ما هر چند تلاش کنیم و جامعه را تحریک کنیم، نمیتوان فقر را از بین برد. در روایات ما وارد شده است که فقر دو نوع است، یکی فقر ممدوح و دیگری فقر مذموم است. فقر مذموم آن فقری است که انسان را در خطر گناه قرار میدهد لذا وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) فرموده است « اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ»[3] .
فقر ممدوح آن است که خدای متعال به اندازه کفاف زندگی به انسان عنایت کند؛ لذا پیامبر(ص) برای خود و اهل بیت(ع) دعای کفاف در زندگی [به اندازه ای که گذران زندگی شود] کرده است. به تعبیر روشنتر کفاف به معنای این است که انسان چشم به مال دیگران نداشته باشد و زندگی آبرومندانه و متعارفی داشته باشد. لذا در بعضی از تعبیرات راجع به فقر ممدوح آمده است «اللهم اجعل رزق آل محمد كفافا»[4]؛ خدایا قوت و غذای آل محمد(ع) را به اندازه کفاف قرار بده.
در تاریخ آمده است پیغمبر(ص) با جمعی از اصحاب و یاران خود از بیابانی عبور میکردند که ساربانی را دیدند که تعدادی شتر و بچه شتر دارد. پیغمبر(ص) شخصی را فرستاد که از ساربان شیر بگیرد اما ساربان در پاسخ فرستاده پیغمبر گفت شیرهایی که در پستان این شتران است برای صبح ماست و آنهایی را که دوشیدهایم برای شب ماست و به شما چیزی نخواهیم داد. پیغمبر اکرم(ص) فرمود « اللَّهُمَّ أَكْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَه»[5] ؛ خدایا مال و فرزند او را زیاد کن. بعد از طی مسافتی به چوپانی رسیدند که تعدادی گوسفند داشت؛ پیغمبر(ص) فرمود از این او کمی شیر بگیرید. چوپان شیر گوسفند خود را دوشید و خدمت پیامبر(ص) آورد و همراه با یک گوسفند تقدیم پیامبر(ص) کرد. پیغمبر اکرم(ص) برای او دعا کرد که « اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْكَفَاف»[6] خدایا به این شخص کفاف در زندگی عنایت کن. اصحاب به پیغمبر(ص) گفتند برای شخص اول دعا کردید که خدایا مال و فرزندان او را زیاد کن، در حالی که او از دادن شیر به ما خودداری کرد ولی برای این شخص که شیر و گوسفند داده است و به ما احترام گذاشته است اینطور دعا کردید. پیغمبر(ص) فرمود با مال و فرزندِ زیاد معلوم نیست که این انسان عاقبت بخیر شود، اما برای شخصی که به ما شیر داد من همان دعایی را کردم که برای اهل بیت خود(ع) می کنم.
در حالات شیخ انصاری(ره) آمده است شخصی به نجف آمد و پولی به ایشان داد تا این پول راخرج زندگی خود کنند. شیخ انصاری(ره) به ظاهر پذیرفت و این شخص تاجر به زیارت عمره رفت. بعد از حدود یک سال زمانی که تاجر به نجف بازگشت، انتظار داشت که شیخ انصاری(ره) به زندگی خود سامانی داده باشد اما زمانی که به خانه ایشان رسید، مشاهده کرد که هیچ تغییری در زندگی ایشان رخ نداده است. از شیخ انصاری(ره) سؤال کرد که آن همه پول کجا شد؟ ایشان گفتند من آن پول را به معماری دادم تا به نیابت از شما مسجدی بسازد که امروزه این مسجد به مسجد ترکها یا مسجد شیخ انصاری(ره) معروف است.
زندگی اهلبیت(ع) هم اینگونه بود که بدنبال مال و ثروت نبودند؛ زیرا اگر امام حسین(ع) هم به دنبال مال و ثروت بود، به کربلا نمیآمدند و در مدینه میماندند و از بیت المال هم به ایشان میرسید اما « َ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِما»[7] گویا تکلیف و وظیفه ایجاب میکند که حسین ابن علی(ع) راه کربلا را به پیش بگیرد تا زمانی که علی اصغر را بر روی دست میگیرد، خونهای گلوی علی اصغر را به آسمان پرتاب کند و بگوید خدایا میبینی با من چه می کنند؟ آیا از من راضی شدی؟ من آخرین سربازم را هم در راه تو فدا کردم.