درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» تاریخ: 24 شهریور 1395 موضوع جزئی: تفسیر آیه 44 مصادف با: 13 ذیحجه 1437 سال تحصیلی: 95-94 جلسه: 101 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
ادامه تفسیر آیه44
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ»[4]؛ آيا مردم را به نيكى (و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده) دعوت مىكنيد، اما خودتان را فراموش مىنماييد؛ با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مىخوانيد! آيا نمىانديشيد؟!
سؤالی در جلسه گذشته مطرح شد مبنی بر اینکه محور توبیخ در آیه مذکور چیست؟ آیا محور توبیخ این است که چرا [با اینکه خود به آنچه میگویید، عمل نمیکنید،] امر به معروف میکنید یا اینکه محور توبیخ این است که چرا آنچه را که میگویید فراموش میکنید و به آن ترتیب اثر نمیدهید؟
گفته شد که محور توبیخ، امر به معروف نیست و عرض شد که کسانی که خود عامل به امر به معروف و نهی از منکر نیستند نیز مکلّف به امر به معروف و نهی از منکرند و اینگونه نیست که چون خود عمل نمیکنند، پس امر به معروف و نهی از منکر از آنها برداشته شده است لکن گفتیم که اثر کلام کسانی که خود به امر به معروف و نهی از منکر عمل میکنند، بیشتر از کسانی است که امر به معروف میکنند ولی خودشان عمل نمیکنند.
اشکال
اینکه گفته شد که امر به معروف و نهی از منکر از انسان ساقط نمیشود؛ هرچند خودِ شخص عامل به معروف و تارک منکر نباشد با آنچه در سوره «صف» آمده است [؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ* كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ»[5]؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا سخنى مىگوييد كه عمل نمىكنيد؟! نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمىكنيد!]، منافات دارد.
از ظاهر دو آیه مذکور («صف»: 2 و3) استفاده میشود که گفتن بدون عمل، نزد خداوند متعال مبغوض است.
دو روایت از امام علی (ع) و امام صادق (ع) نیز مطلب مذکور را تأیید میکنند که انسان نباید چیزی را که عمل نمیکند، بگوید.
امام علی (ع) فرموده است: «وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْه فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بِالنَّهْيِ بَعْدَ التَّنَاهِي»[6].
مفهوم کلام امیرالمؤمنین علی (ع) این است که تناهی و ترک گناه، مقدمه نهی کردن است، یعنی اگر میخواهید کسی را از چیزی نهی کنید نخست خودتان آن را ترک کنید.
امام صادق (ع) نیز فرموده است: «مَنْ لَمْ يَنْسَلِخْ عَنْ هَوَاجِسِهِ وَ لَمْ يَتَخَلَّصْ مِنْ آفَاتِ نَفْسِهِ وَ شَهَوَاتِهَا وَ لَمْ يَهْزِمِ الشَّيْطَانَ وَ لَمْ يَدْخُلْ فِي كَنَفِ اللَّهِ تَعالی و تُوحِیدِهِ وَ أَمَانِ عِصْمَتِهِ لَا يَصْلُحُ لَهُ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ»[7].
امام صادق (ع) در روایت مذکور فرموده است که کسی که هنوز از گرفتاریهای خودش و شهوات و آفات نفس جدا نشده است، شیطان را از بین نبرده است و در پناه خداوند متعال قرار نگرفته است صلاحیت امر به معروف و نهی از منکر ندارد.
پاسخ از آیات 2 و 3 سوره «صف»
اولاً: آیات 2 و 3 سوره «صف» به همه مربوط نمیشود و ربطی به مانحنفیه که مسأله امر به معروف و نهی از منکر است ندارد بلکه ناظر به منافقانی است که بنا بر عدم انجام کار داشتهاند، چنانکه از ظاهر عبارت «لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ» نیز همین مطلب فهمیده میشود چون ظاهر تعبیر این است که انجام ندادن عمل برای آنان؛ به خاطر نفاق، به سرحدّ ملکه رسیده بود، یعنی منافقین حقیقةً بنا داشتند که کاری را انجام ندهند ولی ظاهراً میگفتند که میخواهیم انجام بدهیم؛ در حالی که در مانحنفیه (بحث امر به معروف و نهی از منکر) کسی که خودش عامل به معروف و تارک منکر نیست ولی امر به معروف میکند قصدش این نیست که معروف را انجام ندهد و منکر را ترک نکند بلکه هدفش از امر به معروف و نهی از منکر این است که در خود او نیز اثر گذارد.
بنابراین، آنچه موجب بحث است عدم انجام عمل بر اثر ضعف اراده است نه اینکه حقیقةً عمل نشود؛ در حالی که منافقین قصدشان این بود که حقیقةً عمل نکنند.
علامه طباطبایی (ره) فرموده است: «...أن یقول الإنسان ما لایفعله أن لایفعل الإنسان ما یقوله»[8]؛ علامه (ره) فرموده است که فرق است بین اینکه انسان از چیزی که به طور قطع و حتمی به آن عمل نمیکند، گزارش بدهد و بین اینکه انسان به آنچه میگوید عمل نکند، اوّلی به نفاق بر میگردد که صفت منافقان است که تصمیم بر عدم انجام گرفتهاند لکن گزارش میدهند که میخواهیم انجام بدهیم و دومی به ضعف اراده مربوط است و آیه سوره (صف) ناظر به قسم اول است.
ثانیاً: اساساً آیات 2 و 3 سوره «صف» ناظر به امربه معروف و نهی از منکر نیست بلکه در مقام مذمّت از وعدههای دروغین منافقین است؛ از جمله اینکه منافقین برای حضور در جبهه جنگ اعلام آمادگی میکردند؛ در حالی که قصدشان حضور در جبهه نبود. بنابراین، مفاد آیه این است که شما که نمیخواهید به جبهه بروید چرا اعلام آمادگی میکنید؛ به تعبیر روشنتر آیات 2 و 3 سوره «صف»، ناظر به امر به معروف بدون عملِ به معروف نیست بلکه این آیات، ناظر به عمل منافقین مبنی بر اظهار انجام معروف است که در واقع قصد انجام آن را ندارند.
سؤال: اگر آیات 2 و 3 سوره «صف» به منافقین اشاره دارد، چرا خطابی که در آیه 2 آمده است متوجه مؤمنان شده است و فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ»؟
پاسخ: با توجه به اینکه منافقین نیز بین مسلمین و مؤمنین زندگی میکردهاند به حسب ظاهر، حکم اسلام نسبت به آنها نیز جاری میشده است.
بحث جلسه آینده: پاسخ از دو روایتی که از امام علی (ع) و امام صادق (ع) نقل شده بود انشاءالله در جلسه آینده ذکر خواهد شد.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. علی، مشکینی اردبیلی، المواعظ العددیة، ص343.
[2]. علامه مجلسی (محمدباقر)، بحار الأنوار(ط- بيروت)، ج75، ص63.
[3]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص534.
[4]. «البقرة»: 44.
[5]. «الصف»: 3 و 2.
[6]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص152، خطبه105.
[7]. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، تفسير نور الثقلين، ج1، ص75.
[8]. علامه طباطبایی، المیزان، ج19، ص259.