درس خارج فقه حضرت آیة الله حسینی بوشهری موضوع کلی: عصیر عنبی تاریخ: 26 آذر 1391 موضوع جزئی: حرمت عصیر زبیبی و تمری مصادف با: 2 صفر 1434 سال: چهارم جلسه: 38 |
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»
خلاصه جلسه گذشته:
بحث در این بود که آیا «عصیر زبیبی» و «عصیر تمری» حکم «عصیر عنبی» را دارند؟ یعنی زمانی که غلیان پیدا کنند حرام میباشند یا خیر؟ ما از ادلهای که بر حرمت عصیر زبیبی اقامه شده بود دلیل اول (استصحاب) را ذکر کردیم و اشکالات وارد بر آن را مورد بررسی قرار دادیم و نتیجه این شد که از راه استصحاب تعلیقی نمیتوان حرمت عصیر زبیبی را اثبات کرد.
دلیل دوم روایات بود، تا اینجا دو روایت را ذکر کردیم که آن دو هم نتوانست حرمت عصیر زبیبی را اثبات کند.
روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ- حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ»[1] هر عصیری که با آتش پخته شود، حرام است تا اینکه ذهاب ثلثین شود و یک ثلث آن باقی بماند. در این روایت عصیر به طور مطلق ذکر شده که شامل عصیر زبیبی هم میشود و گفتهاند این تعبیر بهترین دلیل بر حرمت عصیر زبیبی است.
بررسی روایت سوم:
این روایت از نظر سندی مشکلی ندارد و مقبول است اما از حیث دلالت مشکل دارد، چون:
اولاً: آنچه که از لفظ عصیر به حسب عرف و لغت به ذهن خطور میکند، آبی است که متکوّن در آن شیء است، عصیر یعنی آبی که در اثر فشار از میوه خارج میشود - همان گونه که در مورد عنب و رمان عرض شد - که این دو از چیزهایی هستند که عصیر دارند. اما سؤال این است که کشمش خودش آب ندارد و برای گرفتن طعم آن، آب خارجی را با آن مخلوط کرده و میجوشانند، اشکالی هم که ما بر استصحاب تعلیقی وارد دانستیم همین مطلب بود که موضوع متیقنه با موضوع مشکوکه یکی نیست؛ چون موضوع متیقنه این بود که عصیر انگور بر فرض غلیان حرام میباشد ولی موضوع قضیه مشکوکه کشمش بود که عرض کردیم آب ندارد و به خاطر ممزوج کردن آب خارجی با آن حلاوت آن گرفته میشود، اینجا هم میگوییم زبیب بما هو زبیبٌ عصیر ندارد و منظور روایت از این عبارت که هر عصیری که به وسیله آتش طبخ شود حرام است، عصیر عنبی میباشد که عصیر متعلق به خود عنب است ولی کشمش که موضوع بحث است خودش عصیر ندارد بلکه با آب خارجی مخلوط میشود، بنابراین کشمش مشتمل بر عصیر نیست که با فشار خارج شود لذا اطلاق عصیر بر آن صحیح نیست. پس اشکال اول این است که ما روایت را قبول داریم اما روایت کبرایی است که این صغری بر آن صادق نیست، چون در کبری کلمه عصیر ذکر شده و عصیر بر ما نحن فیه که زبیب است صدق نمیکند و اگر هم صدق کند، منظور عصیر آمیخته با آب خارجی است.
ثانیاً: تخصیص اکثر لازم میآید که مستهجن است، چون باید گفته شود هر عصیری که با آتش طبخ شود حرام است الا عصیر لیمو، الا عصیر پرتقال، الا عصیر رمان، الا عصیر سیب و... و این تخصیص اکثر است.
بنابراین محتمل است این روایت مربوط به یک عهد ذهنی و مسبوق به یک سؤالی بوده که عصیر عنبی مورد پرسش بوده است و این روایت پاسخ از آن سؤال بوده، لذا نمیتوان به اطلاق این روایت عمل کرد.
نتیجه: بر اساس آنچه گفتیم معلوم میشود عصیر عنبی بر فرض غلیان حرام میباشد اما عصیر زبیبی گرچه بر آن عصیر هم اطلاق شود، حرام نمیباشد چه قبل از غلیان و چه بعد از آن.
حکم عصیر تمری:
در مورد عصیر تمری نمیتوان به استصحاب تعلیقی به عنوان یک دلیل اشاره کرد؛ چون در مورد عصیر زبیبی به خاطر مسبوق بودنش به حالت عنب جا داشت که محل جریان استصحاب تعلیقی قرار بگیرد و گفته شود اگر عنب بود بر فرض غلیان حرام بود و اکنون هم که زبیب است بر فرض غلیان حرام میباشد ولی در عصیر تمری چنین استصحابی وجود ندارد؛ چون مسبوق به عنب نیست، لذا تنها دلیل که میتواند در مورد عصیر تمری مورد تمسک قرار گیرد، روایات است و آن روایات خاصهای هم که ما در مورد عصیر زبیبی داشتیم در باب تمر نداریم و تنها روایتی که در باب تمر داریم همین اطلاق روایت اخیر است که حضرت فرمود: «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ- حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ» که چون تخصیص اکثر لازم میآید نمیتوان به این روایت استناد کرد و تمر خصوصیتی ندارد تا گفته شود که این روایت شامل آن میشود ولی شامل بقیه میوهها نمیشود؛ چون ترجیح بلامرجح لازم میآید، لذا عصیر تمری حرام نیست و وضع آن از عصیر زبیبی روشنتر است زیرا:
اولاً: استصحاب تعلیقی در مورد عصیر تمری معنی ندارد.
ثانیاً: روایتی هم که دلالت بر حرمت عصیر تمری داشته باشد، وجود ندارد، مگر روایت مذکور از عبدالله بن سنان که عرض کردیم به این روایت نمیتوان استناد کرد؛ چون اولاً: بر آبی که از تمر اخذ شده اطلاق عصیر نمیشود؛ زیرا آب، متعلق به خود تمر نیست بلکه آب خارجی است که با آن مخلوط شده است و ثانیاً: تخصیص اکثر لازم میآید.
تنها چیزی که در اینجا وجود دارد، روایاتی است که حرمت را دائر مدار اسکار قرار داده است که ما به آن روایات در ذیل اشاره میکنیم ولی این روایات ربطی به ما نحن فیه ندارد.
روایت اول: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِي عَمِّي- وَ هُوَ مِنْ صُلَحَاءِ مَوَالِيكَ- أَمَرَنِي أَنْ أَسْأَلَكَ عَنِ النَّبِيذِ وَ أَصِفَهُ لَكَ- فَقَالَ أَنَا أَصِفُ لَكَ- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ»[2]؛ راوی میگوید خدمت امام صادق (ع) رسیدم و گفتم: کسی از پسر عموهای من که از خوبان دوستان شماست، از من خواسته درباره نبیذ از شما سؤال کنم و حکم آن را برایش بگویم، حضرت فرمودند: من نبیذ را برای تو توضیح میدهم و آن اینکه رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر چیزی جنبه اسکار پیدا کند حرام است و فرقی بین نبیذ و غیر آن در این جهت نیست. البته این ثابت نمیکند که نبیذ الزاماً حرام است و آنچه حرمت را ثابت میکند، مسکر بودن است.
روایت دوم: عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: «كُنْتُ مُبْتَلًى بِالنَّبِيذِ مُعْجَباً بِهِ- فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَصِفُ لَكَ النَّبِيذَ- فَقَالَ بَلْ أَنَا أَصِفُهُ لَكَ- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ».[3]راوی میگوید: من مبتلا به نبیذ بودم و از آن خوشم میآمد، به امام صادق (ع) عرض کردم: نبیذ را برای شما توصیف کنم؟ حضرت فرمودند: من نبیذ را توضیح میدهم، رسول اکرم (ص) فرمودند: هر مست کنندهای حرام است.
روایت سوم: در برخی از روایات آمده که بعضی خدمت پیامبر (ص) رسیدند و در رابطه با نبیذ خیلی مفصل سخن گفتند. پیامبر (ص) فرمودند: «یا هذا قد اکثرت علیّ أفَیُسکِر؟ قال: نعم، قال: کل مسکر حرام»[4] خیلی درباره نبیذ سخن میگویید، آیا مست کننده است؟ گفتند: بله، حضرت فرمودند: هر مست کنندهای حرام است.
جمع بندی: دلیلی بر حرمت عصیر زبیبی و عصیر تمری فی حد ذاته چه قبل از غلیان و چه بعد از غلیان نداریم تا زمانی که مسکر باشد، اگر عصیر زبیبی یا عصیر تمری حالت اسکار داشته باشد، تحت کبرای کل مسکرٍ حرام داخل میشود اما نبیذ بما هو نبیذٌ و تمر بما هو تمرٌ، قبل از غلیان و بعد از غلیان حکم حرمت ندارند.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. وسائل الشیعة، ج1، ابواب الماء المضاف و ج25، ص282، باب2، باب التحريم العصير العنبي و التمري و غيرهما إذا غلى و لم يذهب ثلثاه و إباحته بعد ذهابهما، ج 25، ص282.
[2]. وسائل الشیعة، ج25، ابواب الاشربة المحرمة باب17، حدیث1.
[3]. همان، حدیث3.
[4]. همان، باب 24، حدیث6.