بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، وصلی الله علی سیدنا و نبینا محمد وآله الطاهرین.
با سلام و درود و تحیت خدمت شما برادران و خواهران ایمانی، مردم خوب استان عزیز بوشهر. باید بگویم به ماه مبارک رمضان و به سفره بندگی خدا خوش آمدید. دو روز از ماه مبارک رمضان گذشت و رسم بندگی را تمرین کردیم. در این دو روز تجربه کردیم لحظههای سحر ماه رمضان، چقدر شیرین است. آن لحظات افطار ماه مبارک رمضان؛ سخن پیرامون این نکته بود که چرا روزه؟ چرا خدای متعال به بندگان دستور داده از خوردنیها و آشامیدنیها پرهیز کنید، فلسفهای دارد؟ عرض کردم فلسفه مهم روزهداری این است که انسان در سایه روزهداری به تقوا و پرهیزکاری و تقرب به درگاه خدای متعال میرسد، گفته شد یک نوع مبارزه با نفس است. آن چنان مبارزه با نفس در روایات و آیات قرآن مورد تاکید قرار گرفته که از آن به عنوان جهاد اکبر یاد شده است، کسی که آب را میبیند، نمیآشامد؛ غذا را میبیند، نمیخورد؛ سایر لذائذ شهوانی را در اختیار دارد اما استفاده نمیکند، آن هم به خاطر خدا و به خاطر رضای خدا این تمرینی است برای رسیدن به قرب الهی. تعبیری وجود مقدس امام سجاد(ع) دارند تعبیر خیلی جالب است، فرمود: «افضل الناس من جاهد هواء واقوع الناس من قلب هواء»؛ بهترین مردم کسی است که با هوای نفس مبارزه کند و نیرومندترین آنان کسی است که بر آن پیروز شود، اگر ما توانستیم در ماه مبارک رمضان یک ماه بر نفسمان غلبه پیدا کنیم و پیروز شویم بعد از ماه مبارک رمضان در مقابل گناهان میتوانیم خودداری و خویشتنداری کنیم و به سمت گناه حرکت نکنیم، اجازه بدهید یک جریان تاریخی خدمت شما بینندگان و شنوندگان عزیز که در این سحر ماه مبارک رمضان خودتان را آماده میکنید برای روزه ماه مبارک رمضان گرچه در روایات و احکام فقهی ما وارد شده که با لقمه و غذای حرام نمیشود روزهدار بود، انسان سحری و افطار را با لقمه حرام بخورد، اما اگر کسی خودش را در وادی روزهداری قرار داد، این روزهداری سبب میشود که انسان در نتیجه به عنوان یک بنده خدا و بنده قابل قبول درگاه الهی بشود، در حالات عالمی نقل میکنند با قافلهای حرکت کرد، از جایی به مقصدی، در بین راه گرفتار دزدان غارتگر شد، دزدان آمدند هرچه از مال و منال داشت غارت کردند اما این عالم میگوید من شاهد بودم، وقت ظهر شد، عدهای غذا آوردند بخورند، رئیس دزدان از خوردن غذا صرفنظر کرد، با تعجب پرسیدم چرا غذا نمیخوری؟ گفت من روزهام. گفتم روزهداری و دزدی؟ چگونه امکانپذیر است؟ تو سر راه قافله مسلمانان را بگیری و در عین حال دزدی میکنی؟ تعبیری که این دزد به کار برده تعبیر عجیبی است (من نمیخواهم تایید کنم که آدم هزار گناه بکند و بعد بگوید از طریق روزهداری مشکلاتم را حل میکنم، اما دزد این حرف را زد)، او گفت، یک کورراه صلح بین خود و خدا باقی میگذارم و تمام رابطهها و تمام واسطهها را نمیخواهم قطع کنم و یک کوره راه صلح و آشتی بین خودم و خدا برقرار میکنم. این عالم میگوید مدتها گذشت تا اینکه او را در مکه در حال طواف دیدم، دیدم اصلاً این دزد آن کسی که من میشناختم نیست و یک فرد دیگری است. مرا شناخت و گفت سرانجام همان روزه مرا نجات داد و امروز در صف بندگان خدا هستم. من معتقدم تصور نکنید که حالا ما که گناهکار هستیم و بار گناه بر دوش داریم، روزه گرفتن ما چه اثر دارد؟ این روزه گرفتن مسیر زندگی انسان را عوض میکند و انسان را به مسیری میکشاند که مورد لطف و عنایت خداوند قرار بگیرد.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته