تذکر اخلاقی: عواملِ عدم پذیرش عمل 1400/09/17

 

قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «قَالَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهِ لِجُنُودِهِ: إِذَا اسْتَمْكَنْتُمْ‏ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِي ثَلَاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ إِذَا اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِيَ ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ».[1]

 

امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که ابلیس به لشکریانش گفت که اگر در سه كار بر فرزند آدم چيره و مسلّط شدید، ديگر باكى ندارم كه چه كارى مى‏كند زيرا آن كار از او پذيرفته نمى شود؛ هرگاه عملش را زياد شمارد و گناهش را از ياد برد و خودپسند شود.

 

اگر انسان عملش را زیاد شمارد، گناهانش را فراموش کند و خودپسند باشد، اعمالش پذیرفته نخواهند شد، هرچند اعمالی که انجام داده باشد ظاهراً کارهای عام‏المنفعه و مفید باشند و از حیث کمّیت نیز کارهای زیادی انجام داده باشد.

 

1- اولین موردی که باعث می‏شود که اعمالی که انسان انجام می‏دهد، مورد قبول واقع نشوند، این است که انسان کار خوبی را که انجام می‏دهد، بزرگ بشمارد و آن کار برای او زیاد جلوه کند، مثلاً اگر در ساختن بنای خیری قدمی بردارد، آن کار خیر در نزدش بزرگ جلوه کند و مدام از آن کار یاد کند و لحظه‏ای کاری را که انجام داده است از یاد نبرد. البته گاهی انسان برای اینکه دیگران را به انجام کار نیک تشویق کند از کار خیری که انجام داده است، یاد می‏کند که در این صورت، مشکلی ندارد.

 

مرحوم آیت العظمی بروجردی (ره) روزی آه کشید، گفتند که چرا آه می‏کشی؟ این همه شاگرد تربیت کرده‏ای، مسجد اعظم را ساخته‏ای، در هامبورگِ آلمان مسجدی به آن زیبایی ساخته‏ای و خلاصه اینکه به جامعه و مردم زیاد خدمت کرده‏ای، پس آه کشیدن معنایی ندارد، ایشان این روایت را خوانده بود: «أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ»[2]، بعد فرموده بود که خدا کند که این کارها به خاطر خدا انجام شده باشد چون آن کسی که کارها را نظاره می‏کند مو را از ماست می‏کشد و او می‏داند که کارهایی که انجام داده‏ام به چه نیّتی بوده است لذا مهم این است که کاری که انسان انجام می‏دهد از روی اخلاص باشد و رنگ خدایی داشته باشد چرا که اگر در انجام کار اخلاص نباشد، هیچ ارزشی ندارد.

 

شخصی قبل از اذان صبح مسجد رفت و چون هوا تاریک بود، فضای مسجد را نمی‏توانست خوب ببیند، لکن متوجه حضور کسی در مسجد شد، شروع به نماز خواندن کرد و نماز خود را با آب و تاب فراوان خواند، وقتی که نمازش تمام شد و هوا کمی روشن شد به پشت سرش نگاه کرد، دید که سگی کنار مسجد خوابیده است، فهمید که به خاطر خدا نماز نخوانده است.

 

مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) در خطبه متقین در وصف متقین فرموده است: «...لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ فَهُمْ‏ لِأَنْفُسِهِمْ‏ مُتَّهِمُونَ‏ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُون‏»[3]؛ یعنی متقین به کارهای کوچکی که انجام می‏دهند رضایت نمی‏دهند و کارهای بزرگی را که انجام می‏دهند، بزرگ نمی‏شمرند و خود را متهم می‏دارند و از آنچه انجام می‏دهند بیمناک‏اند.

 

همان‏طور که در جلسات گذشته نیز اشاره شد، در روایتی از امام کاظم (ع) نقل شده است که آن حضرت (ع) به یکی از اصحاب خود این دعا را سفارش فرمود: «اللَّهُمَ‏ لَا تَجْعَلْنِي‏ مِنَ‏ الْمُعَارِينَ‏ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»[4]؛ خدایا من را جزء معارین قرار نده [، یعنی خدایا من را از کسانی که دین آنها فصلی و مقطعی و عاریه‏ای است قرار نده] و من را از حد تقصیر خارج نکن [، یعنی خدایا کاری کن که همیشه خودم را مقصر بدانم، یعنی نکند خودم را بی‏عیب و بی‏نقص بدانم و فکر کنم که همه کارهایم به نحو احسن انجام شده است].

 

2- دومین موردی که باعث می‏شود که اعمال انسان مورد قبول واقع نشوند این است که انسان گناهانش را از یاد ببرد. یکی از مشکلات انسان این است که گناهانی را که مرتکب می‏شود، فراموش می‏کند و از آنها استغفار و توبه نمی‏کند و این فراموشی از گناه باعث می‏شود که دوباره مرتکب گناه شود. انسان اگر احساس گناه کند و گناهان خود را به یاد آورد، دوباره گناه انجام نمی‏دهد و در پیشگاه خدوند متعال احساس شرمندگی می‏کند و بر طلب مغفرت و آمرزش مداومت می‏کند.

 

رسول گرامی اسلام (ص) فرموده است که گاهی انسان به خاطر انجام یک گناه به بهشت می‏رود، شخصی که نزد حضرت (ص) بود، تعجب کرد و عرض کرد چگونه ممکن است که انسان به خاطر ارتکاب گناه به بهشت برود؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که چون گناهی را که مرتکب شده است همیشه جلو چشمش است و لذا مدام از خداوند متعال درخواست بخشش و آمرزش می‏کند و چون آن گناه باعث شده است که رابطه او با خداوند متعال مستمر باشد لذا باعث می‏شود که استغفار و توبه کند و آمرزیده شود و در نتیجه، بهشت نصیبش گردد.

 

3- مورد سوم که باعث می‏شود که اعمال انسان پذیرفته نشود، عُجب و خودپسندی است. کسانی که خود را تافته جدا بافته می‏دانند و دچار خودشیفتگی می‏شوند و فقط خودشان را می‏بینند، اعمالی که انجام می‏دهند از ارزش چندانی برخوردار نیست و مورد قبول واقع نمی‏شود. انسان‏ها؛ خصوصاً علما باید مواظب باشند که عُجب آنها را گرفتار نکند. در احوالات یکی از افرادی که از علم ظاهری برخوردار بود، آمده است که در حالی که به یکی از مراجع اشاره می‏کرده است، گفته است که این مسأله را من حل کردم نه بچه محله حُوِیش (منطقه‏ای در نجف) و خودپسندی او تا حدّی فرا رفته بود که حتی در رابطه با مرحوم صاحب جواهر (ره) گفته بوده که او محاسنش را در مرکب زده و کتاب جواهر را نوشته است و همین عُجب و خودپسندی باعث شد که این شخص در آخر عمرش در غربت و در حالی که عاقبت خوبی نداشت، از دنیا برود.

 

 

 



[1].  محمد بن احمد، فتال نيشابورى، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج‏2، ص381.

[2]. علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‏13، ص432.

[3]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص304، خطبه193.

[4]. محمد بن يعقوب، كلينى، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏2،ص73.

 

Please publish modules in offcanvas position.