تذکر اخلاقی: انواع روزه 99/10/17

 

 

قال مولینا و مقتدینا امیرالمؤمنین الإمام علی بن ابیطالب (ع): «صَوْمُ‏ الْقَلْبِ‏ خَيْرٌ مِنْ‏ صِيَامِ‏ اللِّسَانِ‏ وَ صَوْمُ اللِّسَانِ خَيْرٌ مِنْ صِيَامِ الْبَطْنِ، صَابِرُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى فِعْلِ الطَّاعَاتِ وَ صُونُوهَا عَنْ دَنَسِ السَّيِّئَاتِ تَجِدُوا حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ»[1].

 

مولا امیرالمؤمنین امام علی (ع) در روایت مذکور، فرموده است که روزه قلب از روزه زبان بهتر است و روزه زبان از روزه شکم بهتر است، نفس خود را در انجام طاعات و بندگی خداوند متعال شکیبا بار آورید و نفس خود از آلودگی گناهان محفوظ بدارید تا شیرینی ایمان را بیابید.  

 

از روایت مذکور، استفاده می‏شود که روزه سه گونه است؛ روزه قلب، روزه زبان و روزه شکم و روزه قلب از روزه زبان بهتر است و روزه زبان أفضل از روزه شکم است. گاهی ممکن است که کسی از نظر زبانی روزه‏دار باشد و بر زبانش هر چیزی را جاری نکند، یعنی دروغ نگوید، غیبت نکند، تهمت نزند، ناسزا نگوید ولی قلب او روزه نباشد، لکن فضیلت روزه زبانی از روزه قلبی کمتر است و گاهی ممکن است که کسی از نظر شکم روزه باشد و چیزی نخورد و نیاشامد، ولی زبانش روزه نباشد، لکن فضیلت روزه شکم از روزه زبان کمتر است، بنابراین أفضل این است که قلب انسان علاوه بر زبان و شکمش روزه باشد.

 

امام علی (ع) در ادامه روایت فرموده است که نفس خود را در انجام طاعت خدا تمرین دهید تا شکیبا باشد و با انجام عبادت و مناجات و انجام فرامین الهی احساس خستگی و کسلی نکند، پس انسان باید خود را بر انجام طاعت الهی تمرین دهد تا عادت کند و از انجام طاعت الهی احساس خستگی نکند و با کسلی و بی‏حالی طاعات خدا را به جا نیاورد، اگر انسان تمرین کند و شیرینی طاعت الهی را به خود بچشاند از مناجات با خدا در نیمه‏های شب و از بیدار شدن برای نماز صبح احساس خستگی نمی‏کند. متأسفانه خیلی از انسان‏ها تا نیمه‏های شب بیدار و به تماشای تلویزیون می‏نشینند و صبح نمازشان قضا می‏شود و این به خاطر این است که خود را به انجام طاعت الهی عادت نداده‏اند.

 

همچنین، انسان باید نفس خود را از آلوده شدن به گناهان مختلف و رنگارنگی که در جامعه موج می‏زند، محافظت کند. در جامعه کنونی از هر جهت، فضا برای گناه کردن آماده است و انسان، موجودی است که اگر با گناه مواجه شود، کنترل خود را از دست می‏دهد و ممکن است که به گناه آلوده شود لذا باید خود را از آلوده شدن به گناه محافظت کند تا در منجلاب گناه گرفتار نشود.

 

روایت مذکور به دو مرحله از مراحل صبر که صبر بر طاعت و صبر بر معصیت است، اشاره دارد. در روایات دیگر علاوه بر صبر بر طاعت و صبر بر معصیت به صبر بر مصیبت نیز اشاره شده است؛ «الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ»[2].

 

امام علی (ع) در ذیل روایت مذکور، فرموده است که اگر انسان روزه قلبی، روزه زبانی و روزه شکم داشته باشد، خودش را بر انجام طاعت الهی عادت بدهد و خود را از آلوده شدن به گناه و معصیت محافظت کند، شیرینی ایمان را خواهد یافت.   

 

ادامه تفسیر آیه 84: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»[3]؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد، سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

 

عرض شد که میثاقی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‏های سلبی که خداوند متعال از انسان گرفته است این است که خون یکدیگر را نریزند.

 

همان‏گونه که در جلسه گذشته اشاره شد، استفاده از ضمیر «کم» در آیه مذکو [«لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ»]، حاکی از این است که خداوند می‏خواهد انسان‏ها را در عالم دنیا به وحدت فرا بخواند و به انسان‏ها بفهماند که شما از هم جدا نیستید، بنابراین، اگر دیگری را به قتل رساندی مثل این است که خودت را کشته‏ای.

 

گفته شده است که علاوه بر معنایی که در رابطه با میثاق خداوند متعال در آیه مذکور، ذکر شد که عبارت بود از اینکه از ریختن خون دیگران خودداری کنید و احترام خون دیگران را نگاه دارید، معنای دیگری نیز متصور است و آن، اینکه منظور از کلام خداوند متعال که فرموده است: «لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ» این است که رفتاری از شما سرنزند که باعث شود که حرمت خون و جان شما از بین برود و مستحق مجازات قتل بشوید.

 

خداوند متعال، در ادامه فرموده است که یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید. معنای ظاهر آیه این است که خودتان را از سرزمین‏تان بیرون نکنید، لکن منظور این است که دیگران را از سرزمین‏شان بیرون نکنید و اکثر مفسرین گفته‏اند که خداوند متعال در این آیه، دیگران را مثل خود انسان فرض کرده است و لذا از تعبیر «انفسکم» استفاده کرده است و فرموده است که خودتان را از سرزمین‏تان بیرون نکنید، یعنی اخراج دیگران از سرزمین‏شان مثل این است که خودتان را بیرون کرده‏اید. پس خداوند متعال از آواره کردن دیگران که به منزله آواره کردن خود است، نهی کرده است. تفسیر دیگر نیز، همان‏گونه که به آن اشاره شد این است که کاری نکنید که سبب شود که به خاطر آن کار شما را مجازات کنند و در نتیجه شما را از سرزمین‏تان اخراج کنند.

 

نکته قابل توجه این است که انسان فطرتاً به ماندن در وطن علاقه دارد، یعنی علاقه دارد که در مکانی که در آن متولد شده است و رشد کرده و بزرگ شده است و دوران خوش کودکی را در آن مکان سپری کرده است، بماند و در همان مکان زندگی کند، پس طبیعت انسان اقتضا دارد که در وطن خودش بماند و زندگی کند و اگر به مکان دیگری مهاجرت می‏کند، به خاطر عللی از جمله شغل، تحصیل و امثال آن است. اساساً یکی از دغدغه‏های زندگی انسان که از گذشته همیشه مطرح بوده است و امروز نیز برخی از افراد سودجو از آن برای پیش‏برد مقاصد و اهداف شوم خود بهره می‏برند این است که حس ناسیونالیستی افراد را تحریک کرده‏اند، یعنی با همه مزایایی که در دوستی و علاقه نسبت به وطن وجود دارد، عده‏ای گاهی این حس را پتکی می‏کنند که بر سر دیگران بکوبند، یعنی آنها را تا مرز وطن‏پرستی و آن حس ناسیونالیستی قوی پیش می‏برند که اگر گاهی بین اسلام و وطن‏پرستی آنها مشکلی پیش بیاید حاضرند که خیلی راحت از اسلام دست بکشند. در دنیای امروزی حس ناسیونالیستی، برای عده‏ای به اهرم فشار تبدیل شده است تا جایی که وقتی می‏خواهند بعضی حکومت‏های اسلامی را در منگنه قرار دهند تا جلو نگاه‏های باز آنها را بگیرند این حس را در افراد تحریک می‏کنند تا به تقابل با دین برخیزند، کما اینکه در فتنه سال88، عده‏ای شعارِ «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را فریاد زدند و با امثال این شعار، در صدد ایجاد تقابل بین نگاه اسلامی [که خداوند فرموده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...»[4]؛ همه مؤمنین برادرند.] و نگاه غیر اسلامی و وطن‏پرستی بودند تا مردم را به این بهانه از دین و اسلام جدا کنند.

 

نظر اسلام در رابطه با علاقه به وطن چیست؟ آیا از نظر اسلام بین علاقه به وطن و دین مغایرت وجود دارد و اسلام نظر سلبی نسبت به علاقه به وطن دارد یا این‏گونه نیست؟

 

پاسخ این است که اسلام معیار مشخصی برای علاقه به وطن تعیین کرده است که اگر از آن معیار تجاوز شود، از نظر اسلام مردود است و آن، این است که وطن‏دوستی و علاقه به وطن، دین و اعتقادات انسان را تحت تأثیر قرار ندهد و باعث سستی اعتقادات او نگردد. پس انسان باید مواظب باشد که وطن‏دوستی و عشق به وطن باعث نشود که دیگران برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود از او سوءاستفاده کنند و از این طریق اعتقاداتش را از او بگیرند. البته در این رابطه افراط و تفریط‏هایی وجود دارد، بعضی در زمینه وطن‏دوستی افراط می‏کنند و کلاً اسلام را کنار می‏گذارند و آنچه برای آنها مهم است، مرزهای جغرافیایی همان سرزمینی است که در آن متولد شده و رشد پیدا کرده‏اند، عده‏ای دیگر نیز راه تفریط را در پیش گرفته و عشق به وطن را به کلی کنار می‏گذارند و فقط بر مسأله اسلام تکیه می‏کنند ولی به نظر می‏رسد که بهتر این است که انسان حدّ وسط را در پیش گیرد و آن، اینکه هم نسبت به وطن و زادگاهش علاقه‏مند باشد و نسبت به آن بی‏تفاوت نباشد و هم مواظب باشد که حبّ و علاقه به وطن باعث نشود که ارزش‏های دینی را کنار بگذارد و فقط دم از وطن‏پرستی بزند.

 

توضیح بیشتر در رابطه با اینکه آیا دلبستگی انسان به وطن، مطابق با معیارهای شریعت است یا مطابق با معیارهای شریعت نیست، ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. عبد الواحد بن محمد، تميمى آمدى، غرر الحکم و درر الحکم، ج1، ص423.

[2]. محمد بن يعقوب، كلينى، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏2، ص91.

[3]. «البقرة»:84.

[4]. «الحجرات»:10.

 

Please publish modules in offcanvas position.