درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» تاریخ: 7 مهر 1395 موضوع جزئی: تفسیر آیه 44 مصادف با: 26 ذیالحجه 1437 سال تحصیلی: 96-95 جلسه: 102 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
ادامه تفسیر آیه 44
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ»[1]؛ آيا مردم را به نيكى (و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده است،) دعوت مىكنيد، اما خودتان را فراموش مىنماييد؛ با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مىخوانيد! آيا نمىانديشيد؟!
در جلسه گذشته، عرض شد که محور توبیخ، امر به معروف نیست، بلکه توبیخ به این خاطر است که چرا شما که امر به معروف میکنید، خود را فراموش کردهاید. بنابراین، کسانی که خود عامل به معروف و اهل پرهیز از منکر نیستند نیز مکلّف به امر به معروف و نهی از منکرند و اینگونه نیست که چون خود عمل نمیکنند، پس تکلیف امر به معروف و نهی از منکر از آنها برداشته شده است، لکن اثر کلام کسانی که خود عمل میکنند، بیشتر از کسانی است که امر به معروف میکنند، ولی خودشان عمل نمیکنند؛ کما اینکه در روایتی از پیامبر (ص) نیز اینگونه آمده است: قِيلَ لَهُ: لَا نَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ حَتَّى نَعْمَلَ بِهِ كُلِّهِ وَ لَا نَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ حَتَّى نَنْتَهِيَ عَنْهُ كُلِّهِ. فَقَالَ: «لَا بَلْ مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ كُلِّهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْهُ كُلِّهِ»[2]؛ شخصی خدمت رسول اکرم (ص) رفت و گفت که ما امر به معروف نمیکنیم مگر اینکه نخست خودمان به همه معروف عمل کنیم و نهی از منکر نمیکنیم مگر اینکه نخست خودمان تمام محرمات الهی را ترک کنیم. پیامبر (ص) فرمود که امر به معروف کنید، هرچند به همه معروف عمل نمیکنید و نهی از منکر کنید، هرچند همه محرمات و نواهی را ترک نمیکنید.
مطلبی مبنی بر این مطرح شد که از آیات دوم و سوم سوره صف و کلام امام علی (ع) و امام صادق (ع) استفاده میشود که کسانی که خود عامل به معروف و تارک منکر نیستند، حق ندارند که امر به معروف و نهی از منکر کنند که پاسخ از آن برداشت از آیات دوم و سوم سوره صف، در جلسه گذشته ذکر شد.
پاسخ از برداشت مذکور از کلام امام علی (ع) و امام صادق (ع)
امام علی (ع) فرموده است: «وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْه فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بِالنَّهْيِ بَعْدَ التَّنَاهِي»[3].
مفهوم کلام امیرالمؤمنین امام علی (ع) این است که تناهی و ترک گناه، مقدمه نهی کردن است، یعنی اگر میخواهید کسی را از چیزی نهی کنید، نخست خودتان آن را ترک کنید.
امام صادق (ع) نیز فرموده است: «مَنْ لَمْ يَنْسَلِخْ عَنْ هَوَاجِسِهِ وَ لَمْ يَتَخَلَّصْ مِنْ آفَاتِ نَفْسِهِ وَ شَهَوَاتِهَا وَ لَمْ يَهْزِمِ الشَّيْطَانَ وَ لَمْ يَدْخُلْ فِي كَنَفِ اللَّهِ تَعالی و تُوحِیدِهِ وَ أَمَانِ عِصْمَتِهِ لَا يَصْلُحُ لَهُ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ»[4].
امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که کسی که هنوز از گرفتاریهای خودش و شهوات و آفات نفس جدا نشده است و شیطان را مغلوب نکرده است و در پناه خداوند متعال قرار نگرفته است، صلاحیت امر به معروف و نهی از منکر ندارد.
کلام امام علی (ع) و امام صادق (ع) ناظر به مرحله کمال است و به مرحله وجوب یا صحت مربوط نمیشود. بله! کمال در این است که انسان تا خود به چیزی عمل نکند، دیگران را به آن کار امر نکند و تا خود چیزی را ترک نکند، دیگران را از آن کار نهی نکند؛ نه اینکه اگر کسی خود عامل به معروف و تارک منکر نبود، وجوب امر به معروف و نهی از منکر از او برداشته شده باشد و امر به معروف و نهی از منکر از ناحیه او صحیح نباشد.
امر به معروف و نهی از منکر [با احراز شرائط آن] بر هر مسلمانی لازم است و عمل خود شخص یا اجتناب او، به عنوان یکی از شرائط امر به معروف و نهی از منکر نیست.
هر گونه اثر وضعی که بر امر به معروف و نهی از منکر مترتب است، بر امر به معروف و نهی از منکر از ناحیه شخصی که خود عامل به معروف و تارک منکر نیست نیز مترتب است.
مرحله کمال، مرهون عمل خودِ عامل به معروف و تارک منکر است، یعنی اگر شخص به معروف عمل نکند و منکر را ترک نکند، به کمال نهایی نخواهد رسید؛ گرچه وجوب امر به معروف و نهی از منکر را امتثال کرده باشد.
فقها، عدالت [، به این معنی که شخص، منکر را مرتکب نشود و معروف را عمل کند] را در آمر به معروف و ناهی از منکر شرط نمیدانند چون امر به معروف و نهی از منکر، مثل مرجعیت فتوا، قضاوت، امامت جماعت و امثال آن نیست که مشروط به عدالت و عدم فسق باشد؛ گرچه انسانهای عاقل و خردمند این نکته را توجه دارند که دیگران را از چیزی که خود مرتکب میشوند، نهی نکنند؛ کما اینکه شخصی نزد ابن عباس رفت و گفت که میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و ابن عباس گفت که اگر نترسی که با توجه به سه آیه ذیل، برای تو فضیحتی به بار آید، امر به معروف و نهی از منکر کن:
آیه اول: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ»[5]؛
آیه دوم: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ»[6]؛
آیه سوم: «...وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ»[7].
همچنین، او به کلام امیرالمؤمنین امام علی (ع) به محمد حنفیه اشاره کرد که حضرت (ع) فرموده است: «يَا بُنَيَّ اقْبَلْ مِنَ الْحُكَمَاءِ مَوَاعِظَهُمْ وَ تَدَبَّرْ أَحْكَامَهُمْ وَ كُنْ آخَذَ النَّاسِ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ وَ أَكَفَّ النَّاسِ عَمَّا تَنْهَى عَنْهُ»[8]؛ ای پسرم! موعظه حکما را بپذیر و در احکامشان تدبر کن و به آنچه مردم را به آن امر میکنی، عمل کن و مردم را از چیزی بازدار که خودت آن را ترک میکنی.
منظور از «عقل» در عبارت «أفلا تعقلون»
طبق معمول، کلمه «عقل» به قوه درّاکه وجود انسان اطلاق میشود و آن گوهر گرانبهایی است که خداوند متعال به انسان داده است که گفتهاند که آن کس را که عقل دادی، چه ندادی و آن کس را که عقل ندادی، چه دادی. روش به کارگیری عقل این است که انسان چند معلوم را کنار هم بگذارد و به کمک آن، به امر مجهولی دست یابد.
یک نکته ادبی وجود دارد و آن، اینکه «عقل» اسم است و معمولاً از اسم، صیغه و فعل ساخته نمیشود؛ حال سؤال این است که چرا در این آیه و آیات مشابه آن، تعبیر «تعقلون» آمده است؟
پاسخ این است که عقلی که در این آیات قرآن به کار رفته است، غیر از عقلی است که به آن اشاره شد چون عقلی که در این آیات آمده است، به معنای قوه درّاکه نیست، بلکه این عقل به معنای علم است لذا در کتب حدیثی مثل اصول کافی و بحارالانوار، کتابی تحت عنوان «کتاب العقل و الجهل»، آمده است که عقل را در مقابل جهل آوردهاند و همانطور که جهل در مقابل علم است، عقل نیز که در مقابل جهل آورده شده است، به معنای علم میباشد. آن عقلی که به معنای قوه درّاکه است، اشتقاق ندارد، ولی عقل در این آیات قرآن چون به معنای علم است، اشتقاق دارد و از آن فعل ساخته میشود، اما عقلی که به معنای قوه درّاکه است، در مقابل جنون است و در مقابل جهل نیست. بنابراین، عقل در «افلا تعقلون» به معنای علم است، یعنی چرا از علم خود بهره نمیبرید.
سؤال: اگر عقل در این آیات قرآن به معنای علم است، چرا در این آیه (آیه 44 بقره) و آیات مشابه آن، از خود واژه «علم» استفاده نشده است و از واژه «عقل» به جای «علم» استفاده شده است؟
پاسخ: علمی که برای انسان حاصل میشود، از کانالهای مختلفی برای انسان حاصل میگردد. بخشی از علم از طریق حواس پنجگانه ظاهری برای انسان حاصل میشود که در این جهت، خیلی از حیوانات از انسان قویترند. اما بخشی از علم از رهگذر حواس ظاهری حاصل نمیشود، بلکه از رهگذر دستاوردهای درونی انسان حاصل میشود لذا امام علی (ع) فرموده است: «الْعِلْمُ عِلْمَانِ: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ»[9]. علم مسموع همین علومی است که انسانها کسب میکنند و علم مطبوع، علمی است که از جان نشأت میگیرد و به این نوع علم، «تعقل» گفته میشود. پس «أفلا تعقلون» در آیه مورد بحث (44 بقره)، به این معناست که چرا تأمل نمیکنید و دانش درونی خود را به کار نمیاندازید که این نوع علم، نیازی به آموزش و یادگیری ندارد، بلکه اگر انسان کمی تأمل کند، متوجه میشود.
ماه مُحرّم، فرصتی برای تبلیغ معارف ناب
در آستانه ماه محرم هستیم و به همین مناسبت، دروس حوزه نیز تعطیل میشود لذا دوستان از تبلیغ غافل نشوند و سعی کنند که آنچه را در حوزه آموختهاند، به مردم نیز منتقل کنند. چرا که جامعه خیلی نیاز دارد و مورد هجمه جدی دشمنان داخلی و خارجی است. امروزه فضاهای مجازی از شبهاتی که مردم را به ارتداد و کفر میکشاند، پر است لذا وظیفه طلاب است که با تبلیغ خود به روشنگری مردم بپردازند و به غنای فرهنگی جامعه کمک کنند. امروز جریان وهابیت و تکفیریها برای نابودی اسلام و به خصوص شیعه، از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. بنابراین، با تبلیغ خود باید در صدد آشنایی مردم با معارف اسلام ناب باشیم و ماه محرم فرصتی است که از اجتماع عظیم عاشقان حسینی بهره برده شود و معارف اسلامی به آنها منتقل شود و در این صورت است که میتوان گفت که حوزه علمیه تعطیلی ندارد. انشاءالله همه موفق و مؤید باشید و اسلام و مسلمین را از دعای خیرتان فراموش نکنید.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. «البقرة»: 44.
[2]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج16، کتاب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر، ابواب الأمر و النهی و ما یناسبهما، باب10، ص151، ح10.
[3]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص152، خطبه105.
[4]. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، تفسير نور الثقلين، ج1، ص75.
[5]. «البقرة»: 44.
[6]. «الصف»: 2.
[7]. «هود»: 88.
[8]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج16، کتاب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر، ابواب الأمر و النهی و ما یناسبهما، باب10، ص150، ح2.
[9]. نهجالبلاغة (للصبحي صالح)، ص534.